جشنواره تئاتر استانی گیلان در ایستگاه آخر/هفتمین سمینار پژوهشی تئاتر مقاومت اول دی ماه آغاز می‌شود

خبرگزاری میزان - ۲۸ آذر ۱۳۹۹

کارگردان نمایش صحنه‌ای «لیلیت» گفت: «لیلیت» روایتی از جنگ بوسنی و هرزگوین است. جنگی که در آن بسیاری از مردم مسلمان بوسنی قربانی تعصب صرب‌ها با حمایت خارجی‌ها می‌شوند.

شاه‌مردی با اشاره به پژوهش‌هایی که برای نگارش نمایش‌نامه «لیلیت» داشته است ادامه داد: طی مطالعاتی که در مورد این جنگ عجیب و دلهره‌آور داشتم به روستایی رسیدم که در یک شبانه‌روز تمامی اهالی آن قتل‌عام می‌شوند. قتل‌عامی که مشابه آن در این جنگ بسیار تکرار شد و مسلمانان و تمامی صرب‌هایی که به نوعی از هر مسلمانی حمایت می‌کردند به قتل رسیدند.

وی افزود: مظلومیت مسلمانان در این جنگ و تلاش رسانه‌های غربی برای پاک کردن این ننگ از دامان خودشان، من را بر آن داشت تا در قصه‌ای عاشقانه میان یک مرد و زن اهل این منطقه، «لیلیت» را تولید کنم.

شاه‌مردی در مورد شیوه روایت داستان نمایش «لیلیت» که با بازی علی فرحناک و مهناز رودساز تولید شده است، گفت: لیندتا پاشا (اهل بوسنی) و بورا پاوویچ (اهل بلگراد) پیش از تجزیه یوگسلاوی به یکدیگر علاقه‌مند بوده، اما جنگ داخلی میان صرب‌ها و بوسنی و هرزگوین شرایط این رابطه عاشقانه را به هم می‌ریزد. همچنین برادر لیندتا متهم به بمب‌گذاری در مرکز بلگراد بوده و لیندتا هم در یکی از درگیری‌ها اسیر شده و حالا بورا در مقام افسر پلیس صرب باید از او بازجویی کند.

شاه‌مردی ادامه داد: تعریف واژه مقاومت منحصر به جنگ‌های علنی نمی‌شود. مقاومت در لایه‌های گوناگون زندگی روزمره آدمی شکل می‌گیرد.

"دور هفدهم این جشنواره با تمام مشکلات عجیب و غیرقابل پیش‌بینی برای فرهنگ و هنر این روز‌های کشور، تا کنون فعالیت‌های به‌یاد ماندنی و تازه‌ای داشته است"اما مقاومت مردمی به خرد جمعی نیاز دارد تا دسیسه‌های دشمن را خنثی کند. «لیلیت» به این موضوع می‌پردازد که همواره در جنگ‌های تاریخ، دست پنهانی از ظالمانی وجود دارد که نمی‌خواهند مردم جور دیگری زندگی کنند.

وی افزود: ظالمان و مستبدانی مانند آمریکا همواره برای پیشبرد اهداف شوم خود، جنگ به راه می‌اندازند. آن‌ها برای آغاز هر جنگی، چه مستقیم و چه غیر مستقیم، داستان‌سرایی و بهانه‌سازی می‌کنند؛ مثل حمله به عراق که با بهانه «۱۱ سپتامبر» انجام شد.

این کارگردان تئاتر کشور ادامه داد: مقاومت واژه‌ای بین‌المللی است که در تمامی تاریخ خلقت بشریت وجود داشته و خواهد داشت.

وی در پایان گفت: هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت با قدرت در حال پیشروی است. دور هفدهم این جشنواره با تمام مشکلات عجیب و غیرقابل پیش‌بینی برای فرهنگ و هنر این روز‌های کشور، تا کنون فعالیت‌های به‌یاد ماندنی و تازه‌ای داشته است. ستاد برگزاری این جشنواره با ایستادگی تمام قد دوشادوش هنرمندان اقدام به برپایی جشنواره کرده است که باید از آن‌ها قدردانی کرد.

گفتنی است هفدهمین جشنواره سراسری تئاتر مقاومت به همت انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس بنیاد فرهنگی روایت فتح و با دبیری حمید نیلی از ۲۵ آذرماه، به دو شیوه زنده و آنلاین در حال برگزاری است و تا دوم دی‌ماه ادامه خواهد داشت.

 

نقد نمایش «رگ» حاضر در جشنواره تئاتر مقاومت

فیلم-تئاتر نمایش «رگ» روز دوم هفدهمین جشنواره تئاتر مقاومت پخش شد و در روز شنبه ۲۹ آذر ماه بار دیگر در جدول برنامه قرار دارد.

صحنه روشن می‌شود، سربازی از میان تماشاگران به‌سوی صحنه می‌رود و نامه‌ای را برای مادرش می‌نویسد و همچون راوی صحنه به صحنه همراه تماشاگران است.

نامه بی‌نام نشان را برای مادری که گویا همان سرزمین آبا و اجدادی‌مان است می‌نویسد و در آن قصه سربازان وطن را بازگو می‌کند.

مکان مرزبانی ارس است و ۳ سرباز در پست‌های نگهبانی هستند. ماجرا با طنز کلامی و رفتاری این سربازان که با لهجه ترکی صحبت می‌کنند آغاز می‌شود و روابطشان صدای خنده تماشاگران را بلند می‌کند. همچنان که نمایش روبه‌جلو پیش می‌رود؛ تماشاگران غرق شادی و خنده می‌شوند. اما قرص ماه انتهای صحنه هشداری شوم به ما می‌دهد و هرلحظه رنگش از نقره‌ای به سرخی خون می‌گراید که نشان از خبری بد برای تماشاگران است.

سه سرباز در پاسبانی از اَرَس با پیشروی ارتش شوروی به مرز‌های ایران مواجه می‌شوند. درحالی‌که در انتظار نیرو‌های کمکی ارتش از مرکز به مقاومت ادامه می‌دهند؛ ناگهان تلگرافی مبنی بر عدم مقاومت در برابر متجاوزان از سوی تهران می‌آید و آن‌ها را ناامید می‌کند.

"نامه بی‌نام نشان را برای مادری که گویا همان سرزمین آبا و اجدادی‌مان است می‌نویسد و در آن قصه سربازان وطن را بازگو می‌کند.مکان مرزبانی ارس است و ۳ سرباز در پست‌های نگهبانی هستند"اما رگ غیرتِ ایرانی آن‌ها اجازه این تجاوز را برنمی‌تابد و خودخواسته و بدون هیچ اجباری در آنجا می‌مانند و اینجاست که بر طبق آنچه در متن نمایش آمده است: رگ که بجنبد عشق آغاز می‌شود.

در میان خنده‌های تماشاگران و در میانه اجرا نمایش زهر خود را بر تماشاگران خوش‌خیالش می‌ریزد و با تلنگری شُکی بر آن‌ها وارد می‌کند. تماشاگری که در این غوغای پر از دردسر زندگی امروزی به دنبال مفری برای آرامش است ناگهان به شهریور ۱۳۲۰ پرتاب می‌شود؛ و این یادآوری تاریخ تاریکی که بر این مملکت گذشته خود از دیگر نقاط قوت این اثر است.

انتخاب هوشمندانه متن و سوژه بکر نمایشنامه از سوی کارگردان از دیگر نکات قابل‌توجه است. ساختمان و ساختار متن (جز در موردی محدود که به آن اشاره خواهد شد) سفت و استوار است. طنز در متن و اجرا کاملاً مقبول و قابل دفاع است. نمایش طنزی دلنشین دارد که بر بستر غمی عمیق و نهان ایستاده است.

در طراحی صحنه به یک اتاقک نگهبانی ساده، ماه تمام انتهای صحنه و چند فانوس اکتفا شده که کاملاً به جا و معقول است.

بازی‌های بازیگران ساده روان و حرفه‌ای است. اما در این میان نمی‌توان از بازی درخشان وحید آقا پور در نقش (عبدالله شهریاری) تقدیر نکرد؛ و همچنین اشاره به اندکی بداقبالی دیگر بازیگران که بازی پرقدرت او بازی آن‌ها را کم‌رنگ‌تر جلوه می‌دهد!

اما این نمایش همچون همه آثار دیگر نقاط ضعفی هم داشت: یک: در ساختار نمایش شاهد نوعی دودلی و تردید در معرفی قهرمان اثر هستیم. آیا سه سرباز همه باهم قهرمانند و ارتش شوروی ضدقهرمان؟ یا اینکه سرجوخه مصیب محمدی (برزو ارجمند) که فرماندهی این سه سرباز را دارد و تا آخرین لحظه دست نمی‌کشد قهرمان و ژنرال باهوش روسی ضدقهرمان است. اگر نکته دوم صحیح باشد این تقابل بین پروتاگونیستِ کوچک و آنتاگونیستِ پرقدرت او، به‌خوبی به تصویر کشیده نمی‌شود، جلوه نمی‌کند و بده بستان بین این دو تماشاگر را به هیجان وانمی‌دارد؛ و البته همان‌طور که اشاره شد شاید یکی از دلایل آن بازی غالب وحید آقا پور هم باشد که سبب کم‌رنگ شدن شخصیت اصلی و به قول تئاتری‌ها باعث شده که او بازی بقیه بازیگران را بخورد!

دوم: نمایشنامه تقریباً دوزبانه اجرا می‌شود (ترکی و فارسی)، در قسمت‌هایی که فارسی با لهجه ترکی ادا می‌شود همه تماشاگران باهم در این رویداد شریک‌اند. اما در بخش‌های هرچند کوتاهی که دو بازیگر صرفاً ترکی صحبت می‌کنند، تماشاگرانی که ترکی می‌فهمند قهقهه می‌زنند و تماشاگران دیگر با حسرت به آن‌ها نگاه می‌کنند!

سوم: صحنه‌هایی که چشم‌انتظاری خانواده‌های سربازان را نشان می‌دهد؛ این صحنه‌ها گویی اضافه‌های کلیشه‌ای بودند که به‌زور در بدنه نمایش گنجانده‌شده‌اند و شاید نمایش بدون آن‌ها خیلی کوتاه می‌شد و به‌عنوان تمهیدی برای طولانی کردن نمایش به‌کاررفته‌اند.

"ماجرا با طنز کلامی و رفتاری این سربازان که با لهجه ترکی صحبت می‌کنند آغاز می‌شود و روابطشان صدای خنده تماشاگران را بلند می‌کند"چراکه بود یا نبودشان چیزی به اثر اضافه یا کم نمی‌کند و حتی کارکرد عاطفی آن‌هم چندان تأثیرگذار نیست و تأثیری بر نتیجه پایانی ندارد.

چهارم: شوخی‌های رفتاری (به شکل صادقانه بخواهیم بگوییم به شکل محدودی) اندکی کلیشه‌ای و دور از انتظار تماشاگر تئاتری از ایوب آقاخانی است. مثلاً درصحنه‌ای که بازیگر باکسی صحبت می‌کند که نمی‌داند آن شخص در پشت سرش است و وقتی برمی‌گردد و او را می‌بیند می‌ترسد! همچون کلیشه‌های قدیمی لورل و هاردی یا چارلی چاپلین است که البته تماشاگر را به خنده وامی‌دارد!

در نیمه دوم نمایش لحظاتی ریتم می‌افتد و بازیگران تنها بر سر هم فریاد می‌کشند که البته گوش‌نواز هم نیست. در طراحی صحنه وجود میله‌ها و سیم‌خاردار‌های مورب و در کنار هم باعث آزار چشم تماشاگران می‌شود که نتیجه آن برگرفتن نگاه آنان از دکور می‌شود.

نمایش که به انتها نزدیک می‌شود، خنده‌های تماشاگران، چون بغضی در گلو می‌ماند و ماهِ تمام انتهای صحنه خونین‌تر می‌شود. سه سرباز در کنار ارس جان می‌دهند و دفن می‌شوند. سرباز راوی که داستان را در شهریور ۱۳۹۸ برای مادرمرده‌اش روایت می‌کند نامه‌های خود را به نفس‌های ارس می‌سپارد.

او نامه هار بر سر گور سه، سیصد یا سه هزار سربازی که درراه وطن در طول تاریخ جان دادند و هرگز کسی نامی از آن‌ها نبرد به دست باد می‌دهد...

نمایش تمام می‌شود و قرص ماه خون می‌گرید بر ناله‌های ارس...

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط