فرصت کاهش تبعیض از دست رفت

فرصت کاهش تبعیض از دست رفت
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۳ فروردین ۱۳۹۹

به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه فرهیختگان نوشت: وقتی تلفن‌همراه جایی در مدارس ندارد، مدارس هم جایی در تلفن‌همراه و در خانه دانش‌آموزان ندارند. این جمله شاید اولین واکنشی که ایجاد می‌کند، لبخند و در بهترین حالت خنده‌ای از سر طنازانه بودن آن است اما وقتی وضعیت دانش‌آموزان در روزهای کرونایی و تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی را می‌بینیم؛ واقعیت هم همین است. یعنی دانش‌آموزان هم نشان داده‌اند به هر طریق با این سطح از تدریس‌ها و با این سطح از مطالب و محتوای آموزشی موجود در کتب درسی میلی به آموزش از پای تلفن‌همراه یا گیرنده‌های تلویزیونی خود ندارند. البته در تحلیل وضعیت پیش‌آمده و وضع موجود می‌توان ساعت‌ها گفت و روزها نوشت اما به اقتضای محدودیت‌های رسانه‌ای بد نیست به چند مساله اصلی و محوری در نقد و شرح آنچه در ایام تعطیلات کرونایی بر نظام آموزشی کشور گذشت، بپردازیم. اتفاقاتی که بعضی آن را گامی در راستای تحقق عدالت آموزشی خواندند و برخی دیگر هم آن را جام زهری دانستند که برای عبور از شرایط اضطرار کرونایی محکوم به نوشیدن آن بودیم.

"به گزارش خبرگزاری مهر، روزنامه فرهیختگان نوشت: وقتی تلفن‌همراه جایی در مدارس ندارد، مدارس هم جایی در تلفن‌همراه و در خانه دانش‌آموزان ندارند"اما سوای این نگاه‌های صفر و صدی باید تحلیل‌های دقیق‌تر و البته واقع‌بینانه‌تری نسبت به وضعیت پیش‌آمده داشت؛ وضعیتی که قربانیان آن باز هم دانش‌آموزان مدارس دولتی بودند که نه دسترسی و نه توان مالی استفاده از بسته‌های آموزشی مؤسسات گران‌قیمت آموزشی را داشتند و چه مدارس باز باشند و چه بسته باشند که از پای تلویزیون مجبور به تحصیل باشند، توفیری در میزان محتوای آموزشی آنها نخواهد کرد.

توهم عدالت آموزشی را کنار بگذاریم

نکته اولی که باید در ارتباط با آموزش‌های تلویزیونی به آن اشاره کرد مساله گفتمان عدالت آموزشی است که حالا و بعد از شرایط جبری پس از کرونا آموزش‌هایی که از طریق صداوسیما پخش می‌شود توسط گروهی تحت‌عنوان گسترش عدالت آموزشی از آن یاد می‌شود. شاید استفاده از ابزارهای نوین، استفاده از رسانه ملی، تلفن‌همراه و سایر آلات اینچنینی یاری‌دهنده در مسیر رسیدن به عدالت آموزشی باشد، اما تا وقتی کیفیت مطلوب آموزش فقط در آموزشگاه‌های خاص و گران‌قیمت و تعیین رتبه‌های برتر کنکوری در مؤسسات خاص و پولی کنکوری صورت گیرد چشم امید دوختن به آموزش‌های نصفه و نیمه و البته مبحث‌محور در رسانه ملی خیلی امیدی برای تحقق عدالت آموزشی نمی‌آفریند، خصوصاً وقتی سطح سوالات امتحانات نهایی و آزمون سراسری اندک قرابتی با آنچه در کلاس‌های درس مدارس دولتی و آموزش تلویزیونی تدریس می‌شود، ندارد. پس در اولین قدم بهتر این است به جای توجه به فرم ایجادشده آن هم از سر جبر شرایط کرونایی، به محتوای موجود دقت کنیم. نکته دیگری هم که در بحث عدالت آموزشی باید به آن اشاره کنیم جفایی است که به برخی مدارس خصوصاً در مناطق دورافتاده از نظر سطح توان معلمان آنها تدریس می‌شود. دانش‌آموزانی که در بسیاری از مناطق کم‌برخوردار کشور درحال تحصیل هستند حالا وقتی به یکباره با آموزش‌های واحد و تلویزیونی از سوی برخی معلمان کاربلد آموزش و پرورش مواجه می‌شوند، در مقام قیاس با معلمی که خودشان دارند، دچار نوعی دوگانگی در تدریس می‌شوند که این مساله هم خود باعث فهم وجود شکاف آموزشی در کشور توسط این دانش‌آموزان خواهد شد.

پس حرکت در مسیر عدالت آموزشی ملزوماتی دارد که بدون توجه به آنها نه‌تنها کمکی به بسط عدالت آموزشی نمی‌شود بلکه به شکاف موجود بیش از پیش دامن زده خواهد شد.

محتوای کتب درسی، نقد همیشگی و کسل‌کننده

مساله دیگری که باید به آن اشاره کرد محتوای کتب درسی است؛ محتوایی که متأسفانه هرساله یا در نهایت با فاصله زمانی اندکی دچار تغییر و تحولاتی می‌شود و همین مساله باعث ایجاد شکاف عمیق بین فارغ‌التحصیلان هر دوره آموزشی با دوره قبلی و بعد از آن می‌شود. از این مساله که عبور کنیم محتوای نسبتاً ضعیفی که از سوی تیم تألیف شناخته نشده و اغلب تازه‌کار (به اذعان کارشناسان این حوزه) تهیه و تولید می‌شود؛ باعث شده است در اول قدم اصلاً محتوای مطلوب و جذابی برای آموزش وجود نداشته باشد که حالا در قدم‌های بعدی ما نگران نوع ارائه این محتوا توسط دبیران باشیم. پس چالش نظام آموزشی کشور در ارائه آموزش از راه دور فقط محدود و معطوف به یک یا دو مساله مشخص نیست که با صرف ارائه جداول پخش تلویزیونی برنامه‌ها بتوان از آنها عبور کرد و به خوبی و خوشی گفت که ما بر چالش آموزش در شرایط کرونایی فائق آمده‌ایم.

اتفاقاً این نوع از آموزش خود مصائب جدیدی را به مشکلات قبلی اضافه کرده است و گویا نظام آموزشی به دلیل آمادگی برای پوشش این خلأها نتوانسته آنطور که باید حتی دانش‌آموزان را از رختخواب خود بلند کند که نیم‌نگاهی به آموزش‌های ارائه‌شده توسط رسانه ملی داشته باشند.

ضعف کتب آموزشی و مدیریت بازنشسته‌ها نقطه آغاز ضعف نظام آموزشی

با این همه گفت‌وگویی با هامون سبطی، دبیر افتخاری کارگروه آموزش دیده‌بان شفافیت و عدالت و از معلمان و نویسندگان با سابقه آموزشی کشور داشتیم تا به شرح و نقد آنچه در ایام کرونایی بر نظام آموزشی ما گذشت، بپردازد.
او در این‌باره ابتدا با نقد محتوای کتب آموزشی به «فرهیختگان» گفت: «اگر واقعاً قصد ما تبدیل تهدیدات به فرصت باشد و هدف این باشد که در نگاه کلان برای کشور زیرساخت‌های آموزشی درستی ترتیب داده شود، باید تعارفات را کنار بگذاریم. در طول این چندین سال که از تولید کتاب‌های نظام جدید آموزشی می‌گذرد، از سوی من و بسیاری از کسانی که خاک تخته خورده، معلمی کرده‌اند و دستی بر قلم دارند و کتاب‌ها نوشته‌اند، نقدهای جدی به کتاب‌های نونگاشت دفتر تألیف وارد شده است. مهم‌ترین نقدی که وجود داشت، این بود که چرا وزارت آموزش و پرورش به مصوبه ۸۲۸ شورای عالی آموزش و پرورش عمل نمی‌کند.

"یعنی دانش‌آموزان هم نشان داده‌اند به هر طریق با این سطح از تدریس‌ها و با این سطح از مطالب و محتوای آموزشی موجود در کتب درسی میلی به آموزش از پای تلفن‌همراه یا گیرنده‌های تلویزیونی خود ندارند"این مصوبه به مدت ۱۰ سال است که اجرانشده باقی مانده و برخلاف این قانون در این ۱۰ سال و در تألیف کتاب‌های نونگاشت از توانمندی‌های بخش غیردولتی بهره گرفته نشده است. اصلاً برنامه تفصیلی تألیف کتاب‌های درسی که باید بر پایه «برنامه درسی ملی» تهیه می‌شد و نقشه راه گروه‌های تألیف در دفتر و خارج از آن قرار می‌گرفت، کجاست؟ دلیل این کاستی‌ها، بسته بودن حلقه روابط در سیستم دولتی است.

ما با فضایی روبه‌رو هستیم که خیلی بسته و محدود است، با مدیرانی که علی‌رغم بازنشسته شدن حاضر نیستند از مناصب کلیدی در وزارت آموزش و پرورش دل بکنند. اگر مدیریت این بزرگواران که نیت آنها خیر است واقعاً کارساز بود، نباید الان با این همه مشکل راهبردی و محتوایی در کتاب‌های درسی مواجه می‌بودیم. این امر باعث شده آموزش و پرورش دچار روزمرگی و کم‌کوشی شود و در برابر دگرگونی‌های تدریجی جامعه و جوانان نیز همگامی نشان ندهد، چه رسد به پدیده‌های پیش‌بینی نشده و پرتلاطمی چون بحران کرونا. کتاب‌های درسی برخلاف آموزش زنده، حالت پویا ندارند، یعنی همانند نقاشی یک صحنه هستند که به هرحال با چندین‌بار لکه‌گیری و دستکاری و استفاده از نرم‌افزارهای کامپیوتری می‌توان اثری نسبتاً قابل‌قبول را ارائه داد اما آموزش زنده همانند بازی در یک فیلم است نه ارائه یک نقاشی قاب‌شده و روتوش شده؛ اینجا کاستی‌ها و ایرادات سیستماتیک بیشتر خود را نشان می‌دهند.

روشن بود که اگر در حلقه بسته سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی گشایشی رخ ندهد و نویسندگانی که برخی نه براساس شایستگی که براساس روابط وارد این حوزه شدند؛ برقرار بمانند، دیر یا زود اتفاقات نامبارک‌تری از اشتباهات در کتاب‌های درسی رخ می‌نماید و کرونا که آمد پرده برافتاد و ناکارآمدی‌ها پدیدارتر شد.»

خارج‌شدن سلطه هرزآموزان در صداوسیما با اقدام اخیر وزارت آموزش و پرورش

سبطی شرایط کرونا را فرصت غیرمنتظره‌ای دانست که علی‌رغم تمام کاستی‌ها دستاوردهایی را هم برای نظام آموزشی کشور به همراه داشت. او در این‌باره گفت: «فرصت نامنتظره‌ای که کرونا در حوزه آموزش ایجاد کرده است، باید آغاز عدالت آموزشی و تغییر ذائقه معلمان و دانش‌آموزان نسبت به امر یاددهی-یادگیری باشد. تهدیدی که باید به یک فرصت تبدیل شود. این روشن بود که برخی مؤلفان یا دستیاران تألیف کتاب‌های نونگاشت -که اصولاً باید از موفق‌ترین معلمان کشور باشند و دارای سبک و نبوغ آموزشی- اگر بخواهند در گود آموزش حضوری کتاب‌های خود حاضر شوند، گوی توفیق و سربلندی را از این میدان نخواهند ربود، چون آموزش حضوری پویاست و امکان دستکاری و روتوش ندارد و این ناتوانی‌ها روی آنتن رفت و خیلی‌ها را به نقد و گلایه واداشت، ازجمله نمایندگان مجلس را. اما در این مسیر، تصمیماتی گرفته شده که جای سپاسگزاری نیز دارد و موجب شده خوشبختانه کار به دست هرزآموزانی که در برخی برنامه‌های مشارکتی صداوسیما در این پنج‌سال آموزش کشور را به مسخرگی و تباهی کشانده‌اند، نیفتد.

"اتفاقاتی که بعضی آن را گامی در راستای تحقق عدالت آموزشی خواندند و برخی دیگر هم آن را جام زهری دانستند که برای عبور از شرایط اضطرار کرونایی محکوم به نوشیدن آن بودیم"واقعاً بیم آن می‌رفت که این افراد بخواهند داعیه‌دار آموزش ملی نیز بشوند و گویا این ماجرا هم کلید خورده بود اما با تیزبینی ستاد مقابله با کرونای تهران جلوی این نفوذ گرفته شد و کار به دست صاحب آن افتاد که همان آموزش و پرورش و مؤلفان یا نزدیکان به مؤلفان دفتر پژوهش باشد تا دست‌کم، شبه‌علم به جای علم به خورد فرزندان مملکت داده نشود.

خوشبختانه تا اینجا، در این آموزش‌ها گزاره‌های نادرست و تکنیک‌های دروغین ارائه نشده است؛ فقط گهگاه اشتباهاتی وجود دارد که البته از یک مؤلف کتاب درسی قابل‌پذیرش نیست ولی حداقل این است که آنها سهوی است. در برنامه‌های مشارکتی صداوسیما «اشتباهات عمدی» می‌بینیم. معلم‌نماها به عمد و دانسته موضوعات را غلط تدریس می‌کنند و می‌گویند با همین شیوه غلط رفتار کنید و به حرف‌های درست معلمان‌تان کاری نداشته باشید! عدم‌حضور معلم‌نماها در آموزش تکمیلی صدا و سیما جنبه خوب قضیه بود و جنبه بد قضیه اینکه چرا افرادی که تولید خوراک فکری و فرهنگی ۱۳ میلیون فرزند ایران به آنها سپرده شده است، در امر آموزش کم‌توان ظاهر شده‌اند؟ و چرا کار تألیف کتاب‌های درسی را که سند ملی به شمار می‌آید، بر عهده دارند؟ البته یک توجیه این است که درس دادن جلوی دوربین سخت است.»

نقدی بر نحوه ارائه آموزش‌های تلویزیونی و ریشه کاستی‌های موجود

این نویسنده با سابقه کتب آموزشی در ادامه با تشریح توجیهات نویسندگان کتب آموزشی که حالا مسئولیت آموزش آنها را در رسانه ملی برعهده دارند، خاطرنشان کرد: «خب، ما دو بحث در ماجرای آموزش تلویزیونی داریم: یکی محتوای آموزش و دوم شیوه آموزش. اگر شیوه آموزش خیلی جذاب نباشد و با لکنت‌هایی همراه باشد می‌تواند به این ربط داشته باشد که هر معلم لزوماً هنرپیشه خوبی در برابر مخاطب مجازی نیست؛ اما محتوای آموزشی ارائه‌شده در برخی از این برنامه‌ها، حدوداً روخوانی کتاب درسی است. یعنی «خط فکری و هنر آموزشی» در آن دیده نمی‌شود و بیشتر شبیه رفع‌تکلیف است.

اینها در واقع پیامد همان معطل ماندن مصوبه ۸۲۸ شورای عالی آموزش و پرورش است که برخلاف دستور مؤکد آن، متأسفانه در عمل از توانمندی‌های یک جامعه ۸۰ میلیونی که در آن اندیشمندان، دانشمندان، افراد هنرمند و صاحب خلاقیت بسیار است، استفاده نشده و افرادی وارد دفتر تألیف می‌شوند که مشخص نیست براساس چه شایسته‌سنجی‌هایی گزیده شده‌اند. در تألیف کتاب‌های درسی هیچ فراخوانی داده نمی‌شود! حتی هنگامی که در جلساتی رسمی از نمایندگان انجمن فرهنگی ناشران آموزشی دعوت می‌شود که در اجرای مصوبه معطل‌مانده ۸۲۸ به دفتر تألیف یاری برسانند، درنهایت به مؤلفان و معلمان معرفی‌شده از سوی همین نهاد رسمی اجازه نمی‌دهند که حتی در ویراستاری و رفع‌کاستی‌های کتب درسی نقش داشته باشند، چه رسد به نگارش آنها که تکلیف قانونی آنهاست. حالا به این موضوع دقت کنید که چرا صفحه‌های اول برخی کتب درسی تبدیل به قطار اسامی شده است؟! یعنی اگر زمانی نام جلال آل‌احمد یا نام زنده‌یاد احمد آرام زینت‌بخش صفحه اول کتاب‌های درسی بود و درواقع نام‌شان اعتبار می‌بخشید به کتاب‌های درسی، ما امروز با وارونگی آن پدیده روبه‌رو هستیم، یعنی افرادی به هر نحوی می‌کوشند نام خود را بین مؤلفان کتاب درسی بگنجانند.

کتاب‌هایی داریم که در آن نام بیش از ۲۰ مؤلف و ناظر علمی و برنامه‌ریز و… آمده است و مشخص می‌کند صفحه شناسنامه کتب درسی نردبانی شده است تا کسانی خود را به مراتب بالاتر برسانند، درحالی که کتاب درسی جایگاه کسانی بود که آنقدر مراتب بالایی داشتند که لطف می‌کردند و کتاب درسی را می‌نگاشتند. وقتی اسم کسانی در کتاب درسی می‌آید که از فردای انتشار آن، با در دست گرفتن این سند ملی، خود را در بخش خصوصی نویسنده کتاب درسی معرفی می‌کنند و از این راه کسب اعتبار و درآمد می‌کنند و صفحه شناسنامه کتاب درسی را پله ترقی خود می‌پندارند، روشن است که در گزینش برخی از این مؤلفان شایسته‌سالاری و توان علمی و ذهنی ملاک قرار نگرفته است، پس جای شگفتی نیست که ایشان از اینکه در عرصه آموزش همگانی فرصت تدریس در صدا و سیما را به یک اتفاق ماندگار تبدیل کنند و رضایت عمومی را برای مجموعه دولت به ارمغان آورند، ناتوان باشند.»

آموزش و پرورش از نگاه بسته سازمانی خود خارج شود

سبطی با مفید خواندن فرصت ایجادشده پس از بحران کرونا در بهبود شرایط آموزشی کشور ادامه داد: «امکانی که کرونا در حوزه آموزش دولتی و همگانی ایجاد کرده است، می‌تواند درمانی مؤثر باشد برای زهری که در طول این پنج سال، هرزآموزان از طریق رسانه‌های مختلف به ویژه رسانه ملی در مغز دانش‌آموزان بی‌گناه کشور تزریق کرده‌اند و آنها را در روز روشن و در برابر چشمان بسته مسئولان فریب داده‌اند که بدون حل مساله می‌توان به جواب آن رسید و حتی بدون خواندن صورت‌مساله هم می‌توان به جواب مساله رسید! و این یعنی بستن در علم و خرد در این کشور. اما اکنون فرصتی دست داده و ما از طریق این برنامه‌ها در صداوسیما می‌توانیم ذهن دانش‌آموزان‌مان را سم‌زدایی کنیم و بچه‌ها را با فرهنگ و علم واقعی و شیرینی یاددهی و یادگیری آشنا سازیم.

"پس در اولین قدم بهتر این است به جای توجه به فرم ایجادشده آن هم از سر جبر شرایط کرونایی، به محتوای موجود دقت کنیم"بازخوردهایی که من از شاگردانم دارم و آنچه از دیگران شنیده‌ام و آنچه تاکنون خود دیده‌ام این است که این توانایی در مدرسان این درس‌ها به طور عام دیده نشده است. البته می‌شناسم مدرسی در درس ریاضی که در این برنامه‌ها از جان و دل ریاضی می‌آموزد، اما به طور عام این‌طور نبوده و این فرصت تا اینجا از دست رفته، ولی اگر همین حالا هم اولیای آموزش و پرورش از آن اینرسی سازمانی خارج شوند و واقعیت‌های موجود در کشور را ببینند و برنامه‌ریزی هوشمندانه‌ای کنند تا از توانمندی‌های ایرانیان خارج از حلقه بسته ستاد آموزش و پرورش بهره ببرند، امکان تبدیل تهدید کرونا به فرصت در حوزه آموزش باقی است. بیایند یکبار هم به مدرسانی که صاحب سبک و تألیف هستند و دارای مدرک معتبر دانشگاهی و شریف و خوشنام و باسابقه‌اند اما به ستاد آموزش و پرورش متصل نیستند، فرصت خدمت بدهند تا در کنار این معلمان عزیز و محترمی که از دفتر تألیف به صداوسیما آمده‌اند، مباحث را با رنگ و بویی دیگر برای بچه‌های کشور بیان کنند و اگر باز هم نه، می‌توان گفت این فرصت سوخته و گرچه از آن سوءاستفاده نشده اما خوب هم استفاده نشده است.»

ماجرای حذف کنکور

دبیر افتخاری کارگروه آموزش دیده‌بان شفافیت و عدالت در پایان به مساله نخ‌نمای حذف کنکور در کشور که اخیراً و پس از تعطیلی مدارس در جریان بحران کرونا دوباره بر سر زبان‌ها افتاد، اشاره کرد و گفت: «من این را بارها گفته‌ام که «خوب نبودن یک پدیده دلیل بر این نیست که نبودن آن خوب است» و البته درک این موضوع نیاز به درنگ دارد. مثلاً اینکه اتوبوسی بین دو شهر رفت‌وآمد می‌کند و هوا را آلوده می‌سازد، خوب نیست اما اگر همین یک اتوبوس آلاینده را هم منهدم کنیم، بدتر است. بگذارید مثالی بزنم: فرض کنید ما یک شهر A داریم با یک‌میلیون و دویست‌هزار نفر جمعیت که اصلاً از شرایط شهر خود راضی نیستند و قصد کوچیدن به شهر B را دارند اما گنجایش شهر B فقط ۳۰ هزار نفر است.

جاده‌ای این دو شهر را به هم متصل می‌کند و یک اتوبوس هر روز تعدادی اندکی از مردم شهر A را به شهر B می‌برد؛ پس به ناچار صف‌های طولانی در خروجی شهر A ایجاد می‌شود که شدیداً مشکل‌ساز و آزاردهنده است. افراد سودجویی هم در این صف‌ها مشکلاتی برای مردم ایجاد می‌کنند. حالا فرض کنید کسی که تصمیمات کلان کشور برعهده اوست برای حل این معضل، به این نتیجه برسد که آن اتوبوس را منهدم کند تا دیگر کسی در خروجی شهر A صف نکشد! خب نتیجه این می‌شود که همان سازوکار نامناسب هم از میان می‌رود و همه آن یک‌میلیون و دویست‌هزار نفر ساکن شهر A به سمت شهر B راه می‌افتند و شهر B را هم خراب می‌کنند. راه‌حل آنانی که بر طبل حذف کنکور می‌کوبند در همین حد غیرواقعی است. اگر کنکور مشکل‌زاست و از آن سوءاستفاده می‌شود، مشکل از خود کنکور نیست.

"نکته دیگری هم که در بحث عدالت آموزشی باید به آن اشاره کنیم جفایی است که به برخی مدارس خصوصاً در مناطق دورافتاده از نظر سطح توان معلمان آنها تدریس می‌شود"کنکور همان اتوبوس میان این دو شهر است که نظمی حداقلی به وجود می‌آورد و امنیتی در آن برقرار است. اگر کنکور را حذف کنیم، مثل این است که آن اتوبوس را منهدم کرده باشیم. تعداد صندلی‌های دانشگاه دولتی که از جوانان کشور شهریه نمی‌خواهند، اندک است و از میان همین صندلی‌ها هم فقط بخشی که دانش‌آموزان احساس می‌کنند اگر در آن رشته‌ها قبول شوند شغل مناسبی در آینده خواهند داشت، مورد استقبال است. تعداد این صندلی‌ها افزایش نیافته که هیچ، بر اثر پدیده زشت صندلی‌فروشی طی این چند سال کاهش هم داشته است. (البته امسال ما سعی می‌کنیم در دیده‌بان عدالت و شفافیت و با کمک به حراست سازمان سنجش جلوی این کار را تا حد امکان بگیریم.)

به هر حال تعداد این صندلی‌های آینده‌دار – در ذهن مردم – در دانشگاه‌های دولتی نهایتاً ۳۰ هزار صندلی است و ما یک صف یک‌میلیون‌ودویست‌هزار نفری برای رسیدن به این سی‌هزار صندلی داریم.

باید سازوکاری باشد که بین یک‌میلیون‌و دویست‌هزار خواهان، ۳۰ هزار نفر را انتخاب کند و با امنیت به آنجا برساند. آنهایی که ادعا دارند حذف کنکور مشکل را حل می‌کند بفرمایند در مثال یادشده، چه چیزی غیر از اتوبوس می‌خواهند بگذارند؟ کانال‌های زیرزمینی یا راه‌های هوایی؟ از سال ۸۰ تاکنون، یعنی ۱۹ سال است که شعار حذف کنکور سر داده می‌شود ولی این اتفاق نمی‌افتد! نه به خاطر یک سازمان یا چهار نفر آدم که مانع می‌شوند بلکه به این علت که این شعار غیرواقعی و عوام‌فریبانه است. درحال حاضر، مطرح کردن سوابق تحصیلی به عنوان جایگزین آزمون رقابتی کنکور، شوخی نامناسبی با افکار عمومی است. سوابق تحصیلی وقتی قابل‌اتکاست که در سه سال پایانی دوره متوسطه، آزمون‌های استاندارد برگزار شده باشد. آموزش و پرورش تاکنون در سه سال پایانی متوسطه آزمون استاندارد نگرفته است و در کمیسیون آموزش و تحقیقات، اعلام هم کرده است که نمی‌تواند بگیرد.

"مهم‌ترین نقدی که وجود داشت، این بود که چرا وزارت آموزش و پرورش به مصوبه ۸۲۸ شورای عالی آموزش و پرورش عمل نمی‌کند"حال نتایج ناتوانی در اجرای وظایف قانونی خود را با یک رفتار عوام‌فریبانه به گردن سازمان سنجش یا مافیایی خیالی می‌اندازد. تعریف پوپولیسم این است که مشکلات را از دوش خود بردارید و به دیگری نسبت دهید و بگویید با حذف آن دیگری، مشکلات حل می‌شود. آموزش و پرورش اگر در سه سال پایان دبیرستان بتواند آزمون برگزار کند و در این آزمون‌ها تقلب اتفاق نیفتد -که خوشبختانه تازگی‌ها با اجرای سازوکارهای هوشمندانه‌ای میزان تقلب کمتر شده است- آن زمان به کمک سوابق تحصیلی احتمالاً بیش از ۹۵ درصد داوطلبان می‌توانند دسته‌بندی شوند و تنها برای نشستن بر پنج درصد از صندلی‌ها، نیاز به کنکور خواهد بود. در حال حاضر ،۸۷ درصد با این سوابق تحصیلی یک‌ساله می‌توانند رتبه‌بندی شوند و ۱۳ درصد باقی مانده نیاز به کنکور دارند. هرچه آزمون‌های استاندارد آموزش و پرورش بیشتر شود از آن ۱۳ درصد کاسته می‌شود.»

.

منابع خبر

اخبار مرتبط