نامه واحد خلوصی، از امدادگران بازداشتی کمپ سرند خطاب به برادران لاریجانی

نامه واحد خلوصی، از امدادگران بازداشتی کمپ سرند خطاب به برادران لاریجانی
جنبش راه سبز
جنبش راه سبز - ۲۷ دی ۱۳۹۱

جــرس: واحد خلوصی یکی از امدادگران بازداشتی کمپ سرند در نامه ای خطاب به برادران لاریجانی به شرح وقایعی که بر آنان گذشته، پرداخته است.

به گزارش دانشجونیوز، واحد خلوصی در بخشی از این نامه در خواست خود از روسای قوای قضائیه و مقننه و کمیسیون حقوق بشر را اینگونه بیان می کند: "از شما می خواهم ضمن رسیدگی به هر آنچه در این مدت، نه تنها مایه تعزیر و بی حرمتی امدادگران شده است و روند امداد رسانی را متوقف کرده، بلکه به تمامی آنانی که قانون و منش قانونمدارانه را به سادگی زیر پا میگذارند ثابت کنید که دستی بالاتر از قانون، اخلاق و انساندوستی در میهنمان وجود ندارد."

متن کامل این نامه در ادامه آمده است :

* به نام آن که اگر حکم کند همه محکوم اند*
حضور محترم ریاست قوه قضاییه، ریاست مجلس شورای اسلامی و ریاست کمیسیون حقوق بشر اسلامی.
اینجانب "واحد خلوصی" یکی از امدادگران بازداشتی واقعه اسف بار "بازداشت امدادگران کمپ کمک به زلزه زدگان" با گذشت حدود پنج ماه از بازداشت خود و در پی صدور حکم دو سال حبس تعزیری، سکوت را شکسته و داد خود را به نزد عالیجنابان می آورم. باشد که دستگاه قضایی، مرجع قانون گذار و کمیسیون دفاع از حقوق شهروندی میهنمان این آوای دادخواهی را بشنوند. روایت آن چه بر ما گذشت، بی شک هر مظلومی را از دادخواهی مجدد وا می داشت اما هنوز ریشه های تعهد و قانون گرایی در وجودم نخشکیده است، از این روست که شما را خطاب قرار می دهم، باشد که جایگاه حقوقی عایجنابان به این روند تاسف بار پایان بخشد.
جناب قاضی القضات، آیت الله آملی لاریجانی
بار دیگر حکمت و تقدیر الهی چنان مقدر گردید تا وطن و هموطن سیاه پوش داغ عزیزانش باشد، سقف ها فرو ریزد و خانه ها ویران گردد، سینه ها بشکافند و ارسی دیگر از دیدگان مردم آذربایجان سرچشمه گیرد. از این رو آزمون دیگری در پیش پایمان قرار گرفت تا بار دیگر میزان عشق، محبت و انسان دوستی ایرانیان متجلی گردد.

"جــرس: واحد خلوصی یکی از امدادگران بازداشتی کمپ سرند در نامه ای خطاب به برادران لاریجانی به شرح وقایعی که بر آنان گذشته، پرداخته است"دراین ایام ندانستم اشک هایمان زاده اندوه آذربایجان است یا حاصل شوق از تعهد و انسان مداری هموطنانمان. دیدیم و دیدید که برای امداد رسانی به دور افتاده ترین روستاها باید ساعت ها در صف ایرانیان روشن ضمیری می ماندیم که آمده بودند تا دستی برای دستگیری باشند، دیدیم و دیدید که از هر چهار گوشه این مرز و بوم هزار وجود سراسر قلب شده بود تا مگر هر یک گوشه ای از اندوه را به دوش کشد. دیدیم و دیدید که چگونه ایران زمین سراسر آذربایجان شده بود. جناب قاضی القضات، حال که بر همان صندلی قضاوتی تکیه زده اید که روزی حضرت علی (ع) بر آن جلوس می فرمود، به من بگوید که چه باید می کردم؟
جناب آقای دکتر لاریجانی، ریاست محترم مجلس شورای اسلامی
جمعی از فرزندان این آب و خاک، از همان روزهای آغازین ضایعه زلزله آذربایجان، با اقدامات خودجوش و به مدد مردم بومی منطقه در روستای "سرند" کار امدادرسانی به مردم زلزله زده را آغاز نمودند، دیری نپایید که به مدد مردم منطقه افتخار دیگری نصیب تاریخ نوع دوستی کشورمان شد و تعداد بسیاری از فرزندان میهن با حضور مداوم و تاثیرگذار و به صورت شبانه روزی اوقات خود را صرف خدمت خالصانه در راستای پخش ملزومات مردم زیان دیده کردند. اینان هر کدام بدون کوچکترین چشم داشتی آمده بودند تا ثابت کنند درد هر گوشه ایران درد ایشان است.

این جمع افتخار این را داشت که به عنوان اولین گروه ابزار آلات گرمایشی و پخت و پز را در منطقه توزیع کند و عزم خود را جزم نموده بود تا با کمک مهندسین عمران و معماری خود تا بالا رفتن آخرین دیوارها و استوار شدن آخرین سقف ها در منطقه بماند. آیا آسوده ماندن در خانه هایمان جز زیر پا گذاشتن موازین شرعی، اخلاقی و عرفی ای نبود که در چند دهه اخیر هزاران شهید را به دامان خاک کشید؟
جناب آقای دکتر لاریجانی، ریاست محترم کمیسیون حقوق بشراسلامی
آرزومندم شما بنده را در حل معمای برخورد غریب دستگاه امنیتی و قضایی استان آذربایجان شرقی در قبال تلاش صادقانه این امدادگران آگاه سازید. داغ آذربایجان هنوز به سینه هایمان سنگینی می کرد که درشامگاه یکم شهریور ماه ضربات مشت و لگد، شوک الکتریکی و گاز فلفل نیروهای امنیتی و انتظامی و لباس شخصی گل احوال مان را به سبزه آراسته کرد. یورش نیروهای مذکور بدون ارائه حکم بازداشت و بدون هیچ دلیلی هنوز بر آنم می دارد که بپندارم شاید شامگاه یکم شهریور تنها خوابی آشفته بوده است. حضور قریب به صد مامور مجهز به تمامی ادوات نظامی برای بازداشت ۳۲ جوان مجهز به لباس کار فصل آغازی بر تضیقات مدامی بود که تا به امروز ادامه داشته است.

"باشد که دستگاه قضایی، مرجع قانون گذار و کمیسیون دفاع از حقوق شهروندی میهنمان این آوای دادخواهی را بشنوند"ضرب و شتم بانوان حاضر به دست مامورین لباس شخصی، ضرب و شتم پدر در مقابل پسر و بالعکس، تعزیر با دستبندهای پاستیکی وکیسه هوایی که راه تنفس را دشوار می کرد، گوشه کوچکی از وقایع شامگاه یکم شهریور بود. از بسط بیشتر بازجویی بدون تفهیم اتهام، توهین به اعتقادات شخصی خود و دوستان بهایی ام، هتاکی ها و غیره می گذرم ، چرا از شرح جزییات آن شرم دارم.
در مقر پلیس امنیت آوار دیگری بر سرمان فرو ریخت، آواری نه از جنس سنگ و خاک که از جنس حرمت شکنی و هتاکی. ورود به زندان تبریز و به دنبال آن حضور در اتاق مجرمین خطرناک بند قرنطینه نیز نتیجه حضور بازپرس دادسرای خواجه در مقر پلیس امنیت و تفهیم اتهام واهی "تهدید علیه بهداشت عمومی از طریق توزیع نان کپک زده" بود، همچنین حادثه آفرینی بازپرس محترم و حضور مجدد در پلیس امنیت و تفهیم اتهام دیگری مبنی بر "تمرد از دستور مامورین" علی رغم صدور قرار وثیقه برای دومین بار، به بازداشت امدادگران در وزارت اطلاعات و نه روز بازجویی بدون تفهیم اتهام منتهی شد. نگهداری در سلول های غیر استاندار، ضرب و شتم مداوم، فشار روانی شدید و هتاکی و توهین های ناموسی مداوم، روایت دیگری از روند غیر قانونی و غیر اخلاقی در طول بازداشت و به اصطلاح تحقیقات در وزارت اطلاعات بود.
بی شک در فضایی که کمک به مردم زلزله زدگان توسط جوانانی که از چهار گوشه میهنمان به آذربایجان آمده بودند، "مشارکت در اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت کشور" تعبیر می شود، جای تعجب نیست اگر توزیع مواد غذایی و ملزومات اولیه زندگی در آن مناطق به " تهدید علیه بهداشت عمومی" و درخواست کارت شناسایی از چند لباس شخصی " تمرد از دستور مامورین" تلقی شود و در نهایت احکام ناعادلانه و فرمایشی صادر گردد.
برادران لاریجانی، روسای محترم قوای قضائیه و مقننه و کمسیون حقوق بشر
پس از گذراندن سه روز بازداشت در پلیس امنیت، هفده روز در وزارت اطلاعات و بیش از پانزده روز در زندان مرکزی تبریز و تجربه هر آنچه از دورترین نقطه خیالم هم نمی گذشت، در حالی به شما نامه می نویسم که یک نفر از عزیزترین کسانم هنوز در بند است، در حالی به شما نامه می نویسم که هنوز هم چشمی اشکبار درعزای داغ آذربایجان و چشمی امیدوار به شنیده شدن فریاد در گلو خفه شده دادخواهی ام نزد عالیجنابان دارم. آنچه به عرض رسید تنها گوشه کوچکی از روایت طویل تجربه تلخمان بود.

با این وجود فارغ ازهرگونه تفکر سیاسی و مذهبی و فارغ از آنچه چشیدیم و روایت کردم نگران نتیجه برخوردها و سو برداشت هایی هستم که در پی چنین احکامی بوجود آمده و می آید. اکنون نیک می دانم، آنچه بر ما گذشت صرفا طرحی بود برای "مبارزه با کمک های مردمی"، اما شما نیز بدانید که امدادگران کمپ سرند همچنان اندوهگین مادران و فرزندان آذربایجان هستند که با زمستانی سرد دست وپنجه نرم می کنند. از اینروست که بار دیگر از شما می خواهم ضمن رسیدگی به هر آنچه در این مدت، نه تنها مایه تعزیر و بی حرمتی امدادگران شده است و روند امداد رسانی را متوقف کرده، بلکه به تمامی آنانی که قانون و منش قانونمدارانه را به سادگی زیر پا میگذارند ثابت کنید که دستی بالاتر از قانون، اخلاق و انساندوستی در میهنمان وجود ندارد. درانتها هدف از این نامه را اینگونه خاطرنشان میسازم؛ این شمائید که با تکیه بر مسند قدرت و قوای خود می توانید از چوب چماق بسازید یا قلم.
 

منابع خبر

اخبار مرتبط