اینفوگرافیک | مقایسه قدرت خرید ایرانی‌ها در آستانه ۱۴۰۰ با سال ۱۳۶۲

خبر آنلاین - ۱۰ آذر ۱۳۹۹

چکیده :در حقیقت، ترور نوعی خشونت فیزیکی است که گروه‌ها و دولت‌های متخاصم به بهانۀ ضرورتِ تضعیف دشمن و یا رفع تهدید و خطر علیه مردم خود، به آن مبادرت می‌کنند و متأسفانه نهاد بین‌المللی کاملاً مستقل و بی‌طرف و مرضی‌الطرفینی هم برای داوری منصفانه در بارۀ آن وجود ندارد و شاید هم نتواند وجود داشته باشد! از این رو هر سازمان یا دولتی، ترورهای معطوف به حفظ منافع خود را موجه و موارد عکس را ناموجه نشان...

احمد زیدآبادی

ما ایرانی‌ها ترور محسن فخری‌زاده را محکوم می‌کنیم به این دلیل روشن که او فارغ از نوع طرزفکر و موقعیت شغلی‌اش، هموطن ما بوده و در خاک کشورمان توسط تروریست‌های مسلح مورد هدف قرار گرفته است.

در این میان اما برخی به این دلیل به محکومیت ترور او برخاسته‌اند که “ترور، ترور است و خوب و بد هم ندارد و در هر حال باید آن را محکوم کرد.” این گزاره به صورت انتزاعی درست است، اما در عالم واقع و مناسبات انسانی، بعید است کسی بتواند به آن پایبندی نشان دهد.

در حقیقت، ترور نوعی خشونت فیزیکی است که گروه‌ها و دولت‌های متخاصم به بهانۀ ضرورتِ تضعیف دشمن و یا رفع تهدید و خطر علیه مردم خود، به آن مبادرت می‌کنند و متأسفانه نهاد بین‌المللی کاملاً مستقل و بی‌طرف و مرضی‌الطرفینی هم برای داوری منصفانه در بارۀ آن وجود ندارد و شاید هم نتواند وجود داشته باشد! از این رو هر سازمان یا دولتی، ترورهای معطوف به حفظ منافع خود را موجه و موارد عکس را ناموجه نشان می‌دهد!

برای روشن شدن بحث می‌توان هزاران نمونه از تاریخ معاصر کشورمان و عملکرد دولت‌ها در صحنۀ بین‌المللی مثال آورد. مثلاً آیا فقیهی را می‌شناسید که ترور احمد کسروی را محکوم کرده باشد؟ من که نمی‌شناسم! فقیهان معمولاً ترور کسروی را محکوم نمی‌کنند زیرا او را مهدورالدم می‌دانند. همینطور آیا واکنش بزرگان جبهۀ ملی در برابر ترور سپهبد رزم‌آراء و دکتر حسین فاطمی توسط فدائیان اسلام یکسان بوده است؟ نه نبوده است! آنان ترور نافرجام دکتر فاطمی را به شدیدترین لحن ممکن محکوم کردند اما از کنار ترور رزم‌آراء به سکوت یا به رضایت گذشتند چرا که فاطمی را مدافع ملی شدن صنعت نفت اما رزم‌آراء را مانعی بر سر راه آن می‌دانستند.
نیروهای انقلابی و مبارزِ دوران پهلوی، عموماً ترور عوامل ساواک یا سران ارتش را موجه می‌شمردند و از آن به عنوان “اعدام انقلابی” تعبیر می‌کردند، اما صحنه‌سازی ساواک برای ترور بیژن جزنی و هشت تن دیگر از اعضای چریک‌های فدایی و مجاهدین خلق در تپه‌های اوین را در سال ۵۴ جنایتی نابخشودنی و بزدلانه معرفی کردند.

بنابراین، روشن است که هر فرد و سازمان و دولتی بر مبنای تصورش از “جبهۀ حق و باطل” و میزان تأثیرگذاری اقدامات تروریستی بر هر یک از آنها، موضع خود را در این باره روشن می‌کند.

با گسترش دمکراسی‌ها خوشبختانه تکلیف ترورهای درون – کشوری کم و بیش روشن شده است و هرگونه اقدام تروریستی در داخل جوامع با محکومیت شدید مواجه می‌شود. با این حال، در صحنۀ بین‌المللی وضع همچنان پیچیده و بغرنج است و دولت‌های متخاصم، در صورت ضرورت از حربۀ ترور علیه اهداف طرف مقابل استفاده می‌کنند و آن را به عنوان “اقدامی پیشگیرانه برای حفظ امنیت مردم خود” معرفی می‌کنند. سایر کشورها هم به میزان سود و زیانی که از آن اقدام متوجه منافع و رویکردهای سیاسی‌شان می‌شود، واکنش نشان می‌دهند.

به یاد دارم حدود ۲۰ سال پیش، اسرائیلی‌ها ابوعلی مصطفی جانشین جرج حبش در جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین را ترور کردند.

"مثلاً آیا فقیهی را می‌شناسید که ترور احمد کسروی را محکوم کرده باشد؟ من که نمی‌شناسم! فقیهان معمولاً ترور کسروی را محکوم نمی‌کنند زیرا او را مهدورالدم می‌دانند"اسرائیل مدعی بود که مصطفی برای انتقال دفتر خود از دمشق به کرانۀ باختری، تعهد داده بود که از مبارزۀ خشونت‌آمیز با اسرائیل دست می‌کشد اما به تعهد خود عمل نکرد و پس از تشویق اعضای جبهۀ خلق برای انجام عملیات انتحاری علیه اهداف یهودی، مستحق حذف فیزیکی شد!

ترور ابوعلی مصطفی بر جبهۀ خلق برای آزادی فلسطین بسیار گران آمد به طوری که احمد سعدات جاشین او به تلافی ترور سلف خود، دستور ترور آوراهام زیوی وزیر گردشگری اسرائیل را صادر کرد. زیوی در هتلی در بیت‌المقدس ترور شد و اسرائیل برای استرداد سعدات،

دولت خودگران را تحت فشار بی‌سابقه‌ای گذاشت…
آیا همۀ افراد و سازمان‌ها و دولت‌ها، در مقابل ترور ابوعلی مصطفی و آوراهام زیوی موضع یکسانی گرفتند؟ به هیچ وجه! طرفداران اسرائیل در برابر ترور مصطفی سکوت کردند و یا او را مستحق مرگ دانستند و در عوض، ترور زیوی را به شدت محکوم کردند. در مقابل، حامیان فلسطینی‌ها، ترور مصطفی را محکوم اما زیوی را شایستۀ مرگ شمردند.

خلاصه آنکه وقتی یک عملیات ترور از سوی کشوری علیه کشور دیگری انجام می‌شود، دیگران بی‌قید و شرط آن را محکوم نمی‌کنند، بلکه جوانب مسئله را می‌سنجند که آیا آن ترور به نظم موردنظر آنها کمک کرده یا آن را به هم زده است و بعد بر این مبنا موضع می‌گیرند!

با این حساب، کشورها برای جلوگیری از عملیات ترور کشورهای متخاصم یا باید از توان کافی برای پیشگیری یا خنثی‌سازی آن برخوردار باشند و یا سطح خصومت را به مرحلۀ مرگ و زندگی نکشانند و توافقی حداقلی و حتی نانوشته را برای تعیین حدود و ثغور دشمنی بین خود به رسمیت بشناسند که به کارگیری ترور در آن به صورتی دوجانبه ممنوع باشد. تاریخ نشان داده است که وقتی یک خصومت به مرحلۀ مرگ و زندگی می‌رسد دیگر باید منتظر هر مصیبتی بود.

منابع خبر

اخبار مرتبط