عاشورا، استبداد و فضیلت
چکیده :انسانهای بزرگی که در مقابل استبداد مقاومت میکنند، نه تنها به جنگ استبداد میروند، آن را نفی میکنند. مبارزه با استبداد و مبارزه با مستبد تفاوت دارد. اگر استبداد را نشناسید که چیست، وقتی مستبدی را کنار میزنید، مستبد جدید و تازهنفسی بر سرکار میآید که از فروپاشی قبلی، عبرت میگیرد و حیلتهای جدیدی به کار...
داود فیرحی
عاشورا، تحول بزرگ تاریخی و رویدادی منشوری است که هر زمان، هر نقطهای از آن را بکاویم به نکات تازهای دست مییابیم. وقتی به سال ۶۱ هجری و واقعه عاشورا نگاه میکنیم، اتفاق عجیبی در حال رخدادن است.
ابنخلدون متفکر بزرگ اهل سنت میگوید: وقتیکه دعوا بین علیبنابیطالب (ع) و معاویه رخ داد، اگر داستان بر مدار تعصب قبیلهای میچرخید، معاویه برنده بازی بود. معاویه شخصیت سیاستمداری بود، میدانست چه میکند و مسیر تحولات تاریخ اسلام را نیز تغییر داد.
"چکیده :انسانهای بزرگی که در مقابل استبداد مقاومت میکنند، نه تنها به جنگ استبداد میروند، آن را نفی میکنند"در دوره معاویه شاهد پیدایی چندین بدعت هستیم: یکی اینکه، حاکم بدون اراده مردم به قدرت میرسد که این امر برای اولین بار در جهان اسلام رخ میدهد. دوم اینکه، حاکم شرایط حکومت ازجمله عدالت را ندارد. سومین اینکه حاکم استبداد به خرج میدهد.
استبداد در حال تخریب فضایل بود که به دو مورد آنها اشاره میکنم. در ادبیات کواکبی، استبداد دستهبندی میشود. وی میگوید: شدیدترین مرتبه استبداد که از شر آن به خدا پناه میبریم، عبارت است از حکومت فرد مطلقالعنان که مسلط بر قوه مجریه است، همزمان هم فرمانده ارتش و هم رهبر دینی است؛ یعنی وقتی این سه با هم یکجا جمع میشوند مصیبتی را تولید میکنند که خطرناکترین مصیبت است.
چون اگر اینها در کانونهای متفاوت باشند، بهاحتمال زیاد همدیگر را میتوانند تا حد زیادی کنترل کنند، اما اینجا فرد مستبد دستور میدهد، مرجعیت دینی توجیه میکند و ارتش هم عمل میکند. در چنین فضایی جامعه هیچ پناهی برای دادخواهی ندارد و نتیجهاش پوچگرایی است و زندگی معنای خودش را از دست میدهد که این مهمترین اثر استبداد است.
در ادبیات دوره معاویه این استبداد رخداده بود، اما زمان معاویه با زمان یزید به دو دلیل تفاوت دارد. یکی اینکه خود معاویه باهوش بود و استبداد را کمی نرم میکرد. واقعیت استبداد خشن بود، ولی ظاهر بهتری داشت؛ اما پس از معاویه استبداد همه صورت خشن خود را نشان میدهد و جالب اینجاست که این صورت خشن در زمینه فرهنگ، شعر و حدیث بیشتر رخ داد؛ یعنی جاهایی که ذهن آدم را بیشتر درگیر میکند، آن هم در زمانهای که حاکمان برای دو بیت شعر پانصد دینار میدادند.
انسانهای بزرگی که در مقابل استبداد مقاومت میکنند، نه تنها به جنگ استبداد میروند، آن را نفی میکنند. مبارزه با استبداد و مبارزه با مستبد تفاوت دارد.
"معاویه شخصیت سیاستمداری بود، میدانست چه میکند و مسیر تحولات تاریخ اسلام را نیز تغییر داد"اگر استبداد را نشناسید که چیست، وقتی مستبدی را کنار میزنید، مستبد جدید و تازهنفسی بر سرکار میآید که از فروپاشی قبلی، عبرت میگیرد و حیلتهای جدیدی به کار میبندد. این خصلت مبارزه با مستبد است، اما اگر استبداد را ضدآزادگی و ضدفضیلت تعریف کنیم، وقتی در جامعه فضیلت جاری شود، جایی برای استبداد باقی نمیماند.
اباعبدالله (ع) به ضرورت فضیلت و ارزش آزادگی تکیه میکند. ما اباعبدالله (ع) را تنها یا بهصورت یک چریک دیدهایم که جان خود را به خطر انداخته یا تحت تأثیر ایدئولوژیهای چپ گمان میکردیم که اباعبدالله (ع) یک چهگوارای مقدس است! حتی در جایی هم دیدهایم که اباعبدالله (ع) دنبال بهانه است که از میدان در برود و درگیر منازعه نشود؛ اما تئوری سومی هم وجود دارد: اباعبدالله (ع) دنبال فضیلت است و انسان بافضل با چنین افرادی بیعت نمیکند، ولی لزوماً به دنبال جنگ هم نیست. به دنبال راهحل است، میگوید غیرت کجاست؟ آزادگی کو؟
ما میتوانیم اباعبدالله (ع) را اینگونه ببینیم که نه چریک برانداز باشد و نه تسلیمشده جور. انسانهای بزرگ ارزش زیادی دارند و به هر قیمتی بیعت نمیکنند، اما این لزوماً به معنای جنگ هم نیست.
کل داستان عاشورا حدود هفت ساعت است، اما در این هفت ساعت چه مسئلهای بیان و عیان شده که هر سال تکرار میشود؟
راوی واقعه عاشورا چنین میگوید: وقتی سر اباعبدالله (ع) را بریدند، من همچنان تصور میکردم در حال قرآنخواندن است و فکر میکردم خورشید بالای نیزه است و به همین دلیل هرچه این سر با نیزه به لشکر نزدیکتر میشد احساس اضطراب میکردم. شاید به همین دلیل است که وقتی به حضرت زینب (س) در مجلس دشمن اهانت کردند و گفتند کربلا را چگونه دیدید؟ پاسخ داد «ما رأیت الا جمیلا».
منبع: چشم انداز ایران
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران