سازمان سیاسی یا سازمان مبارزه و مقاومت: تحلیلی از ماهیت سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، شهرام احمدی نسب عمران

گویا - ۲۱ مهر ۱۳۹۵

سازمان سیاسی یا سازمان مبارزه و مقاومت: تحلیلی از ماهیت سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت، شهرام احمدی نسب عمران »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

واژگان در ظاهر ابزارهای رام و سر براهی برای بیان مقصود صاحبان زبان هستند حال آنکه در واقع اصلا این گونه نیست۰ در بسیاری موارد این واژگان و معانی پنهان و مفروض شان هستند که زمینه اصلی سؤتفاهم ها و کژ فهمی ها در گستره اندیشه هستند۰ واژه سیاسی یکی از این واژه هاست۰ بسیار گفته شده و می گویند که مثلا سازمان مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت سازمان های سیاسی هستند۰ ظاهرا این امر هیچ اشکالی ندارد چرا که این کاربرد واژه سیاسی با خوشه های واژگانی همراه آن نظیر زندانی سیاسی، مبارزه سیاسی، سازمان سیاسی، اپوزیسیون و نظایر آن در همخوانی کامل است۰ ظاهرا مفروض آن است که نظامی سیاسی در ایران حکمفرماست و گروه هایی چنین نظام سیاسی را نمی پسندند و با آن مخالفند؛ امری که در نقاط دیگر جهان نیز دیده می شود۰ واژه اپوزیسیون از همین جا می آید یعنی نهادی سیاسی علیه نظام سیاسی حاکم۰ زندانی سیاسی هم کسی است که در نظامی غیر دموکراتیک به دلیل مخالفت با آن نظام سیاسی و اعتقاد به برنامه ای سیاسی برای تغییر اوضاع و بهبود امور به زندان افتاده است۰ احزاب یا سازمان های سیاسی هم گروه های سازمان یافته ای هستند که با هدف و برنامه مشخص برای مشارکت در قدرت به فعالیت مشغولند۰ حال باید دید که واژه کانونی این خوشه واژگانی از کجا آمده و به چه چیز اشاره دارد؛ منظور واژه سیاسی است۰ آنچه امروزه در واقع از زبان های اروپایی به فارسی برگردانده شده اشاره به مفاهیمی دارد که از سده های شانزدهم و هفدهم و با پیدایش نهاد نوینی به نام دولت در اروپا خلق شده اند۰ البته در معنای موسع و غیر دقیق واژه سیاسی می تواند به هر امر مربوط به قدرت و به هر شکلی از رابطه قدرت میان انسانها اشاره داشته باشد، اما کاربرد امروزین این واژه در زبان های اروپایی به همان ریشه نوین آن بر می گردد که با شیوه نوین اداره جوامع و دولت مدرن پیوند دارد۰

حال سؤال این است که آیا در ایران دولت به معنای امروزین آن یعنی شکلی از انواع نظام های سیاسی وجود دارد؟ آیا وضعیت حاکم بر ایران امروز نوعی رژیم سیاسی است؟ اگر چنین باشد آنگاه کاربرد این واژه در خوشه واژگانی مزبور نیز موجه است۰ حقیقت آن است که وضعیت حاکم بر ایران تنها صورتی از وجوه دولت و نظام سیاسی را داراست بی آن که حتی اندکی از محتوای لازم در آن باشد۰ هر نظام سیاسی ساز و کار و قواعدی برای اداره امور یک سرزمین دارد۰ این سازوکار می تواند دموکراتیک یا غیر آن باشد۰ فی المثل یک نظام پادشاهی موروثی می تواند مبنای نظامی سیاسی و تشکیل دولت باشد که در آن تفکیک قوای سه گانه وجود داشته باشد، ارتشی برای حفاظت از سرزمین و مردم، پلیسی برای تأمین نظم و امنیت عمومی، قوه مقننه ای برای تدوین قوانین که دائما مورد نیاز است، قوه قضاییه ای برای نظارت و تضمین اجرای درست قوانین، و قوه مجریه ای برای اجرای قوانین وجود داشته باشد۰ همان گونه که از این توصیف به خوبی پیداست، وجود قاعده و قانون و تلاش برای به انتظام در آوردن امور و حذف بی قاعدگی تا حد ممکن در چارچوب دولت وجه ممیزه نظام سیاسی مدرن از اشکال پیشین اداره امور جوامع است۰

به عبارت دیگر، نظام سیاسی امری مدرن است که از چند سده پیش ابتدا در اروپا پدید آمد و پس از آن به تدریج در دیگر نقاط جهان ظاهر گشت۰ تفاوت بنیادی میان نظام سیاسی در مفهوم مدرن آن و شیوه های پیشین آن است که دولت مدرن بر سازوکاری مشخص بنا نهاده شده است۰ این بنیاد تعیین می کند که اساس قدرت و ثروت در جامعه چگونه و توسط چه کس یا کسانی تولید، اداره و توزیع می شوند. تاوان تخطی از هنجارهای بنیادین و قوانین موضوعه نیز بر همان مبنا تعیین می شود۰ یعنی وجه ممیزه جامعه سیاسی از جوامع پیشین حفاظت از هنجارها و قوانین توسط نهادی به نام دولت است و این امر مترادف است با به قاعده درآمدن امور اجتماعی و تضمین اجرای آن قواعد و قوانین توسط نهادی به نام دولت۰

حال باز گردیم به وضعیت حاکم بر ایران۰ اگر بخواهیم تنها یک ویژگی بارز برای این وضعیت پیدا کنیم بدون تردید آن ویژگی عدم وجود هر گونه قاعده یا نظم است۰ ویژگی جمهوری اسلامی از روز نخست عدم پایبندی به هنجار و قاعده بوده است۰ جمهوری اسلامی به هیچ هنجار و قاعده ای ملتزم نبوده است حتی به قوانین و قواعدی که خودش وضع کرده است۰ اگر ویژگی اصلی نظام سیاسی آن گونه که در بالا اشاره شد وجود قاعده و هنجار در شیوه اداره امور باشد، آنگاه آشکار است که جمهوری اسلامی ایران نظامی سیاسی نیست چرا که هیچگاه پایبند و ملتزم به هیچ گونه قاعده ای نبوده است۰

ممکن است در نقد این سخن گفته شود که جمهوری اسلامی نظامی دینی است و هنجارهای دینی بر آن حاکم است۰ پس اگر چنین باشد، جمهوری اسلامی نظامی سیاسی مبتنی بر هنجارها و قوانین دینی است۰ در پاسخ باید گفت درست است که حسب ظاهر حاکمان فعلی خود را مجری قوانین دینی می دانند اما در واقع پایبند به هنجارهای دینی هم نبوده اند۰ نمود بارز این امر را می توان ،علاوه بر پیشینه رفتار سردمداران جمهوری اسلامی در زیر پا گذاشتن هنجارها و اصول شناخته شده دینی حتی قوانین مصوب خودشان هر گاه منافع شان ایجاب کرده است، در اساس وجود قاعده مصلحت نظام و نهادی به نام مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز مشاهده کرد۰ این نهاد بنا شده تا آنگاه که منافع جمهوری اسلامی با اجرای قوانین ساخته خودشان یا قوانین دینی در تضاد افتاد بتوان اجرای قانون موضوعه یا شرعی را متوقف کرد۰ از این عریان تر و شفاف تر نمی شد ماهیت ناهنجار جمهوری اسلامی را توصیف کرد۰ در عمل نیز حکومتگران فعلی اثبات کرده اند که به هیچ قاعده و ضابطه ای ورای مصالح و منافع شان پایبند نیستند۰ از همین رو افراد و گروه ها تحت چنین وضعیتی از هیچ گونه حق تعریف شده و تضمین شده ای برخوردار نیستند چرا که همه چیز به منافع حاکمان و اراده و اجازه آنان بستگی دارد۰

شاید چنین توصیفی در بادی امر اغراق آمیز جلوه کند اما برای سنجش درستی آن کافیست سعی کنید تا حقی فردی یا اجتماعی را پیدا کنید که حاکمان امروز ایران تحت هر شرایطی آن را محترم شمرده و غیر قابل نقض بدانند۰ آشکار است که در نظام ولایت فقیه حقی غیر قابل نقض نیست دلیل آن هم این است که به رسمیت شناختن هر حقی مستلزم محدود و مشروط کردن دامنه اختیار و خودکامگی مستبدان حاکم است۰ نتیجه منطقی چنین توصیفی از وضعیت آن است که شیوه اداره امور در ایران امروز بیش از هر چیز دیگر به دوران برده داری شبیه است که در آن بردگان به خودی خود واجد حقی نبودند و این به اراده و نظر برده داران بستگی داشت که بردگان از چه چیزهایی برخوردار باشند۰ از مزایای این توصیف از وضعیت امروز ایران آنست که تفاوت فاحش شیوه زندگی و مناسبات اجتماعی میان آنچه در ایران جریان دارد با دیگر نقاط جهان را به خوبی توضیح می دهد۰ این همان نکته ای است که خرد عوام آنرا بخوبی دریافته و در برابر هر توصیف و تحلیلی که بدون توجه به این تفاوت بنیادی ارائه شود می گویند آقا جان اینجا ایران است، یعنی جای این حرفها نیست ، برو کشکت را بساب و قیاس مع الفارق نفرما‌!

چکیده سخن تا اینجا این است که جمهوری اسلامی را نباید نظام یا سیستمی سیاسی به شمار آورد بلکه وضعیت حاکم بر ایران امروز ماهیتی مادون سیاسی داشته و بیش از هر چیز به مناسبات دوران برده داری شبیه است۰ حال پرسش آن است که این سخن چه اهمیتی دارد؟ به باور راقم این سطور٬ نکته فوق الذکر در گفتمان رایج ایرانیان مغفول مانده و توجه به آن واجد اهمیتی بنیادین در فهم بهتر شرایط امروز ایران و نیز یافتن راه چاره و تعیین ویژگی های لازم برای نیروی تغییر دهنده شرایط موجود است۰ آنچه در پی می آید برجسته ترین نتایجی است که از ملاحظه ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی به دست می آید۰

الف ـ تا زمانی که جمهوری اسلامی بر سر کار است سخن گفتن از گروه و سازمان سیاسی، کار و مبارزه سیاسی و نظایر آن کاملا بی معناست۰ از آنجا که جمهوری اسلامی قائل به هیچ قاعده و هنجاری نبوده و حتی قوانین موضوعه خود ساخته و قواعد شرعی را نیز، در صورتی که منافع و بقایش ایجاب کند، بسادگی زیر پا می گذارد بنیاد ضروری برای کنش و فعالیت سیاسی، که همانا وجود حداقلی از حقوق تضمین شده فردی و اجتماعی است، در چارچوب جمهوری اسلامی فراهم نیست۰ این وضعیت با نگاهی اجمالی به تاریخ جمهوری اسلامی بخوبی روشن است که هیچ حزب یا سازمان سیاسی در ایران طی این سالها شکل نگرفته و اعضای سازمانها و احزاب سابقا موجود نیز یا به چوبه دار سپرده شده یا راه تبعید در پیش گرفتند۰ نکته مهم اینجاست که حزب یا سازمان سیاسی ایرانی در خارج کشور نیز بی معناست۰ اساسا سازمان سیاسی با مجموعه اهداف مشخص و برنامه یا راهکارهای رسیدن به آن اهداف در یک نظام سیاسی شکل می گیرد۰ لازمه چنین امری تلاش برای سهیم شدن در قدرت است که این امر می تواند اشکال و صورتهای گوناگون به خود بگیرد: تلاش برای راهیابی به دستگاه اجرایی یا دولت، دستیابی به کرسی های نمایندگی مردم در مجالس قانونگذاری، تأثیر بر گروه های مخاطب و افکار عمومی از طریق رسانه های ارتباط جمعی عمومی، انتشار نشریه و مجله، راه اندازی وبسایت، و در یک کلام ارتباط مستقیم با مخاطب اصلی یعنی مردم یا گروهی از آنهاست۰ به عبارت دیگر، وجود یک سازمان یا حزب سیاسی و ادامه حیات آن مستلزم تمهید شروطی است که همچون هوا که برای بقای جانداران ضروری است برای کنش سیاسی لازمند۰ این شروط همانگونه که اشاره شد تنها در یک نظام سیاسی در معنای امروزین آن مهیا هستند و مثلا در ایران زمان صفویه نمی توان دنبال سازمان یا حزب سیاسی گشت۰ چرا که اگر هدف از فعالیت سیاسی مشارکت در قدرت سیاسی و تأثیرگذاری بر شیوه اداره جامعه باشد، وجود نظام مادون سیاسی جمهوری اسلامی از اساس نافی چنین امکانی است۰

نمی توان جمعی ایرانی همفکر و هم اندیشه را در خارج کشور گرد هم آورد و مدعی شد که حزب یا سازمانی سیاسی به وجود آمده است۰ چرا که هیچ جمع و نهادی خارج از حاکمان فعلی نه تنها خود مستقیما راهی به قدرت در این نظام ندارند بلکه حتی راه غیر مستقیم و فرضی تأثیر بر مردم و افکار عمومی نیز بر آنان بسته است زیرا انتخابات و دیگر نمودهای مشارکت مردم در اداره امور جز واژه های میان تهی نیستند و حاکمان فعلی هر کس را بخواهند و به صلاح خود بدانند برگزیده و با آمیزه ای از سرکوب و فریب به نام منتخب مردم به خود مردم و جهانیان عرضه می کنند۰

کوتاه سخن، تا جمهوری اسلامی بر سر کار است حزب یا سازمان سیاسی ایرانی امکان شکل گیری و فعالیت ندارد۰ پرسش بزرگی که در برابر این ادعا مطرح می شود این است که پس این همه تشکل، سازمان حزب و جریان سیاسی که عمدتا در خارج کشور فعالیت دارند اساسا چی هستند و به چه کاری مشغولند؟ واقعیت آنست که با توجه به ماهیت جمهوری اسلامی که نافی هر گونه کنش و برهم کنش سیاسی با مردم و گروه های اجتماعی است، این گروه های اصطلاحا سیاسی بیشتر شکل محفل های دوستان هم عقیده ای را دارند که به شکل خاصی از حکومت و نظام سیاسی برای آینده ایران علاقمند هستند۰ اما برای آنکه این تشکلها را سیاسی بنامیم باید راهی به قدرت و اداره امور در ایران داشته باشند و بتوانند بر تصمیم گیریهای سرنوشت ساز مستقیم یا غیر مستقیم تأثیر گذار باشند۰ از آنجا که به روشنی چنین امکان و توانایی برای هیچ گروهی بیرون از دایره حاکمان فعلی فراهم نیست، باید خیلی ساده و روشن پذیرفت که در حال حاضر ایرانیان از امکان داشتن حزب و سازمان سیاسی محروم هستند و آنچه تحت نام سازمان یا حزب سیاسی عمدتا در خارج از ایران فعالیت می کند عملا ماهیتی محفلی و غیر سیاسی دارد و فاقد امکان و توان تأثیرگذاری سیاسی بر قدرت و روند امور در ایران است۰ البته پر واضح است که این فقدان توان و امکان تأثیرگذاری به ماهیت مادون سیاسی جمهوری اسلامی برمی گردد و نه به ماهیت آن گروه ها۰

ب ـ نتیجه منطقی که به دنبال نکته بند الف می آید این است که نمی توان با جمهوری اسلامی وارد کنش و برهم کنشی از نوع سیاسی به مفهوم دقیق آن شد: تنها راه برای امکان پذیر شدن کنش سیاسی در گام اول تلاش برای کنار زدن و سرنگونی جمهوری اسلامی است۰ علاقه مندان به کنش سیاسی و تأثیر گذاری بر روند اداره امور در ایران باید در گام نخست مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی را سرلوحه امور خویش قرار دهند. به همین دلیل کاملا قابل فهم است که چرا اکثریت ایرانیانی که اندیشه ای سیاسی در سر دارند سرنگونی جمهوری اسلامی را گام نخست برای تحقق اندیشه و آرمان خود می بینند۰ به عبارت دیگر، در شرایط حاضر ایرانیان تنها می توانند سازمان های مبارزه و مقاومت داشته باشند که هدف روشن آن برچیدن بساط ناهنجار و بی قاعده جمهوری اسلامی باشد۰ مهم نیست که افراد و گروه های ایرانی علاقه مند به چه نوع نظام سیاسی برای آینده ایران هستند؛ استقرار هر نوعی از قاعده مندی و نظام سیاسی در ایران در گام نخست مستلزم فرو ریختن بنایی است که مانع و سد اصلی مشارکت سیاسی مردم و گروه های اجتماعی ایران در اداره امور کشور و تعیین سرنوشت شان است.

منابع خبر

اخبار مرتبط