توبه از نگاه عقل و نقل با مروری بر صحیفه سجادیه
به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از احمد بهشتی؛ هر چند پرهیز از گناه و عدم ارتکاب آن، بهتر از توبه کردن است، ولی چنانچه انسان مرتکب گناهی شد، راه برون رفت از آن، توبه و استغفار است. بنابراین، قدم نخست در توبه شناخت گناهان است.
گناه در زبان فارسی مترادف با «بِزِه»، «جُرْم» و «نافرمانی» است که در زبان عربی؛ بویژه در آیاتِ قرآن و ادعیّة مأثور از معصومین(ع) از آن به «معصیت»، «اثم»، «ذنب»، «خطیئه»، «سیّئه»، «حِنْث»، «حَوبه»، لًمَم» و «وِزر» تعبیر شده است و در اصطلاح عام آن به معنی نافرمانی و سرپیچی از قانون، اعم از قوانین طبیعی، اجتماعی، الهی و دینی است که تخلّف از آن موجب عقوبت و کیفر دنیوی و اخروی میشود (رسولی محلّاتی، ۱۳۶۳: ۴). گناه در اصطلاح رایج دینیِ آن به معنای انجام حرام و ترک واجب الهی است که عامل اصلی ارتکاب به آن غفلت از یاد خدا و نادیده گرفتن رابطة وجودی خود با او است که موجب نافرمانی او و انجام اموری خلاف بندگی میشود. در مرتبه ای دیگر گناه در معنای ترک اولی بکار می رود. چنانکه گاهی نیز گناه به معنای اشتغال دل به غیر خدا هر چند برای زمانی اندک است.
"به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از احمد بهشتی؛ هر چند پرهیز از گناه و عدم ارتکاب آن، بهتر از توبه کردن است، ولی چنانچه انسان مرتکب گناهی شد، راه برون رفت از آن، توبه و استغفار است"از این رو، با توجّه به مراتب مؤمنان بطور خاص و انسانها بطور عام، گناه مراتب و یا معانی متفاوتی مییابد و متناسب با آن توبه نیز از مراتب و یا معانی مختلفی برخوردار میشود.
توبه و مشتقّات آن بیش از هشتاد بار در قرآن آمده و در مورد بنده و خدا هر دو به کار رفته است. در قرآن هر جا «تابَ اِلی الله» به کار رفته، منظور توبة بندگان است و هر جا «تابَ عَلیه» به کار رفته است، منظور بازگشت غفران و آمرزش الهی به سوی بندگان است (خرّمشاهی، ۱۳۷۷: ج۱، ص۸۱۳).
«تابَ الی الله»؛ یعنی بنده از گناه به خدا و طاعت او بازگشت و «تاب الله علیه»؛ یعنی خدا [برای توفیق دادن به توبه و سپس آمرزش بنده] به سوی او بازگشت. تَوبْ جمعِ توبه است و مَتاب به معنی رجوع و بازگشتن است. از آن رو، که در بارة بنده و خدا هر دو به کار میرود باید توبه را به معنای مطلق رجوع و بازگشت معنا کرد. رجوع و بازگشت در مورد بنده به معنای بازگشت از گناه و در مورد خدا به معنای بازگشت خدا به سوی بنده با رحمت و مغفرت و توفیق دادن او به توبه است.
از نظر قرآن توبه بنده میان دو توبه خدا قرار دارد: نخست بازگشت خدا به سوی بنده، با توفیق دادن او به توبه و بازگشت از گناه و دیگری پذیرش توبة بنده پس از توبه کردن، و مورد بخشودگی و رحمت قرار دادنِ او است (توبه، ۱۱۸- ۱۱۷).
در این نوشتار مباحث مربوط به توبه در دو بخش کلّی ارایه می شود: نخست دیدگاه برخی از متکلّمان وعالمان اخلاق مطرح خواهد شد، و در بخش دوم منظر امام سجّاد(ع) در این باره در صحیفۀ سجادیّه مورد بررسی و تبیین قرار خواهد گرفت.
توبه از دیدگاه اندیشمندان مسلمان
اندیشمندان مسلمان به طرح مباحث گوناگون و متنوّعی پیرامون توبه پرداخته اند. که در ادامه برخی از مهمّ ترین آنها را مورد بررسی قرار می دهیم:
تعاریف توبه و جایگاه آن
برخی توبه را نوعی اعتذار و عذرخواهی از خدا معرّفی کرده و عذر خواهی از کسی را به حصر عقلی بر سه گونه دانستهاند: نخست اینکه کسی (مُعتَذِر) بگوید: فلان کار را نکردهام، دوم اینکه بگوید: آن کار را کردهام، ولی فلان مقصود را داشتهام، سوم اینکه بگوید: آن کار را کردهام، ولی بد کردهام و دیگر آنرا انجام نمیدهم. قسم اخیر همان «توبه» است که رساترین و زیباترین وجوه پوزش خواهی است (راغب اصفهانی، ۱۴۰۴: ۷۵).
توبه در اصطلاح شرع، عبارت از ترک گناه بخاطر زشتی آن، و پشیمانی بر معصیتی که در گذشته از او سر زده، و عزم برترک بازگشت به آن در آینده، و جبران کردن کارهای ترک شدهای است که از طریق اعاده قابل جبران است و هر گاه این چهار شرط با هم جمع شوند، شرایط توبه، کامل است (همو، ص۷۵).
از توبه تعاریف و تعابیر مختلفی ارایه شده است. امام خمینی(ره) توبه را از منازل مهمّ و مشکل مینامد و در تعریف آن مینویسد: توبه عبارت است از رجوع از طبیعت به سوی روحانیّت نفس، بعد از آنکه بواسطة معاصی و کدورتِ نافرمانی، نور فطرت و روحانیّت محجوب به ظلمت طبیعت شده است (خمینی، ۱۳۸۴: ۲۷۲). مطهّری آنرا یک نوع انقلاب درونی و نوعی قیام و انقلاب از ناحیة خود انسان علیه خود تعریف میکند و آنرا از مختصّات انسان میداند.
"از آن رو، که در بارة بنده و خدا هر دو به کار میرود باید توبه را به معنای مطلق رجوع و بازگشت معنا کرد"توبه از نظر ایشان قیام مقامات عالی وجود انسان و قیام و انقلاب مقدّس قوای فرشته صفت او علیه قوای بهیمی صفت و شیطان صفت او و عکس العمل روح در مقابل معاصی است (مطهّری، ۱۳۸۴: 116، ۱۱۸ و ۱۱۹). از نظر بهاری همدانی معنای فقهی توبه، ترک معاصی است در زمان حال و عزم بر ترک آنها در آینده و تدارکِ آنچه که قابلِ تدارک باشد و نیز [از نظر عرفانی] توبه خلع لباس جفا و نشر بساط وفا است (شیروانی، ۱۳۷۱: ۶۲-۶۱).
برخی آن را دومین منزل از منازل سلوک پس از منزل یقظه میشمارند (خمینی، ۱۳۸۴: ۲۷۲)، و عدّهای آنرا اولین منزل سلوک به سوی خدا (مطهّری، ۱۳۸۴: ۱۱۴)، و یقظه را مقدّمه و از احوال لازم آن دانستهاند.
امام محمّد غزّالی توبه را معنایی میداند که به ترتیب بر سه امر تنظیم و تحقّق مییابد: علم، حال و فعل. اولی موجب دومی است و دومی، سومی را ایجاب میکند (فیض کاشانی، ۱۳۷۹: ج۷، ص۱۱). مراد از «علم» همان باور و یقین انسان نسبت به زیانهای گناه و مقصود از «حال»؛ حالت ندامت و پشیمانی قلبی از گناه است که موجب تحریک اراده و ترک گناه در حال و عزم بر ترک آن در آینده و تدارک و جبران مافات میگردد. به اعتقاد عزّ الدّین محمود کاشانی اساس جملة مقامات و مفتاح جمیع خیرات و اصل همة منازلات و معاملات قلبی و قالبی توبه است.
آلودگان الواث ذُنوب را جز ذَنوب (دَلوِ پر آب) مطهّر او پاک نگرداند... معنی توبه شرعاً رجوع است از معصیت الله تعالی به اطاعت او(کاشانی، ۱۳۷۶: ۳۶۶). برخی نیز گفتهاند: توبه ضد اصرار بر گناه است، و آن بازگشت از گناهِ گفتار و کردار و اندیشه است، وبه عبارت دیگر: توبه پاک ساختن دل از گناه و بازگشتن از دوری از درگاه الهی به نزدیکی است(نراقی، ۱۳۷۹: ۳۷۰).
بنابراین، میتوان توبه را نوعی تحوّل درونی معرّفی کرد که هر انسانی در سلوک معنوی خود به سوی خدا پیوسته بدان نیازمند است.
مُقوِّمات توبه
ماهیّت و حقیقت توبه از چه مقوّم یا مقوّماتی فراهم میآید؟ به تعبیر دیگر عنصر یا عناصر اصلی مندرج در حقیقت توبه کدام عنصر یا عناصرند؟ عدّهای حقیقت توبه را متشکّل از سه چیز میدانند: نخست معرفت به ضرر گناه، دوم پشیمانی از گناه و سوم ترک گناه در زمان حال و عزم بر عدم بازگشت به آن در آینده (تا آخر عمر) و جبران و تلافی آنچه قابل جبران و تلافی است مانند قضای عبادتی که از او فوت شده و بیرون آمدن از مظالم مردم که از پشیمانی حاصل میشود (مجلسی، بیتا: ۶۱۱).
به اعتقادِ امام محمّد غزّالی از جملة معانی توبه ترک معاصی در زمان حال، و عزم بر ترک آنها در آینده و نیز جبران کوتاهیهایی است که [انسان] در گذشته مرتکب شده است. از نظر او در وجوب این امور شکّی وجود ندارد، امّا پشیمانی و اندوه بر اعمال گذشته نیز واجب است، چه این روح توبه است و از همین راه است که میتوان گذشتهها را جبران کرد (فیض کاشانی، ۱۳۷۹: ج۷، ۱۸ – ۱۷).
"رجوع و بازگشت در مورد بنده به معنای بازگشت از گناه و در مورد خدا به معنای بازگشت خدا به سوی بنده با رحمت و مغفرت و توفیق دادن او به توبه است"غزّالی با بیان اینکه پشیمانی از گناه روح توبه است بر عنصر پشیمانی به عنوان عنصر اصلی در تقوّم ماهیّت توبه تأکید کرده است.
گروهی نیز حقیقت توبه را مرکّب از ندامت و پشیمانی از گناه و عزم و تصمیم بر ترک آن دانستهاند (مجلسی، بیتا: ۶۱۱). ولی آیا پشیمانی از گناه و عزم بر ترک آن، در توبه از هر گناهی کافی است؟! عدّهای به عدم کفایت این دو در تقوّم حقیقت توبه از برخی گناهان معتقدند؛ زیرا برخی از گناهان یک سری لوازم و پیامدهای حقوقی دارند که در مورد آنها اضافه بر پشیمانی از گناه و عزم بر ترک آن باید حقوق تضییع شده نیز اعاده شود تا توبه تحقّق یابد؛ به طوری که بدون اعادة این حقوق در صورت توانایی، آن پشیمانی و عزم، اموری راستین و حقیقی تلقّی نمیگردند. بنابراین، مرکّب دانستنِ توبه از دو عنصر پشیمانی از گناه و عزم بر ترک آن تنها در مورد آن گناهانی صادق است که دارای پیامدهای حقوقی نباشند. اکثر متکلّمان و فقهای امامیه گفتهاند که اگر گناه مستتبع امر دیگر نباشد مانند پوشیدن حریر، پشیمانی از آن و عزم بر عدم بازگشت به آن کافی است و اگر مستتبع امر دیگر باشد از حقوق خدا یا حقوق مردم، مالی یا غیر مالی، واجب است که با توبه، آنها را احقاق کند (همان، ۶۱۲). آیاتی از قرآن را که در آنها توبه با عمل صالح همراه شده، میتوان بیانگر توبه از این نوع گناهان دانست.
آیا هر نوع پشیمانی از گناه با هر انگیزهای که باشد در تحقّق توبه کافی است؟ از منظر کلامی، بسیاری از متکلّمان مسلمان معتقدند که هر نوع پشیمانی از گناه، توبه به شمار نمیآید. در صورتی پشیمانی از گناه را توبه گویند که پشیمانی بر امر قبیح (گناه) به خاطر قبح و زشتی آن باشد نه اموری دیگر. بنابراین، اگر کسی غَرَض و انگیزة نهائیَش از توبه خوف از آتش دوزخ باشد نه زشتی خودِ گناه، توبهاش منتفی میشود (حلّی، ۱۴۰۷: ۴۱۸). علاّمة مجلسی مینویسد: بعضی از علما طمع به بهشت و خلاصی از جهنم را منافی اخلاص میدانند، در این جا نیز گفتهاند اگر غرض از توبه تحصیل بهشت یا نجات از جهنم باشد صحیح نیست. دلایل بر بطلان این مذهب بسیار است و کسی که معنی نیّت را فهمیده است میداند که اعلای درجات نیّت نسبت به اکثر خلق این است که یکی از این دو معنی (تحصیل بهشت یا نجات از جهنم) منظور ایشان باشد.
"مطهّری آنرا یک نوع انقلاب درونی و نوعی قیام و انقلاب از ناحیة خود انسان علیه خود تعریف میکند و آنرا از مختصّات انسان میداند"نسبت به عامّۀ خلق، نیّت را از این دو معنی خالی کردن تکلیف مالا یطاق است و در کافی دو روایت معتبر از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که هر که شراب را از برای غیر خدا ترک کند خدا از شراب سر به مُهر بهشت به کام او برسانَد و ممکن است که این تفضّلی باشد از حقّ تعالی در خصوص ترک شراب، هر چند توبة حقیقی نباشد (مجلسی، بیتا: ۶۱۱). از نظر خواجه نصیرالدیّن طوسی و بسیاری از متکلّمان مسلمان انگیزة بنده در توبه باید قبح کار حرام انجام شده یا قبح ترک امر واجب باشد، بدون اینکه امر دیگری از امور دنیوی (مانند ضرر جسمانی) و اخروی (مانند از دست دادن نعمتهای بهشتی یا ترس از عذاب آتش)، به آن منضم شود. در صورت انضمام چنین اموری، توبه صحیح نیست. به دو دلیل بر این مطلب استدلال شده است: نخست منتفی شدن پشیمانی است با این توضیح که اگر کسی مثلاً شرابخواری را ترک و یا شخص تارکِ نمازی، نماز بجا آوَرد تا مورد سرزنش مردم قرار نگیرد یا احساس کند که شرابخواری برای بدنش مضرّ است و یا از آتش دوزخ بترسد، براین فعل و ترک، پشیمان نیست، بلکه ترکِ شرابخواری و انجام نماز بخاطر امور یاد شده است، بطوری که اگر این امور نمیبود مرتکب شرابخواری و ترکِ نماز میشد. پس زمانی که پشیمانی منتفی شود، توبه نیز منتفی میشود، زیرا توبه متقوِّم به پشیمانی است (حسینی طهرانی، ۱۳۶۵: ۸۵۱).
استدلال دوم از طریق مقایسة توبه با اعتذار عُرفی ارایه شده است. اگر کسی به مظلومی اسائه ادب کند و سپس از او عذر بخواهد نه بخاطر اسائة ادبی که به او کرده، بلکه بخاطر ترس از مجازاتِ پادشاه، چنین عذرخواهی مورد پذیرش قرار نمیگیرد. در جمع این دو نظریّه میتوان گفت توبه نوعی عبادت است و مانند سایر عبادات قصد قربت در آن لازم و ضروری است، بنابراین اگر انگیزة بنده در انجام توبه چیزی باشد که با قصد قربت سازگار باشد، مانند ترس از آتش و محرومیّت از ثواب اخروی، توبه صحیح خواهد بود، ولی اگر انگیزة شخص از توبه صرفاً ضرر جسمانی یا سرزنش مردم یا عقوبت کردنِ پادشاه باشد، توبه صحیح نخواهد بود (همو، ۸۵۲).
برخی گفتهاند: حقیقت توبه عبارت از پشیمانی از گناه بخاطر گناه بودنِ آن و تصمیم بر ترکِ بازگشت به آن در آینده است. این دو امر به عنوانِ دو امر متلازم حقیقت توبه را تشکیل میدهند، زیرا تصمیم نداشتن بر ترک بازگشت به گناه، بیانگر پشیمان نبودن از ارتکاب به آن است. در عین حال تکلیف بودنِ توبه به اعتبار تصمیم بر ترک بازگشت به گناه است نه به اعتبار عنصر پشیمانی، زیرا پشیمانی امری قهری و خارج از قلمرو اختیار انسان است که در نتیجة معرفت و باور به ضرر بودنِ انجام قبیح و یا ترک واجب حاصل میشود.
"توبه از نظر ایشان قیام مقامات عالی وجود انسان و قیام و انقلاب مقدّس قوای فرشته صفت او علیه قوای بهیمی صفت و شیطان صفت او و عکس العمل روح در مقابل معاصی است (مطهّری، ۱۳۸۴: 116، ۱۱۸ و ۱۱۹)"از این رو، با آنکه دو عنصر یاد شده با هم متلازمند، امّا تکلیف خواندن توبه با نظر به عنصر پشیمانی، صحیح نیست. برخی نیز تکلیف بودنِ توبه را به اعتبار اسباب اختیاری آن دانستهاند (همو، ۸۴۶ ). به اعتقاد ملّا احمد نراقی توبه همان ندامت و پشیمانی بر گذشته است با عزم ترک [گناه] در آینده در صورت قدرت و امکان، و امّا نفسِ ترک کردن آن ثمرة توبه است (نراقی، بیتا: ۵۰۰).
به نظر میرسد مقوّم توبه به عنوان یک حقیقت قلبی و انقلاب درونی، همان حالتِ ندامت و پشیمانی قلبی است که ملازم با عزم بر عدم بازگشت به گناه در آینده و جبران گذشته است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۵ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران
