عشقِ من، صبحگاهان را دوست دارد من، شب و تیره گی آن را او قله ها را دوست دارد و از آنها می ترسد من تپه هایِ ایستاده در باد و شگفتی را.

 عشقِ من، صبحگاهان را دوست دارد
من، شب و تیره گی آن را
او قله ها را دوست دارد و از آنها می ترسد
من تپه هایِ ایستاده در باد و شگفتی را.
به او لبخند می زند هر چیزِسبز رنگ،
و من می گویم به او:
" بدانگونه که زندگی را دیوانه وار دوست می دارم،
تو را نیز همانگونه دوست می دارم."
او در خلاء خویش در روزهای کاهلی،
همچون کودکی دلخور به خواب می رود
من به آسمان نگاه می کنم از سرِ شب
و در کنارش می گویم :
" بسان دریایی هستم که گودی خود را یافته است"
او صبح ها خم شده و بوسه می زند بر دریا.

عریانیت در عریانیم، نسیمت در قله هایم
و سیاهی گیسوانت آمیخته با شبهایم.
می گویی:
"به ابرها نگاه کن چه به سرعت می گذرند".
دانه های باران لیس می زنند صورتم را
و صبحگاهان بوسه های توست که
آهسته آهسته از صورتِ من می گذرند
و عقلِ و هوشِ من را با خود می برند.
آب و باد، کوه ها و قله ها
این ها همه در بی نهایتی
اما چون شمعدانی پشتِ پنجره
این شورِ زندگی
که تو به من داده ای
سردش میشود از ترسِ ختمِ آن.
در ذهنم یکی مرگ
دیگری عریانیت در عریانیم
خانه می کند.

نسیمت در قله هایم
سیاهی گیسوانت آمیخته با شبهایم
اینگونه بمان در بی نهایتیِ هماغوشی ام.

ترجمه خرداد ۹۷

شعر به ترکی آذربایجانی

عشق
بیرحان کسگین
بهرام غفاری

سئوگیلیم سحر تئزلری سئویر
من گئجه نی و قارانلیغینی اونون،
او قُلّه لری سئویر، قورخور اوندان
من یئل ایله دانیشان تپه نی، حیرتی.
اونا بیر یاشیل گولومسه نیر
من یاشامی دلیجه سئودیگیم کیمین
دئیرم کی اونا: "سنیده اوجور".

او اوز هاواسینا بوش دولاندیغی گونلرده
داریخمیش بیر اوشاق کیمین یوخودا
من گوی اوزونه باخیرام گئجه دن
دئیرم یانیندا:
"اوز چوکّورونی تاپّمیش دنیز کیمینم"
او سحرلر اگیلیب اوپور دنیزی.
لوت لوغون لوتلوغومدا، نسیمین داغیمدا اولسون
قارا رنگین گئجه مده ائله قال.
دئیرسن " بولوتلارا باخ، گئچیرلر یئین یئین"
یاغیش بیر یالیر اوزومی، بیر دورور
سحرلری اگیلیب اوزومه
اوپوشون گئچیر بیر، بیر دورور عقلیم.
سو و نسیم، داغ و تپه، سونسوز هامیسی
اما جام دالیندا شمعدانی کیمین اوشور
منه بیچدیگین عومور
اولوم گلیر عقلیمه بیر
بیر لوتلوغون لوتلوغومدا.
نسیمین داغیمدا اولسون،
قارا رنگین گئجه مده
ائله قال، سنه سونسوز ساریلدیغیمدا .

حاضیرلایان: بهرام غفاری

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید: