ماموریت ژنرال چهار ستاره آمریکایی در تهران چه بود؟/ از برنامه ریزی برای ترور امام تا کودتای نظامی + تصاویر

ماموریت ژنرال چهار ستاره آمریکایی در تهران چه بود؟/ از برنامه ریزی برای ترور امام تا کودتای نظامی + تصاویر
فردا
فردا - ۲۰ بهمن ۱۳۹۲

سرویس سیاسی «فردا»؛ رابرت هایز، از ژنرال های بلند پایه ارتش آمریکاست که در آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی به دستور جیمی کارتر به تهران آمد تا از نزدیک حوادث ایران را کنترل و مدیریت کند. او ماموریت داشت با حفظ انسجام ارتش و حمایت از دولت بختیار، زمینه را برای بقاء حکومت پهلوی فراهم نماید و در صورت لزوم دست به کودتای نظامی بزند.

ماموریت هایزر به دلایل مختلف با شکست مواجه شد و وی بدون کسب هیچ نتیجه ای تهران را به مقصد ایالات متحده ترک کرد. در ادامه بخشی از خاطرات وی که به عنوان یک سند تاریخی مورد استناد است ذکر می شود.

رئیس جمهور گفته بودکه می خواهد همان روز بعد ازظهر تهران باشم. از آنجایی که اختلاف زمان بین آلمان و ایران سه ساعت و نیم بود، رسیدن من به تهران در بعد از ظهر کاملا بلند پروازانه بود. به هرحال مصمم بودم هر کاری می توانم انجام دهم تا سر موعد آنجا باشم.

"سرویس سیاسی «فردا»؛ رابرت هایز، از ژنرال های بلند پایه ارتش آمریکاست که در آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی به دستور جیمی کارتر به تهران آمد تا از نزدیک حوادث ایران را کنترل و مدیریت کند"پیش نویس دستورها را پذیرفتم و از دستیار خواستم تمام چیزهایی را که برای سفرم نیاز دارم، جمع آوری کنم.این چیزها شامل اسناد و مدارک لازم برای دیدار از عربستان سعودی بود؛ زیرا هنوز هم قصد داشتم در ژانویه آنجا باشم.

از اینکه مامور حراست فرودگاه از من کارت شناسایی خواست ترسیده بودم، اما هیچ تردیدی نداشتم که برای ما دست تکان داد. به نظر نمی رسید کسی ورود ما را زیر نظر داشته باشد. تجربه هراس انگیز و عجیبی بود؛ زیرا در سفرهای قبلی، رهبران ارشد نظامی در فرودگاه به استقبال من می آمدند و مراسم باشکوهی برگزار می شد.

از حدود ۵۸ هزار آمریکایی که در اوایل اکتبر ۱۹۷۸ در ایران بودند، اکنون تقریبا دوازه هزار نفر باقی مانده بودند. دولت آمریکا، کار انتقال لوازم منزل آنها راهم آغاز کرده بود. هر خانواده ی آمریکایی که رسما استخدام شده بود اجازه داشت هزار پونداموال با ارزش خود را به آمریکا باز گرداند.

به محض اینکه با سولیوان روبه رو شدم، پیامی را که از سایروس ونس، وزیر امور خارجه، دریافت کرده بود، به من داد.

در پیام آمده بود که همه ی دستورهای قبلی را نادیده بگیرم. به نظر می رسید دیگر نباید طبق دستور مقرر با رهبران نظامی ایران تماس بگیرم. تا اطلاع بعدی از واشینگتن وحدت نظر وجود ندارد و هیئت دولت، وزارت دفاع ودیگر نهادهای اجرایی هر یک نظر خاصی درباره ی اوضاع داشتند.

در سفارت به من گفتند که ژنرال طوفانیان،معاون وزیر جنگ ایران، تماس گرفته است. می دانست که در ایران هستم و پیغام داده بود که می خواهد بامن ملاقات کند.ظاهرا می دانست که در ایران هستم و پیغام داده بود که می خواهد با من ملاقات کند. ظاهرا بر خلاف تصور من، ورودم به ایران چندان هم مخفیانه نبوده است.

"در ادامه بخشی از خاطرات وی که به عنوان یک سند تاریخی مورد استناد است ذکر می شود.رئیس جمهور گفته بودکه می خواهد همان روز بعد ازظهر تهران باشم"پیام دیگری از واشینگتن رسیده بود. سایروس ونس گفته بود طبق دستور قبلی عمی کنم. قرار بود با پنج تن از فرماندهان ارشد نظامی ایران تماس بگیرم و اطمینان خاطر پرزیدنت کارتر را به آنها ابلاغ نمایم. در اینجا بار دیگر به سولیوان تاکید کردم که ارتباط من فقط به نظامیان محدود می شود. درتمام دوران ماموریتم نیز فرض من بر این بود که اقدامات وی با من هماهنگ خواهد بود.

رهبران نظامی ایران بازیگران اصلی ماموریت من، گروهی جالب و متفاوت بودند.

بسیاری از آنها، بعد از روی کار آمدن دولت نظامی از سوی شاه در ماه نوامبر، به مناصب سیاسی دست یافته بودند. پس  از سقوط دولت در پایان دسامبر، همه آنان به جز غلامرضا ازهاری( نخست وزیر) جای خود را به تدریج به غیر نظامیان داده و به مشاغل صرفا نظامی بازگشتند.

در خلال صحبت با اعضای هیئت مستشاری و سفارت، شایعاتی قوی مبنی بر اینکه گروهی از افسران ارشد ایرانی روی طرح بسیار محرمانه ی کودتا کار می کنند، شنیدم. هیچ کس نمی دانست افراد این گروه چه کسانی هستند و یا اینکه چهطرح هایی ممکن است داشته باشند، اما به نظر می رسید در دو صورت وارد عمل خواهند شد: اول اینکه شاه به مسافرت برود( چنان که در جریان بحران مصدق در سال ۱۹۵۳ چنین کاری را انجام داد) و دوم آنکه کنترل خود را بر اوضاع به طور کامل از دست بدهد.

ویژگی مشترک و بسیار نیرومند رهبران نظامی ایران که شخصیت آنها را از دیگران متمایز می کرد این بود که غرور شخصی یک ضعف عمومی بود؛ خصوصیتی که در هیچ جای جهان به اندازه ایران ندیدم. ظاهرا اغلب ایرانی ها تصورشان این است که اشتباه نمی کنند؛ به طوری که اگر درست انجام شود، می گویند « من» انجام دادم و اگر نادرست باشد می گویند « تو» انجام دادی.

فورا قرار ملاقات را با این افراد گذاشتم و قرار شد در همان  روز نخست با طوفانیان، ربیعی و حبیب اللهی ملاقات کنم. (تصمیم گرفته بودم که در همه ی دیدارهایم با نظامیان ایران، ژنرال گاست رابه همراه داشته باشم.)

طوفانیان
.

منابع خبر

اخبار مرتبط