ارزش های حسینی گستره جهانی پیدا کرده است
شکل گیری قیام امام حسین(ع) نتیجه تحولات جامعه پس از نبی خدا و تغییر شاخص های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه نبوی است. این تحولات در عصر امامت امام حسین(ع) به اوج خود رسید و جامعه اسلامی از مسیری که پیامبر در مدت رسالت خود ترسیم کرده بود، خارج و در دام فرهنگ جاهلیت افتاد. این رویه اموی بحران های فرهنگی و اجتماعی بسیاری پدید آورد و زمینه های نارضایتی امام، یاران و برخی دیگر از چهره های مطرح آن دوران بوجود آورد. عدم پذیرش بیعت امام با یزید و تصمیم به هجرت شاخص ترین اعتراض جامعه عصر حسین بن علی است. هجرتی که به قیام عاشورا و شهادت امام ختم شد.
حجت الاسلام محمود دکتر تقی زاده داوری، استاد دانشگاه و رییس موسسه شیعه شناسی با رویکرد جامعه شناختی به تحلیل چرایی شکل گیری قیام عاشورا پرداخته و از نقش حسین(ع)در نحولات تاریخی می گوید.
تقیزاده داوری از شاگردان آیات مرحوم محمد فاضل لنکرانی و هاشم آملی بوده و دکتری جامعه شناسی و فوق دکتری فلسفه را در دانشگاه منچستر انگلیس به اتمام رسانده است.
"شکل گیری قیام امام حسین(ع) نتیجه تحولات جامعه پس از نبی خدا و تغییر شاخص های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه نبوی است"تصویر حضرت محمد(ص) و حضرت زهرا(س) در دایرةالمعارف اسلام (ترجمه و نقد)، تصویر شیعه در دائرةالمعارف امریکانا (ترجمه و نقد مقالات شیعی دائرةالمعارف امریکانا) و سنت عزاداری و منقبت خوانی در تاریخ شیعه امامیه به همراه ۱۳ عنوان کتاب دیگر و ده ها مقاله علمی در حوزه جامعه شناسی مسلمانان از آثار وی است.
*عصر امام حسین (ع) دارای چه بحرانهای فرهنگی و اجتماعی بود که واقعه عاشورا را رقم زد؟
وقتی می گوییم بحران فرهنگی، باید دنبال بحران در عقاید، باورها، ارزشها، هنجارها،آداب و رسوم، شعائر و مناسک و نمادها باشیم. چون این عناصر مؤلفههای تشکیل دهنده فرهنگ است، و وقتی بحران فرهنگی داریم بدین معناست که نوعی آشفتگی و جابجائی در اجزای سازنده فرهنگ آن جامعه وجود دارد. در دوره امام حسین، کژی و نادرستی در فرهنگی که بر مبنای سنت و سیره رسول خدا(ص) بنا شده بود، مشاهده میکنیم. اما مقصود از بحران اجتماعی، آشفتگی در عرصه روابط جامعه اعم از روابط مالی، اقتصادی، حقوقی و ارتباطی است. وجود نابرابری در تقسیم اموال بیت المال، نابرابری در بهرهمندی از اموال عمومی تبعیض و اعطای مزایای ناحق به افراد و دستهای و...
نمونه ای از آسیبها و انحراف اجتماعی است. البته این مشکلات جدای از انحراف و بحران سیاسی نیست زیرا آسیبها و بحرانهای اجتماعی و فرهنگی، نتیجه عملکرد دستگاه حاکم و هیأت حاکمه جامعه است.
وقتی از بحران های اجتماعی و فرهنگی در عصر سیدالشهدا صحبت میکنیم، نباید تنها به ظاهر امور اکتفا کنیم بلکه ریشهیابی آن مشکلات و بحران ها مهم است؛ چطور شد که با توجه به مجاهدتهای پیامبر(ص) و صحابه بزرگوار آن حضرت، این آسیبها، کژیها و کاستیها در جامعه او پدید آمد؟ و نتیجه مورد انتظار از زحمات ایشان حاصل نشد و سرانجام به عاشورا منتهی شد.
ریشههای این امر را باید از حوادث بعد از ارتحال رسول خدا جستوجو کرد. اولین کژی این است که پس از رحلت پیامبر(ص) به خواست ایشان در جانشینی ایشان توجه نشد. طبق خواست اکثریت، ساختاری شکل گرفت که اقلیت را از حقوق اجتماعیاش محروم کرد. اولین نتیجهاش فشاری بود که بر علی بن ابیطالب جانشین و وصّی او و اصحاب او که اقلیت آن جامعه بودند، وارد شد.
"این تحولات در عصر امامت امام حسین(ع) به اوج خود رسید و جامعه اسلامی از مسیری که پیامبر در مدت رسالت خود ترسیم کرده بود، خارج و در دام فرهنگ جاهلیت افتاد"دومین کژی، به زور بیعت گرفتن و رأی گرفتن از وصی پیامبر بود. سومین کار خلاف، در غصب فدک رخ داد. فدک باغی بود که نبی خدا مصلحت دید که به اهل بیت خود ببخشد، چون آنها محل رجوع مردم بودند، و آن بیت هزینه داشت، طبعاً پیامبر به فکر تأمین مخارج مردم بودند، اما متأسفانه بعد از رحلت پیامبر(ص) این غصب ناروا اتفاق افتاد. سپس کژیهای مکرّر اتفاق افتاد، عدم رعایت مساوات در تقسیم بیتالمال، تبعیضها بین مسلمانان عرب و عجم، مهاجر و انصار و نیز بین صحابی و تابعی یعنی آنهایی که پیامبر(ص) را درک کرده بودند و آنهایی که ایشان را درک نکرده بودند و از این قبیل امور روی داد که به تدریج فزونی گرفت، اینها، ریشههای بحران اجتماعی آن عصر بود. بنابراین در جامعه پس از پیامبر(ص) تبعیض، غصب، محرومیت، نادیده گرفتن و منع کردن بخشی از افراد جامعه از حقوق حقه خود را شاهد هستیم.
در حالیکه این کژیها و انحرافها در جامعه پیامبر(ص) وجود نداشت و بعد از پیامبر به تدریج ظهور و نمود اجتماعی پیدا کرد و در زمان معاویه و یزید بن معاویه به اوج خود رسید. سپس تحریفها به تدریج در جامعه اسلامی نوپا رواج پیدا کرد، سنتها و روشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نادرستی جایگزین سنت و سیرهای شد که پیامبر آنها را بنا گذاشته بود. جاهلیت عربی کور و پادشاهی منسوخشده مجدداً بازگشت. حال، زمانی که حاکم خودخوانده، خواست از حضرت سیدالشهدا تایید رسمی و بیعت بگیرد، حضرت راه و رسم بناگذاشته شده توسط بنی امیه را نپذیرفت و این چنین بود که نهضت حسینی رقم خورد و نام نامی حضرت سیدالشهدا جاویدان باقی ماند.
* پیروان امام در آن دوره جزو نخبگان فرهنگی بودند یا از عامه مردم؟ آیا اختلاف نظر و سلیقه آنان با طبقه سیاسی حاکم به شکل گیری رویداد عاشورا منتهی شد؟
طبقهبندیای که شما مطرح کرده اید، از نوع طبقهبندیهای جدید است که در علوم سیاسی معاصر مطرح است که در آن مفاهیم طبقه و نخبه و عامه و امثال آن کاملاً تعریف شده است که نخبه فرهنگی به فردی گفته میشود که در عرصههایی چون علوم، ادبیات، هنر، ورزش، و امثال آن ویژگی چشمگیر و برتر دارد. به نظرم باید از این نوع دسته بندی خارج شویم و یاران امام را گروه مومنان بنامیم که پیروان علی(ع) و فرزندان او بودند که در میان آنان برخی صحابی پیامبر وجود داشتند، برخی تابعین فرهیخته وجود داشتند.
"این رویه اموی بحران های فرهنگی و اجتماعی بسیاری پدید آورد و زمینه های نارضایتی امام، یاران و برخی دیگر از چهره های مطرح آن دوران بوجود آورد"در مجموع، گروه مومنان هوادار حضرت علی(ع)، انسانهای باشخصیت و بافضیلت و کرامت و با فرهنگ بودند، زیرا علی بن ابیطالب آنها را به خوبی پرورش و رشد داده بود. در مقابل آنها هواداران معاویه و یزید بودند که ویژگی هایی مثل گرفتن پست و مقام، مستمریهای ماهانه، سالانه و گرفتن درآمدهای مالی و چاپلوس و متملّق و حزب باد بودند، پیروان امام حسین کسانی بودند که شبیه و منعکسکننده شخصیت حضرت سیدالشهدا و خاندان علوی بودند. آنها دنبال مناصب و امتیازات مادی و مالی و این جهانی نبودند.
بنابراین اگر اینگونه طبقهبندی را بپذیریم، پیروان امام حسین(ع) در آن دوره جزء وارستگان و معنویتجویان بودند که عصاره آنها همان ۷۲ نفری بودند که شهید شدند. براساس این تعریف، پیروان سیدالشهدا(ع) جامعه طاغوتی و منحرف از سنّت و سیره ناب نبوی را قبول نداشتند و معتقد بودند این زمامدار و این طبقه حاکم، گروهی نیست که شایسته باشد جانشین پیامبر باشد. البته افراد دیگری چون عبدالله بن عمر (فرزند خلیفه دوم) و عبدالله بن زبیر (فرزند زبیر بن عوام) و محمد بن حنفیه برادر حضرت سیدالشهدا هم بودند که نسبت به شرایط موجود آن زمان معترض بودند و تا حدی هم با حضرت هم رأی بودند اما در عمل با سیدالشهدا همراه و هم مسیر نگشتند.
در مجموع می توان گفت برخی از زعما و بزرگان و افراد سرشناس اجتماعی، حیثیت خود را از طریق مجاهدت در راه اسلام و همراهی با امام علی(ع) کسب کرده بودند و برخی هم از راه کسب مناصب حکومتی، ولی سرانجام آنچه در تاریخ ماند آن کسانی بودند که به راه و رسم درست حضرت سیدالشهدا ایمان داشتند و ماندند و جان خود را فدا کردند. عاشورا یک امتحان بود برای روسفیدی کسانی که به ارزشهای والای جامعه نبوی و جامعه علوی وفادار ماندند، و به راههای کژ و انحراف و نادرستی نرفتند.
* امام حسین(ع) و گروه پیرو ایشان، با گروه پیرو خاندان اموی در دو مسیر و دو شیوه فکری و عملی بودند؟
به هر تقدیر، این اختلافمشیها، دلایل متعددی داشت، اختلاف نظر در تقسیم اموال عمومی، نسبت به تبعیض گسترده، اختلاف نظر در نصب افراد در مناصب سیاسی، اعتراض نسبت به بی احترامی به خاندان پیامبر(ص) و وصی او که همه این موارد زمینه اختلاف بود. اما در این میان، اختلاف اساسی بر سر این بود کسی که جای پیامبر نشسته است از شایستگیها و اوصاف و کمالات معنوی لازم برای زمامداری و اداره جامعه نبوی(ص) برخوردار نیست. اختلاف اساسی این امر بود. پیامبر جامعهای نو بنا نهاده بود که ارزشهای جاهلی را دور ریخته بود و ارزشهای الهی و انسانی را جایگزین آن کرده بود.
"عدم پذیرش بیعت امام با یزید و تصمیم به هجرت شاخص ترین اعتراض جامعه عصر حسین بن علی است"اما پس از رسول الله(ص) در عرصههای مختلف مانند ساختار سیاسی و قدرت، توزیع درآمد و ثروت جامعه، کسب جایگاه و منزلت اجتماعی، آنچه اتفاق افتاد بازگشت به سنت اعراب جاهلی بود.
معاویه حکومت اسلامی را به پادشاهی تبدیل کرد. او این سبک زندگی را به بهانه اینکه ما در همسایگی روم شرقی زندگی می کنیم و باید به همان سبک زندگی و کشور را اداره کنیم برگزید و سپس خلافت را به پسرش یزید سپرد که نه شناختی از کتاب خدا و سنت رسول خدا داشت و نه علم حکمرانی بلد بود و به جز خوشگذرانی هیچ دغدغهای نسبت به حقوق مردم نداشت.
حضرت سیدالشهدا میدید کسی زمامدار جامعه گشته که هیچ یک از ویژگیهای حاکم اسلامی جانشین پیامبر(ص) و امام علی(ع) را ندارد و به تعبیر امروزی فقط یک ژن خوب است. ژنی که از یک پدر طغیانگر، به او ارث رسیده است، همانند نظامهای سلطنتی امروز که آقای شاهزاده فقط بخاطر اینکه از یک ژن شناختهشده متولد شده، تمام امتیازهای اجتماعی را بدون هیچ تلاشی به ارث میبرد. سیدالشهداء این روش را قبول نداشت و نادرست میدانست، زیرا همه مجاهدتهای پیامبر(ص) و اصحاب باوفایش را نادیده میگرفت و خرج لذایذ و عیاشی میکرد، زمامدار اسلامی مشروب خوار و سگ باز و عیاش فرسنگها با دغدغههای اجتماعی فاصله داشت. این اختلاف نظرها، اختلاف نظرهای اساسی بود.
اطرافیان یزید افراد فرهیختهای نبودند، بلکه متملّق و چاپلوس و بلهقربانگو بودند.
اکثراً رییس قبیله و طایفه بودند و بدنبال امتیازات مالی و اقتصادی و حقوقی خود بودند، مثلاً میخواستند اداره منطقه ای به آنها واگذار شود و یا جمعآوری مالیات منطقهای به آنها داده شود و یا مالیات کمتری بدهند و با توجه به شرایط اجتماعی آن دوره، معمولا هرچه رییس قبیله می گفت و هر مسیری را که انتخاب میکرد، مردم قبیله او هم میپذیرفتند. اما اصحاب سیدالشهدا(ع) افرادی بودند که راه و مسیرشان را از روی اختیار و تأمل و تدبر و آگاهی انتخاب کرده بودند و به این نتیجه رسیده بودند که آنچه حضرت میفرمایند درست است و شایسته جامعه رسول امین است، بنابراین این اختلاف نظرهای بنیادین، سرانجام به واقعه عاشورا ختم شد، که در واقع توسط گروه زشتکار و ظالم و آدمکش پدید آمد.
* قیام عاشورا چه تحولاتی در حوزه فرهنگ جهان اسلام ایجاد کرد؟
تأثیر قیام عاشورا در طول تاریخ گسترده است و علاوه بر جامعه بزرگ شیعی، تاثیر آن را حتی در جامعه اهل سنت، و بلکه فراتر از آن، در سطح جامعه جهانی هم میتوان مشاهده کرد. بنابراین آن اتفاقی که ۱۴۰۰ سال پیش روی داد، اثرات و نتایج آن تا به امروز ادامه یافته این امر، نشان میدهد که این قیام همچنان زنده است و به اهداف خود دست یافته است. بلافاصله بعد از شهادت حضرت سیدالشهدا در همان سال ۶۱ قمری، سیر تحولات فرهنگی آغاز شد. از همان روزهای اولیه پس از عاشورا، وقتی که اسرا را به شام بردند، تحولات آغاز شد، تا جایی که یزید گفت من راضی به این کار نبودم و خدا لعنت کند ابن زیاد را که این کار را انجام داد! و سپس از خانواده حضرت سیدالشهداء، دلجویی کرد.
از جمله نتایج قیام عاشورا این بود که پیروان امام حسین (ع) گسترده شدند.
"چون این عناصر مؤلفههای تشکیل دهنده فرهنگ است، و وقتی بحران فرهنگی داریم بدین معناست که نوعی آشفتگی و جابجائی در اجزای سازنده فرهنگ آن جامعه وجود دارد"مخالفان و دشمنان میخواستند پیروان خاندان علی(ع) نباشند، اما ما امروزه میبینیم پیروان اهلبیت پیامبر(ص) در سراسر عالم حضور دارند. نه تنها پیروان اهل بیت به عنوان یک گروه کاملاً مجزا به نام شیعیان، بلکه ما حتی عناوینی چون اهل سنت دوازده امامی داریم! افراد اهل سنتی که میگویند ما دوازده امامی هستیم و آنها را دوست داریم، یا افراد مسیحی داریم که امام حسین بن علی(ع) و علی بن ابیطالب(ع) را دوست دارند. و یا هندوهائی که میگویند ما پیرو علی و حسین هستیم و راه و رسم آزادگی را از آنها آموختیم. خوب، روشن است که محبت، دوست داشتن و دوست نداشتن یک امر فرهنگی است.
یا نمونه دیگر آنکه معاویه میخواست لعن بر امام علی بن ابیطالب را در مناطق تحت سلطه خود رواج دهد در حالی که محبت علی بن ابیطالب و خاندانش امروزه در جهان گسترش پیدا کرده و این تحول ناشی از قیام عاشوراست. در مجموع تلاشهای خاندان اموی برای خنثی کردن تأثیرگذاری قیام امام حسین بر جامعه بینتیجه ماند و هر روز حقانیت حضرت سیدالشهدا و آرمانهای انسانی آن حضرت برای جامعه بشری بیشتر روشن شد.
به طور مثال بشر به تدریج متوجه شد که رئیس و رهبر جامعه اسلامی باید نسبتی با رسول خدا(ص)، به عنوان بنیانگذار جامعه اسلامی داشته باشد، باید به ارزشهائی چون توجه به مساوات و عدالت در عرصههای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حقوقی، اهتمام داشته باشد و این البته از اثرات و از نتایج قیام امام حسین(ع) است که تربیت یافته امام عادلین، امام علی بن ابیطالب(ع) است.
چند روز پیش فیلمی را از امیر شارجه میدیدم که خبرنگار از او میپرسد که تحت تأثیر کدام شخصیت اسلامی و تاریخی قرار داشته است؟ او پاسخ داد علی بن ابیطالب. در عرصه فرهنگ، علی باسوادترین، عالمترین، دانشمندترین صحابه پیامبر اکرم بود، و بیشترین اثر را در خطابه و سخنوری، نوشتن و کتابت و به تعبیر او ثقافه (فرهنگ) از خودش به جای گذاشته است. دعاها و خطبه ها، نوشتهها، پندها و اندرزها، تحلیلها و تفسیرهای او را ببینید، به لحاظ فرهنگی او نمونه و یکتا و بینظیر است. عهدنامه مالک اشتر را تدریس کنیم تا به بشریت بیاموزیم چگونه سیاستورزی و حکمرانی کنند و اهداف فرهنگی و اجتماعی شایسته را پیگیری کنند، همه این دغدغهها و تعلیمات را در خطبههای حضرت سیدالشهداء در جای جای سفرش از مدینه به مکه و بعد به عراق و کربلا مشاهده میکنیم.
*با توجه به شخصیت انسانی امام حسین(ع)، آیا سنتهای امام برای جهان امروز قابل بهرهبرداری است؟
امروزه خوشبختانه همه ایدههای حضرت سیدالشهداء(ع) در گستره جهانی، خواستار فراوانی یافته است. در عرصه سیاست و حکومت، استقرار حاکمی شایسته جانشینی پیامبر(ص)، عادل، مؤمن، عالم، آگاه، منصف، مردمدوست، دوستدار حق، حامی بیبضاعتها، و در عرصه اقتصاد و مال، احترام به اموال مسلمین، احترام به تلاش و دسترنج مردم، مساوات و برابری در عطایا و بخششهای دولت، عدم تبعیض در بذل و بخششها، عدم تبعیض در اخذ و عدم اخذ مالیات، و ارزشهای اجتماعیای امثال اینها، جاذبه و گیرائی فراگیر دارد، این خواستنها خیلی ارزشمند است.
"در دوره امام حسین، کژی و نادرستی در فرهنگی که بر مبنای سنت و سیره رسول خدا(ص) بنا شده بود، مشاهده میکنیم"علی(ع) این ارزشها را در حکومتش به پا کرد و حضرت سیدالشهدا(ع) آنها را ماندگار کرد. اگر قیام امام حسین نبود همه ارزشهای علوی(ع) محو میشد. این ارزشها نه تنها میراث جامعه شیعی که میراث بشریت است و قابل بهرهبردای و اقتباس برای همگان است. میراثی که زمامدار و حکمران (امام علی(ع)) همانند احدی از آحاد مردم زندگی میکرده، مانند آنها میخورده، مانند آنها میپوشیده و راه میرفته و در مجامع عمومی ظاهر میشده، این میراث، الگویی باقیمانده از حضرت امام علی بن ابیطالب است که فرزندش میخواست آنها را احیا کند و رواج دهد و در این راه، توسط مخالفان این طریق و راه و سلوک، به شهادت رسید. اما ما اکنون باید برای محو فقر و محرومیت که دغدغه حضرت علی و امام حسین(ع) بود، تلاش کنیم.
احقاق حقوق زنان باید دغدغه ما باشد همانگونه که دغدغه و سیره پیامبر و علی(ع) بود. رفع بیسوادی و جهل جامعه، رفع کژیها و مفاسد از جامعه، بهبود وضعیت معیشت مردم و ارتقای زندگی آنها باید تلاش ما در راستای تلاشهای امامان والامقام ما باشد.
کوتاه سخن از بحث ما درباره عاشورا آن است که حضرت سیدالشهدا راه و رسم و سیره نبوی را در دوره حکومت ۵ ساله پدر خود دید و تلاش داشت آنها را برای مردم جامعه بازگو و احیا کند، ما نیز باید تلاش کنیم تا خواستهها و مجاهدتهای حضرت سیدالشهداء در حیای فرهنگ، جامعه و سیاست فاضله که پدرش، مولای موحدان، از پیامبر(ص) تعلیم گرفته و در حکومت خود تجسم بخشید دنبال کنیم.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران
