آنچه از موسیقی مازندران نمیدانید + فیلم
موسیقی نواحی ایران به سبب تنوع قومی، اَشکال و ساختارهای متمایز، متعدد و گستردهای دارد که این امر به نوعی مخاطب را در هر منطقه با دنیای جداگانهای از موسیقی مواجه میکند که رسیدن به یک آگاهی نسبی درباره هر کدام مستلزم شناخت زوایای مختلفی از ریشههای قومی، زبانی و شرایط اقلیمی و زیستی آن مناطق است؛ درواقع این گستردگی تا حدی است که شاید شهرهای مختلف هر استان نیز موسیقی متفاوتی نسبت به سایر مناطق همان استان داشته باشند.
در این گزارش ایسنا به موسیقی استان مازندران بپردازیم. منطقهای که موسیقی آن قدمت و کیفیتهای بسیاری دارد و در طول زمان پر افت و خیز تاریخی شکلهای مختلفی به خود گرفته و سازهای مختلفی وارد آن شده است.
در همین راستا با علی مغازهای ـ پژوهشگر و مستندساز موسیقی ـ گفت وگو کرده ایم که در صحبت هایش به فرازهایی از تاریخ، جغرافیا و مختصات زیستبومی مازندران به عنوان زمینههای شکلگیری فرهنگ و سنن اجتماعی و فرهنگی و به خصوص موسیقی مردمان مازندان اشاراتی خواهد داشت.
موقعیت جغرافیایی مازندران و تأثیرات آن بر موسیقی
این کارشناس موسیقی در ابتدا لازم میداند که گذری به موقعیت جغرافیایی استان مازندران داشته باشد و صحبت خود را با این توضیح آغاز میکند: زمانی که صحبت از موسیقی مازندران میشود، ما با محدوده و بخشی از مناطق شمالی ایران مواجه هستیم که خصوصیات و ویژگیهای متمایز و اختصاصی فراوانی را پیش رویمان قرار میدهد که بدون نظرداشت تمامی آن خصوصیات نمیتوانیم به درک و شناخت کافی از موسیقی این منطقه برسیم تا بفهمیم گونههای موسیقی منطقه مورد نظر ما به چه شکل تفکیک و تعریف میشوند.
مغازهای میافزاید: این ویژگیها متاثر از عوامل تاریخی، جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی و مهمتر از همه ژئواکونومیکی یا موقعیت زیستبومی هستند که در فرهنگ و خردهفرهنگهای مردمان ساکن این محدوده نمودار شدهاند. مازندران کنونی از سال ۷۶ به عنوان استان مازندران از محدوده شرقی خود منفک شد و به دو بخش ـ استان مازندران و استان گلستان ـ تغییر وضعیت یافت؛ بنابراین مازندران فعلی که در کنار جنوبیترین بخش دریای خزر قرار دارد، در شرق در حوالی بهشهر و نکا با استان گلستان، از طریق آبی با ترکمن صحرا که خود در استان گلستان قرار دارد، از جنوب شرقی با استان سمنان و از طریق دامنه جنوبی البرز با استانهای تهران، البرز و قزوین و در محدوده غربی بعد از رامسر با استان گیلان همجواری دارد.
قدمت اسم استان مازندران به چه زمانی برمیگردد؟
این پژوهشگر موسیقی در ادامه در پاسخ به پرسش بالا اظهار میکند: درباره قدمت نام استان مازندران صحبتهای متفاوتی میشود؛ مثلاً گاهی به بیتی از فردوسی استناد میشود که میگوید «که مازندران شهر ما یاد باد/ همیشه بر و بومش آباد باد». در این داستان از شاهنامه به یک دیو خنیاگر اشاره میشود که کیکاووس پادشاه ایرانی را وسوسه میکند تا به مازندران لشکرکشی کند.
"در این داستان از شاهنامه به یک دیو خنیاگر اشاره میشود که کیکاووس پادشاه ایرانی را وسوسه میکند تا به مازندران لشکرکشی کند"در واقع تصویری که شاهنامه از مازندران و مردمانش به دست میدهد، خود محلی برای مناقشه در موقعیت جغرافیایی مازندران میشود که بر اهل فن پوشیده نیست. از طرفی این حقیقت را باید مد نظر قرار دهیم که نام مازندران در تمام منابع تا حدود قرن هفتم، طبرستان بوده که پیداست طبرستان به زیستگاه و سکونتگاه تپورها و آمارتها ـ دو قوم قدیمی و کهن که پیش از آریاییها در کنار قوم هیرکانه در شرق و گِل یا گیل در غرب مازندران کنونی در محدودهی دامنه شمال البرز حضور داشتند ـ اشاره دارد. از آنجا که فردوسی در قرن چهارم هجری شاهنامه را سروده و بالطبع سرودههای فردوسی ریشه و سابقه کهنتر نیز دارند، در نتیجه برای قدمت و سابقه نام مازندران نمیتوانیم و یا شاید نباید به شاهنامه استناد کنیم. در شواهد باستانشناسی و اکتشافات چندان مورد توجه قرار نگرفته، دو غار در بهشهر با نامهای هوتو و کمربند حکایتهای عجیبی از زیست انسانهایی در بیش از ۱۰ هزار سال پیش در همین محدوده دارند.
مغازهای ادامه میدهد: اما نکته بسیار مهمی درباره نام استان وجود دارد که تقریبا در هیچ جا به آن پرداخته نشده است و آن وجود رشته کوهی به نام «ماز» است. این رشته کوه که در شرق قله دماوند قرار دارد، یکی از شاخههای رشته کوه دماوند به این نام است که زنجیرال بسیار پراهمیتی در این محدوده محسوب میشود.
این رشته کوه حدود ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر است که در ارتفاع حدود ۳۸۰۰ تا ۴۱۰۰ قلههایی را دربر دارد که همچون دیواری سترگ و نفوذناپدیر در میان مازندران و محدوده جنوب البرز قرار گرفته است. درواقع اگر اسم این رشته کوه را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که نام استان از وجود این رشته کوه استخراج شده است (ماز + اندر+ آن)؛ درواقع آن پسوند مکان است، مکانی که رشته کوه ماز در آن قرار دارد.
ناسازگاری مازنیها و کوچاندن اقوام دیگر به این منطقه
مغازه ای در ادامه به عوامل قومی میپردازد و میگوید: «در طول چند قرن اول پس از اسلام تسلط به مازندران امری بسیار سخت بوده است. همانطور که پیش از اسلام نیز تا مدتها مازندران برای دولتهای تمدن آریایی در دسترس نبوده و اقوام دیگری در آن سکونت داشتهاند که بعدها پارتها توانستهاند مازندران و گیلان را در اختیار و تسلط خود قرار دهند.»
این کارشناس موسیقی توضیح میدهد: دشواریهای زیستی در این منطقه از جمله دشواری ورود و خروج از میان کوهها و درههای عظیم، بارشهای سنگین ممتد که گاه به چندین هفته بارندگی میانجامد، پاییز و زمستان سرد و سخت و همچنین ساختار زندگی کشاورزی و دامداری منحصر به فردی که در محدوده مازندران در طی صدها و بلکه هزاران سال شکل گرفته است، مردمان این منطقه را به انسانهای پر تلاش و سخت کوش و جان سخت بدل میکند که در کنار زیست اجتماعی و اقتصادی متمایزشان همواره استقلال خود را در قرون متمادی به اشکال مختلف در برابر حاکمیت مرکزی حفظ میکنند. گواه این بحث نیز تداوم حکومتهای مستقل پیش از اسلام است که حداقل تا دو قرن پس از پذیرش اسلام در سایر مناطق ایران، در این منطقه در جریان بوده که با این روند مردمان این ناحیه تا حدود قرن نهم و دهم که با حکومت صفویان مصادف است، با حکومتهای نیمه مستقل یکپارچگی خود را در کشور تقویت و حفظ کردند؛ به طوری که همواره اقوام ساکن در مازندران و البته بخشهایی از گیلان با حکومت مرکزی سازگاری نداشته و آن را با چالش مواجه میکردند.
مغازهای ادامه میدهد: در نهایت این چالشهای حاکمیتی از طرف شاه عباس به سیاستگذاری خاصی انجامید که با انتقال اقوامی از نقاط دیگر به مازندران، ساختار فرهنگی این ناحیه دچار تحولات جدیدی شد. در پی کوچاندن گروهیِ طوایف کُرد، ترک، لر، خراسانی و سایر اقوام که بعضاً از پیش به علت همجواری یا به دلایل داد و ستد رفت و آمدهایی هم به این منطقه داشتهاند، باعث شد یک ساختار چند فرهنگی عجیبی در این منطقه شکل بگیرد.
"در واقع تصویری که شاهنامه از مازندران و مردمانش به دست میدهد، خود محلی برای مناقشه در موقعیت جغرافیایی مازندران میشود که بر اهل فن پوشیده نیست"در همین دوران، طایفهای هم از گرجستان به عنوان گرجیهای مهاجر به این منطقه کوچانده شدند که در اطراف بهشهر در مکانی به نام گرجیمحله اسکان پیدا کردند. فرهنگهای متفاوت به مرور زمان و در عین حال که آداب و سنتهای خود را آورده بودند، در فرهنگ مازندران حل شده و زبان خود را تقریباً به فراموشی سپردند و با زبان طبری آشنا و آمیخته شدند، به گونهای که مثلاً گرجیهای مازندران امروز به ندرت تنها چند کلمه از زبان مادری خود را متوجه شوند.
مغازهای درباره مناطق مربوط به زبان طبری تصریح میکند: زبان طبری که به اقوام تاپور در پیش از اسلام و حتی پیش از سلسله آریاییها بازمیگردد، در محدودهای از مازندران بسیار ریشهدار و ادامهدار است. جایگاه اصلی این زبان در محدوده مرکزی مازندران است؛ مکانی بین آمل تا اطراف بهشهر. میبینیم که در این منطقه زبان و فرهنگ طبری و زیست اقوام مازندرانی به بهترین و کاملترین شکل در جریان است. همچنین در این منطقه روشهای زندگی که کشاورزی و روستا نشینی بود، هنوز هم در جریان است؛ مثلاً در سرشماری سال ۱۳۷۰ مازندران یکی از استانهایی بود که بیشترین آمار روستانشینی را داشت و شاید تا ۶۰ درصد جمعیت آن در روستاها زندگی میکردند.
اما به مرور که شهرها گسترش پیدا کردند، روستاها وارد محدوده شهرها شده و در شهر ادغام شدند. در این محدوده شهرهای بزرگی مانند ساری، قائم شهر و آمل و بابل قرار دارند که تأثیرگذارترین نقاط در حوزه فرهنگی موسیقایی در این منطقه هستند.
او ادامه میدهد: در محدوده غرب مازندران که از آمل به سمت غرب حرکت میکنیم، تا تنکابن و رامسر، آرام آرام فرهنگ گیلکی چه در موسیقی و چه در زبان و زیست اجتماعی این منطقه کاملاً مشهود است. یا در دو سمت چالوسرود میتوانیم دو گویش متفاوت را ببینیم. در این منطقه لحن و ادبیات و فراز و فروهای موسیقی با مرکز و شرق مازندران به وضوح متفاوت است.
در این بخش می توانید اجرای عشقعلی شکارچیان ـ از هنرمندان فقید موسیقی مازندران را بشنوید:
مرورگر شما از ویدئو پشتیبانی نمیکند.
فایل آنرا از اینجا دانلود کنید: video/mp4.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران