زنان در زندان پلچرخی؛ از متهمان عشقهای ممنوعه تا همسران جنگجویان داعش در انتظار عفو عید فطر
Image caption
صحنهای از انیمیشن سینمایی "چلچلههای کابل" ساخته زابو بریتمن و الیا گوبهمولک دو فیلمساز فرانسوی، داستان محکوم شدن زن جوان به جرم عاشقی است.
در زندان زنانه کابل (پلچرخی)؛ در پشت دیوارهای بلند و دور افتاده این زندان بیشتر از صدها زن به جرایم مختلف محبوس اند. جرایمی از قبیل قتل و اختطاف (آدم ربایی) ، فروش و انتقال مخدر، سرقت، کیسهبری (جیببری) تا نوشیدن الکل و عشقهای ممنوعه. زنان محکوم به حبسهای از کمتر از یک سال تا بیستوپنج سال و یا هم بیشتر. با کودکانی چند ماهه الی دوازده ساله.
در دل زنهای زندانی صدها حرفهای ناگفته و دردهای باز نشده است که ترس از قضاوت شدن آنها را به سکوت واداشته است.
"Image captionصحنهای از انیمیشن سینمایی "چلچلههای کابل" ساخته زابو بریتمن و الیا گوبهمولک دو فیلمساز فرانسوی، داستان محکوم شدن زن جوان به جرم عاشقی است"دختران جوانی که در دام عشق افتاده و این دام پایشان را تا بند و زندان کشانده است. نحوه دستگیری هر یک از این زنان قصههای دارد که شاید هیچ کسی از آنها نشنیده است. این گرفتاریها و مواجه شدن با تبعیض و نگاههای غیرانسانی به آنها به اتهام اعمالی که خودشان آن را حتی جرم نمیدانند، عقدههای عمیق و کینههای سنگینی را بر دلهایشان گذاشته است.
- ماجراهای زندان زنانه
با زنانی زیادی مصاحبه کردم که هنوزم در حبس بسر میبرند، از این جمع چندین تن به اتهام جرایم اخلاقی دستگیر شدهاند و دادگاه، پروندههایشان را فیصله (حکم) کرده و آنها را به حبسهای کوتاه مدت و بعضیها که جرایم حالات مشدده (چندجرمی) داشته و با شراب نوشی و سایر جرایم دیگر همراه بوده، را به حبسهای طولانی محکوم کرده است. این زنان در جامعه نیز محکوم به مجازات اند که زن بودن به خودی خود در آن جرمی است که از بدو تولد در پی داشته است.
اکنون که پشت میلههای زندان در دورافتادهترین قسمت کابل، در سلولهای پر نم با بوی مشمئیزکننده بسر میبرند. این زنان دیگر مایه ننگ خانوادهها شده و به دامان آنها لکه بزرگ شده اند. زنان که با آنها مصاحبه میکنم از هژده سال الی چهل وچند ساله اند. بیپروا و خندان اند اما در پس آن نگاههای خندان دردهایی است عمیق و جان گداز. چیزیهایی که شنیده شده،اظهارات گرفته شده، پرونده هم نهایی شده، تنها نوعیت جرمی است که مرتکب شده اند، نه از اینکه این زنان تحت چی شرایطی و کدام مجبوریتها و نارضایتیها تن به این اعمال بنا به قوانین و شریعت محکوم شده اند.
"در زندان زنانه کابل (پلچرخی)؛ در پشت دیوارهای بلند و دور افتاده این زندان بیشتر از صدها زن به جرایم مختلف محبوس اند"
از این میان، دختری زیبا و خیلی جوان، هجده سال دارد، چند ماهی است به جرم "نوشیدن شراب و سکس" دستگیر و به چند سال حبس محکوم شده است. سکس در قانون مدنی افغانستان زیر نام زنا تعریف شده و در مادۀ ۶۴۳ آنرا عمل جرمی تعریف کرده است، جرمی که مطابق این قانون برای زنان که متاهل نباشند و از جمله حدود شرعی نباشد طبق ماده ۶۴۴ به مدت حبس متوسط تا دو سال محکوم میگردند و در مورد حکم نوشیدن شراب ماده ۶۸۴ کد جزا افغانستان صراحت دارد که هرگاه در جرم نوشیدن شراب شرایط تطبیق جزای حد موجود نگردد یا به علت شبهه و یا اسباب دیگر حد شرب ساقط گردد، مرتکب، تعزیراٌ به بدیل حبس یا جزای نقدی از ده هزار تا سی هزار افغانی، محکوم میگردد.
- آزمایش بکارت زندگی دختران افغان را دگرگون میکند
- 'چلچلههای کابل' روایت عشق در سایه وحشت طالبان
دختر حاضر به مصاحبه نیست و با کنایه گفتن دیگران را نیز که برای مصاحبه نزدم آمده اند، زیر سوال میبرد و میگوید دیگر این مصاحبهها به درد او همقطارانش نمیخورد. خشم و عصبانیت او را درک میکنم، بودن در زندان و دستگیر شدن توسط نیروهای امنیت ملی و فرستادن به معاینات نسایی روح معصوم دختر را سرکش کرده و او را به زنی خشمگین مبدل کرده است. به او لبخند میزنم اما لبخندم را با ماسک محافظتی و عینکهای آفتابی متوجه نمیشود.
به آرامی میگویم میتواند خاطرش آسوده باشد چون او را به دلیل این که در زندان است و چه جرمی را مرتکب شده، قضاوت نمیکنم. آرامتر میشود و با خوشبینی همراه با شک نزدیک میآید و از توهین و تحقیر توسط نیروهای امنیت ملی میگوید، حالا در مورد گذشته، دردهایش، و اهانتها و تحقیرهای که متحمل شده مفصل میگوید. از لحاظ حقوقی مجازات مجرم به قصد اصلاح و تربیت مجدد مجرم است اما او میگوید کافی است از بند آزاد شود بعدا به حق نیروهای امنیت ملی که او را دستگیر و راهی معاینات نسایی کرده اند میرسد. از آن سرکشی چند دقیقه قبلش خبری نیست به خالکوبیهای دست اش خیره مانده و همچنان از عشق میگوید که در دامش افتاده و راهی زندان شده است.
دختری دیگری در کنارش است، گاهی به حرفهای او میخندد و گاهی هم بین حرفهای او میپرد و میگوید: "این قسمت داستانات را برایم نگفتی" اما خودش درگیر عشق ممنوعه شده که پایش را به اینجا کشانده است.
"جرایمی از قبیل قتل و اختطاف (آدم ربایی) ، فروش و انتقال مخدر، سرقت، کیسهبری (جیببری) تا نوشیدن الکل و عشقهای ممنوعه"دادگاه پنج سال و یک ماه حبس برای او حکم کرده است. میگوید عاشق شوهر عمهاش شده است با پا فشاری بر عشقش، تاکید میکند و میگوید: "در این عشق گناهی ندارم. چون شوهر عمه ام قبل از ازدواج با عمه ام، با من رابطه عاشقانه داشت. حالا که خدا او را زده رفته با با عمه ام ازدواج کرده است."
آنها بعد از سپری شدن یک و نیم سال از عروسی با عمه اش، با هم فرار کردند. بعد از فرار هم خودشان را به پلیس تسلیم کرده اند و این هم از سرنوشتشان؛ هر دو در بند اند.
سرنوشتی که برای آن هیچ گونه پشیمانی ندارد و میگوید: "پای این عشق همان گونه که نام او را با جملات دوستت دارم بر قسمت بند تا بازوی دستم با آن همه درد بدون بیحسی خالکوبی کرده ام ایستاده ام".
اما با ترس میپرسد از حبس که بیرون شود چه میتواند، قانون بر این عشق چی حکمی دارد. از این که نمیخواهم برایش انرژی منفی انتقال بدهم او را میبینم و لبخند میزنم اما سکوت میکنم از سکوتم جوابی را درک میکند و میگوید "میدانم نمیشود اما حالا این اتفاق دیگر افتاده است مانند تیری که از کمان رها شده است".
مطابق قوانین افغانستان و فقه حنفی ازدواج با شوهران عمه، خاله، خواهر و برادر شوهر در حین حیات و موجودیت رابطه زوجیت این اقارب، مجاز نیست. حتی اگر بعد از افشاشدن این رابطه عاشقانه شوهر عمه، از عمه اش جدا شود و رابطه زوجیت شان از هم بپاشد با آنهم مجازات این نوع رابطه در ماده (۶۴۴) بند دوم کد جزا پیش بینی شده و از حالات مشدده جرم به حساب میآید.
"با کودکانی چند ماهه الی دوازده ساله.در دل زنهای زندانی صدها حرفهای ناگفته و دردهای باز نشده است که ترس از قضاوت شدن آنها را به سکوت واداشته است"مرتکب زنا با محارم دایمی یا موقتی، آمر و یا مربی و اشخاصی که به نحوی از انحا بر هم نفوذ دارند به حبس طویل تا هفت سال محکوم به مجازات میگردند.
دختران زیادی مثل او در توقیف خانه پلچرخی بسر میبرند و همچنان در محبس؛ دخترانی که حالا دیگر در جامعه و نزد خانوادههایشان منفور و مایه آبروریزی شده اند، اما از دردهای آنان، سختیها و پشیمانی و دلایلشان هیچ کسی نپرسیده و درک نکرده است. دخترانی که به جرم سکس، معاشقه و رابطه نامشروع دستگیر و در بند افتاده اند.
این دختران، در این انزوا و تنهایی تلاش دارند برای خودشان حال خوب هدیه کنند و دشواریهای این روزها را با خالکوبی نامهای معشوق با قلبهای تیرخورده و ستاره و مهتاب، شنیدن آهنگ و جمع شدن دورهم، هر رده سنی تقریبا مشابه کم کنند.
در گوشه دیگری از توقیفخانه پلچرخی، زنانی را دیدم که هر کدام به سه و چهار کودک دور هم جمع شده اند، یکی مو میبافد و دیگری قرآن میخواند. یکی هم که کودک کمتر از یک سالهاش را که چند روز پیش سوخته به آغوش گرفته و میخواهد آرامش کند. حین این آرام کردن زمانی که به چهره سوخته کودک اش که چند روز قبل سوخته و سوختگی عمیقی در قسمت سر، پیشانی و چشمانش دیده میشود از یک سو و از سوی دیگر بر آینده نامعلوم این کودک مینگرد، اشک میریزد. نزدیکتر میروم گروهی از زنان به امید این که پیامی از عفو و تخفیف برایشان آورده باشم دورم حلقه میزنند.
زنان و کودکان داعشی در توقیفخانه
۳۵ زن داعشی خود را با ۱۵۰ کودک همراهشان چند ماه قبل به امنیت ملی افغانستان تسلیم کردند.
این زنان در بدترین وضعیت ممکن از چندین ماه به این سو بیسرنوشت در توقیفخانه پلچرخی بسر میبرند. بیرون از زندان مردم از بودن شان در این وضعیت ابراز خوشحالی میکنند و آنرا مجازات خیلی کمتر از جرایم این زنان میدانند اما هر انسانی در هر جای دارای کرامت انسانی است و به هیچ وجه نباید این کرامت زیر پا گذاشته شود.
این زنان داعشی از کشورهای هند، قبایل پاکستان، اندونزی، مالدیو، تاجکستان، و چندین کشور دیگر با کودکان کمتر از یک سال با پسران دوازده و حتی سیزده سالهشان در این توقیفخانه بسر میبرند.
آنها نه زبان میدانند و نه از سرنوشتشان خبر دارند. با اشاره دست و به کمک یکی از زنانی که انگلیسی بلد باشد از وضعیت بد معیشتی در اینجا میگوید.
"این گرفتاریها و مواجه شدن با تبعیض و نگاههای غیرانسانی به آنها به اتهام اعمالی که خودشان آن را حتی جرم نمیدانند، عقدههای عمیق و کینههای سنگینی را بر دلهایشان گذاشته است"از این که بیشتر از ده نفر در یک سلول چهار و شش نفره با پنج وشش کودک بسر میبرند، از این که مواد بهداشتی برایشان به قدر کافی در محبس نمیرسد و مجبورند دایپرهای کودکان را بشویند و برای بار چندم استفاده کنند.
این زنان به جرمشان که همکاری با گروه داعش (دولت اسلامی) و به هم دستی با این گروه اعتراف کردهاند و اکنون هم چشم در انتظار دولتهای ذیدخل اند تا در تعیین سرنوشت آنها همکاری کنند.
اما کودکان بیخبر از جرم مادر و پدر مصروف سرگرمی و تاب بازی اند. تاب بازی با چادرهای گره خورده مادران با دیگر کودکان اند. کودکانی هم آنسوتر برای خودشان بازارچه فروش نان درست کردهاند بازارچهایی از نانهای خشک فاسدشده در کنج حویلی توقیف خانه.
زنان افغانی که در محبس با زنان داعشی برای اینکه آنان سبب ناآرامی کشور شده اند بدرفتاری میکنند اما کودکان بر عکس مادران باهم بازی میکنند و هیچ کینه از هم ندارند. کودکانی که کینه نمیشناسند و افغان و خارجی را تشخیص نمیدهند، همه با درد مشترکی که همان جرم پدران و مادران، بیگناه در این انزوا دور از جامعه و خانواده بسر میبرند.
نگاههای معصوم و فکر کردن به جامعه که آنان در آن به زودی یا دیری مدغم میشوند، و آنان را هم به چشم منفور و زاده مجرمان میدانند قلب بیننده را به درد میآورد.
نزدیک دروازه توقیفخانه، تعداد زیادی زنان توقیفی تجمع میکنند و منتظرند مواد کمکی دریافت کنند. کدام نهاد خیریه برای آنها مواد بهداشتی و شوینده کمک کرده است. کمکها بدون نظارت کارکنان زندان و لست قبلی در بینظمی زیاد توزیع میشود. به یکی صابون و برای دیگری تشت میرسد، هر کسی با خوشحالی چیزی را که گرفته، به دیگری نشان میدهد و او را نیز به گرفتن کمکها تشویق میکند.
زنانی که دنبال گرفتن این مواد شوینده میدوند، زنانی اند که چند ماهی یا هم چند سال پیش زندگی داشتهاند اگر خیلی مفشن و مرفه نبوده، شاید هرکدام زندگی متوسطی را داشته که حداقل نیازهای اولیه برخوردار بوده اند اما حالا میدوند و تقلا میکنند.
در سوی دیگر زندان زنی شاید حس میکند کارمند یکی از ارگانهای باصلاحیت هستیم که توانستیم به داخل سلولهای تنگ، نمناک و تاریک توقیفخانه داخل شوم خودش را کنارم میکشد و از بدی غذا میگوید، شاکی است که غذا کیفیت خیلی بد دارد و قابل خوردن نیست.
"این زنان در جامعه نیز محکوم به مجازات اند که زن بودن به خودی خود در آن جرمی است که از بدو تولد در پی داشته است"غم نان بد در دلش خانه کرده و خوردن آن غذا به گفته خودش بی مزه و بی کیفیت را برای خود و دیگر زنان در بند توهین میداند. از سوی دیگر از تنگی و پر نم بودن اتاقها شاکی است و میگوید زنان داعشی را با کودکانشان و پسران ده ساله و دوازده سالهشان باید هرچه زودتر از آنها جدا شوند.
دوست داشتم پای قصههای هر یک از زنان توقیفخانه بنشینم اما از کوتاهی وقت و باز ماندن ماموریت رسمی ام نتوانستم بیشتر بمانم. این زنان شاید بعد از دیر وقت توانستند درد دلشان را با یکی باز کنند و گذشتههای شان را قصه کنند.
با لبخندی از پشت ماسک برای محافظت از کرونا خداحافظی کردم. چشمهای کودکان از جالیهای (سیمهای) بلند توقیفخانه مرا تا محبس دنبال میکرد.
'کرونا برای زندانیان مثل معجزه اتفاق افتاده'
محبس و توقیفخانه پلچرخی در جوار یکدیگر قرار دارند و برای عبور از توقیفخانه چند متر راه و یک پنجره را باید طی کرد. زمانی که به محبس داخل میشوم از بیروبار (شلوغی) و تجمع دیگر خبری نیست سلولها ساکت و خالی است. در سلولهای شش نفره یک، دو یا سه نفر باقی مانده است متباقی رها شده اند.
زنانی که در محبس و توقیفخانه بسر میبرند به جز از مناسبتهایی مانند عید و نوروز دیگر امیدی به رهایی و شامل شدن در عفو و تحفیف ندارند. زنان محکوم به جرایم سنگین حتی امیدی به این عفو و تخفیف هم ندارند اما حالا ویروس کرونا برخلاف آن که دنیا را تحت تاثیر منفی قرار داده و بار سنگین انزوا را برای مردم به بار آورده، برای این زنان همانند معجزه اتفاق افتاده است.
"اکنون که پشت میلههای زندان در دورافتادهترین قسمت کابل، در سلولهای پر نم با بوی مشمئیزکننده بسر میبرند"
در فرمان رئیس جمهور افغانستان مبنی بر رهایی زندانیان از حبس برای جلوگیری از شیوع ویروس در زندانها، زنان زندانی زیادی شامل این فرمان شده اند. از صدها زن زندانی تنها ۱۵ یا هم بیست تن در محبس بسر میبرند. سایر محبوسین با پرداخت کفالۀ بالمال (ضمانت مالی) که در بدل هر سال حبس باقی مانده به دولت میپردازند با آوردن ضمانت از حبس رها شده اند.
زنان باقی مانده هم یا زنانی اند که خانوادهشان از پذیرفتن آنها سرباز زده و آنان را نمیپذیرند. بیرون از زندان هم کسی را ندارند که این مبلغ را برایشان تهیه کند.
زنان داعشی هم که به اتهام دست داشتن در همکاری با داعش در افغانستان در توقیف بسر میبرند، هیچ امیدی به رهایی ندارند.
مطابق اصول محاکمات در افغانستان هر متهم بعد از دستگیری به وکیل مدافع میتواند دسترسی داشته باشد. در صورتی که توانایی استخدام وکیل را نداشته باشد دولت باید مشاوره حقوقی معرفی گردد تا پرونده را به پیش برده و در هر مرحله محاکمه حضور داشته و از حقوق و دلایل آنها دفاع کند.
نهادهای ناظر هم در افغانستان وجود دارد که از وضعیت زندانها و همه مراکز سلب آزادی، مراکز حمایتی و مراکز تربیت و اصلاح نظارت میکنند، اما با آن هم مشکلات فراوان در مراکز سلب آزادی وجود دارد.
بعد از مصاحبه با چند زن دیگر که به اتهام قتل، اختطاف، مواد مخدر و جرایم جنایی دیگر محکوم به حبس شده اند، تمام میشود. اما آنچه که ناتمام میماند و در تمام راه به آن فکر میکردم جامعهای است که این زنان در آن به مجازات محکوم شده و بعد از رهایی هنوز هم بنا بر عرف و سنتها منفور و به آن کودکان بیگناه نیز که در مکتب و کوچهو بازار به دید منفی و سرد نگریسته میشود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران