رفسنجانی: کسی مناسب تر از آیت الله خامنه ای برای رهبری نبود، الان هم همین است
رفسنجانی: کسی مناسب تر از آیت الله خامنه ای برای رهبری نبود، الان هم همین است »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »
آیت الله هاشمی رفسنجانی در واکنش به تبریک مرگ ملک عبدالله توسط یکی از مسئولین کشور گفت: این کار اوج نگاه افراطی است، برخی مصالح نظام را فدای کینههای خود میکنند.
به گزارش «انتخاب»، رئیس مجمع تشخیص مصلت نظام بیان داشت: آیتالله خامنهای از رهبری شورایی حمایت کردند و من هم وقت خواسته بودم که نوبت نرسید و رهبری فردی با اکثریت رای آورد. وقتی فردی رای آورد، نوبت به انتخاب فرد رسید. خودم را میگویم و شاید نظر همه کسانی که رای دادند همین باشد، که کسی مناسبتر از آیتالله خامنهای نبود. الان هم همین است.
متن گفتگوی آیت الله هاشمی با جمهوری اسلامی در زیر می آید:
* بسمالله الرحمن الرحیم، از جنابعالی تشکر میکنم که اجازه دادهاید باعث زحمت شویم و مصاحبه را به مناسبت دهه فجر انجام دهیم، ضمن اینکه دهه فجر را خدمت جنابعالی تبریک عرض میکنم. در جلسه گذشته بحثها یک مقدار طولانی شد.
"خودم را میگویم و شاید نظر همه کسانی که رای دادند همین باشد، که کسی مناسبتر از آیتالله خامنهای نبود"درباره اصل ماجرای انقلاب و اینکه اصولی و درست بود و پشیمان نیستیم، صحبت شد که بیانات حضرتعالی خیلی مستوفی، مستدل و خوب بود. سوالات همان جلسه را صریحتر مطرح میکنیم.
* یکی اینکه اصلاً ضرورتی داشت که ما انقلاب کنیم یا نه؟ سوال دوم اینکه آیا انقلاب مسیرش را درست رفت یا نه؟
- بله، امروز میخواهیم سوالات بیشتری مطرح کنیم و به همین دلیل قاعدتاً اگر جوابها مختصرتر باشد، به همه سوالها میرسیم و همه مطالبی که آقایان در نظر دارند، مطرح میشود.
* بسمالله الرحمن الرحیم. من هم مجدداً از حضور حضرت عالی تشکر میکنم و به سهم خودم دهه فجر را تبریک عرض میکنم. آنچه در جلسه قبل مطرح شد، چهار محور بود. یکی ناظر به جهات ثبوتی انقلاب و ضرورت آن بود، مرحله دوم از منظر اثباتی بود که آیا شرایط اقتضا میکرد یا نه؟ منظر سوم این بود که آیا راه را درست طی کردهایم یا نه؟ حضرتعالی هم مستوفی بحث فرمودید.
یک محور دیگر مانده که من آن را با توضیحی مطرح میکنم. همانگونه که آن جلسه هم عرض کردم، معنای این سوالات لزوماً این نیست که ما همچنین اشکالاتی داریم. محور چهارم این است که با توجه به این همه هزینهای که تاکنون از نظر مادی و معنوی، هم برای بقا و هم برای حصول انقلاب صورت گرفته، واقعاً بین دستاوردها و هزینههایی که شده، تناسبی برقرار هست یا نه؟ به عبارت دیگر واقعاً صرف میکرد که انقلاب صورت بگیرد؟ مخصوصاً در سالهای اخیر، برخیها با پرسشهایی مواجه شدهاند و پس از مقایسه آنچه که قبل از انقلاب بوده و بعد از انقلاب شده و یا مقایسه جامعه ما و دیگر جوامع، این سوال به صورت جدی برایشان مطرح است. از این نظر آیا هزینههای مادی و معنوی که تاکنون شده، در راستای اهداف انقلاب بود؟ وضعی که اینک در آن قرار داریم، وضعی که به فرض اگر انقلاب نمیشد، در ایران بود و وضع آینده در این پرسش نهفته است. چون بعضیها میگویند: اگر انقلاب نمیشد، به هر حال کشوری بود ـ ولو با یک رژیم نامشروع ـ و رژیم پهلوی هم برای بقای خودش خدماتی ارایه میداد.
"درباره اصل ماجرای انقلاب و اینکه اصولی و درست بود و پشیمان نیستیم، صحبت شد که بیانات حضرتعالی خیلی مستوفی، مستدل و خوب بود"یعنی اینگونه نبود که بایستد و برای آینده کاری نکند. در وضع فعلی و از نظر اقتصاد، معیشت، فرهنگ، فساد اجتماعی و سیاسی هم مسایلی مطرح شده است. به هر حال سیستمی را طراحی کردیم که براساس آن هشت سال سرنوشت یک کشور و فرصتهایی را که خیلی ارزشمند بوده، در اختیار یک جریان یا شخصی قرار گرفت و همهگونه هم حمایت شد. این هشت سال خوب یا بد ـ که خیلی بد بود ـ گذشت.
برای مردم مساله جایگاه روحانیت و ارزشهای دینی مهم است و این دغدغهها، در وجود کسانی است که به این انقلاب تعلق خاطر دارند و در این کشور زحمت کشیدهاند. حضرتعالی و امثال حضرتعالی مبارزه کردید و زحمت کشیدید، ولی همه مردم این انقلاب را دوست دارند.
الان که در یک فضای صمیمی داریم بحث میکنیم، آیا بین دستاوردهایی که داریم و هزینههایی که شده و ذهنیتی که نسبت به دین، مذهب، حکومت دینی و دیدگاهها و شخصیت حضرت امام، وجود دارد، تناسبی هست؟ درست است که الان بلندگو دست کسانی هست که ممکن است خودشان مسبب این وضعیت باشند و همیشه از خوبیها میگویند و انگار هیچ عیبی نداریم. اما اینها واقعیتهای اجتماعی نیست. نگرانی اصلی ما این است که اگر این روند ادامه پیدا کند، واقعاً سرنوشت این انقلاب چه میشود؟ اگر یک سرنوشت مبهم جلوی چشمان ما باشد، واقعاً میارزید چنین انقلابی صورت بگیرد؟ ممکن است بفرمایید که همه اینها را پیشبینی نمیکردیم و بعدها در عمل اتفاق افتاد و باید از انقلاب دفاع کنیم که من این را قبول دارم. ولی اگر واقعاً شرایط مشابهی در یک کشور و در یک جامعه دیگر بوجود بیاید، آیا حضرتعالی انقلابی را که در ایران واقع شد، تجویز میفرمایید؟
- بسمالله الرحمن الرحیم، اولاً من از کلیت انقلاب و اهداف متعالی آن دفاع میکنم. ثانیاً نمیخواهم از همه اتفاقاتی که افتاده، دفاع کنم.
"من هم مجدداً از حضور حضرت عالی تشکر میکنم و به سهم خودم دهه فجر را تبریک عرض میکنم"از همان روز اول هم نسبت به بعضی از مسایل انتقاد داشتیم. وقتی انقلاب شروع شد و ما پیروز شدیم، انتقاد داشتیم که مشخص شده و در تاریخ ثبت است. پس من اینگونه فکر نمیکنم که همه آنچه را که عمل شده، درست بود. کارهای بدی هم انجام گرفته است.
اولین سوال شما این است که با این هزینههایی که دادیم، آیا میارزید انقلاب کنیم یا نه؟ جواب این است که اولاً معلوم نیست انسان همیشه فکر کند که این هزینهها پیش میآید و ثانیاً احتمالش داده میشد. به هر حال هر کس در هر جا انقلاب میکند، اتفاقاتی به دنبال خواهد داشت.
حتی وقتی که پیامبر(ص) آمدند و دین اسلام را آوردند، ادیان دیگر بودند و مردم هم دنبال دینشان بودند. معلوم است که از این اتفاقات میافتد و این نمیشود که انسانی بیاید جامعهای را دگرگون کند و فکر کند که همه دنبالش میآیند. حتماً عدهای مخالفت میکنند و جنگ و دعوا میشود. در تاریخ اسلام میخوانیم که پیامبر(ص) بعد از حضورشان چقدر جنگ کردند و چقدر کشته در آن زمان در آن منطقه کوچک پیش آمد! آیا میارزید که این کار را بکنند؟ مگر خود حضرت علی(ع) که آمدند و خلافت را قبول کردند ـ علم غیب ایشان را ندیده میگیریم ـ جنگ جمل، جنگ نهروان و جنگ صفین پیش نیامد؟
اتفاقاً همین، سوالی بود که ده نفر از بهترین شخصیتهای آن روز شیعه از حضرتعلی(ع) که حالت استیضاح هم داشت، کردند و گفتند که چرا اینگونه شد و چرا شما این کار را کردید؟ چرا خلافت را به دیگران واگذار کردید و الان آمدید و شرایط اینگونه را تحویل گرفتید و این همه خسارت به بار آمد؟ جوابی که حضرت دادند، بسیار عقلانی و با توجه به مجموعه شرایط بود و بنا شد که آن ده نفر به نمازهای جمعه بروند و مسایل را بگویند.
در همین انقلاب، ما که نمیخواستیم با کشور همسایه خود بجنگیم، ولی پیش آمد. ممکن است شرایط به گونهای بود که اگر مدیریت میشد، جنگ نمیشد.
"همانگونه که آن جلسه هم عرض کردم، معنای این سوالات لزوماً این نیست که ما همچنین اشکالاتی داریم"البته شواهد و اسناد تاریخی که بعدها دیدیم، تاکید میکنند که تحمیل کردن جنگ بر ایران حتمی بود. به هر حال جنگیدیم و ۸ سال خسارتهای فراوان دادیم، مخصوصاً بهترین جوانان کشور را از دست دادیم. اما مقدمهای شد برای اینکه صدام و حزب بعث از منطقه کَنده شوند. صدام و حزب بعث موجود خطرناکی بودند و ممکن بود همه منطقه را به دردسر بیندازند. اینکه الان بگوییم میارزید یا نه؟ معنایش این است که هر کاری انسان بکند و در مسیر آن مشکلاتی پیش بیاید، این سوال پیش میآید که آیا میارزید ما این کار را بکنیم؟
در زمان مبارزه محاسباتی میشد که با آن محاسبات، علیه رژیم پهلوی مبارزه میکردیم و به زندان میرفتیم.
حتماً در مراحل مختلف، آن هم در کاری به بزرگی انقلاب اشتباهاتی شده که باید با واقعبینی اشتباهات را بگوییم. من در اصل کار و ضرورت اثرات انقلاب شکّی ندارم. نظام شاهنشاهی را برانداختیم. این را همه میپذیرند که اصلاً نظام شاهنشاهی غلط است و بشر نمیتواند با آن نظام زندگی کند. مگر نظم سلطنتی مثل انگلیس که شاه فقط الگویی برای کار و تشریفاتی است.
"از این نظر آیا هزینههای مادی و معنوی که تاکنون شده، در راستای اهداف انقلاب بود؟ وضعی که اینک در آن قرار داریم، وضعی که به فرض اگر انقلاب نمیشد، در ایران بود و وضع آینده در این پرسش نهفته است"اما حکومت سلطنتی مساله واقعاً خطرناک است و قانون آن در این شرایط دنیا اصلاً معنایی ندارد.
بعد از پیروزی نظام را محکم کردیم. یعنی از روز اول درست کار کردیم تا پایه انقلاب محکم شود.
در طول این ۳۵ سال اتفاقاتی افتاد که مربوط به عملکرد است. فکر میکنم حرفهای شما هم درباره عملکرد باشد. بله اشتباهاتی در عملکرد میبینم و شاید در هیچ موردی هم ساکت نبودم و خودم دنبال آن بودم و راضی هم نبودم. ولی اصل نظام و خدمت به نظام را لازم میدانم و هنوز هم لازم میدانم.
این نظام با همه این مشکلاتی که دارد، بهترین شکل حکومت در نظامهای منطقهای و حتی جهان اسلام است. البته جایی مثل ایران و با این ویژگیها و با عقاید تشیع پیدا نمیکنید. ما شیعه هستیم و نمیخواهیم مذهب خود را ندیده بگیریم. بالاخره توانستیم حکومتی در این زمان و در بهترین جای منطقه که ایران است، شکل دهیم که مردمش از اول علاقهمند به اهل بیت(ع) بودند. روشن است که اساس کار درست است.
"چون بعضیها میگویند: اگر انقلاب نمیشد، به هر حال کشوری بود ـ ولو با یک رژیم نامشروع ـ و رژیم پهلوی هم برای بقای خودش خدماتی ارایه میداد"یکی یکی عملکردها را بگویید تا درباره آنها بحث کنیم.
* به هر حال سیستمی درست کردیم که قانون اساسی دارد. اما گاهی گفته میشود قانون اساسی یک اصل بیشتر ندارد و آن اصل چهار است که تفسیر اصل آن را به دست فقهایی که منصوب هستند، سپردیم. فعلاً کاری به جهات شرعی و غیرشرعی آن نداریم، اما الان ضمانت اجرایی کامل این قوانین، به یک جایگاه و یک نفر بر میگردد. بحث سر مشروعیت و عدم مشروعیت نیست. بحث سر این است که بازده این نحوه سیستم و این قانونگذاری در مقایسه با نظامی که قبلاً بود، چگونه است؟ در گذشته هم قانون بود، اما التزام به قانون نبود.
میدانیم که بسیاری از قوانین سابق را بعد از انقلاب تجدیدنظر کردیم و دیدیم همان قانون قبلی درست بود و دوباره برگشتیم.
- شما میگویید که اگر یک نفر همه اختیارات را داشته باشد و جوابگو هم نباشد، انحراف از قانون است. اما در ساختار ما چنین نیست. سازمان ما خوب طراحی شده است. یعنی طراحیاش اینگونه بود که ۸۰ نفر از مجتهدان عادل که دارای همه شرایط هستند و مردم آنها را انتخاب کردند، در خبرگان برای انتخاب و نظارت بر رهبری حضور دارند. اولاً میخواستیم حق مردم را محفوظ نگه داریم که حفظ کردیم.
"در وضع فعلی و از نظر اقتصاد، معیشت، فرهنگ، فساد اجتماعی و سیاسی هم مسایلی مطرح شده است"چون مردم نمایندگان خبرگان را انتخاب میکنند. یعنی اینها نماینده افکار مردم هستند و مثل نمایندگان مجلس، باید افکار مردم را منعکس کنند و اگر این کار را نکنند، در مقابل مردم مسوول هستند. سازمان درستی را تنظیم کردیم تا انسانی را با آن شرایط انتخاب کنند. حتی در قانونی که همین خبرگان نوشتند، راه عزل هم آمده است. وظیفه خبرگان مشخص است.
کمیسیون تحقیق درست کردند. کمیسیون تحقیق متشکل از ده نفر از فحول علماست که باید دایماً عملکرد رهبری و سازمانهای مربوط به ایشان را زیرنظر بگیرند و به خبرگان گزارش بدهند. یا آنها را به خبرگان دعوت کنند که بیایند و جواب بدهند. ما الان یک بند یک صفحهای در آییننامه خبرگان داریم و قانون است که چگونه به این موضوع رسیدگی کنیم. اگر میگویید سازماندهی خوب نشده است، من معتقدم سازماندهی، خیلی خوب شده است.
"به هر حال سیستمی را طراحی کردیم که براساس آن هشت سال سرنوشت یک کشور و فرصتهایی را که خیلی ارزشمند بوده، در اختیار یک جریان یا شخصی قرار گرفت و همهگونه هم حمایت شد"اینکه یک نفر اینگونه داشته باشیم، این برای ایران و با مبانی تشیع که ما به آنها معتقد هستیم، تازگی ندارد. نظام ولایی نظر همه فقهاست. البته بعضیها قبول ندارند و محدود به امور حسبیه میدانند. آیتالله منتظری بهترین و مفصلترین کتابها را درباره ولایت فقیه نوشت.
قبلاً هم گفتم در پیشنویس قانون نبود و خود آیتالله منتظری آورد. ایشان رئیس خبرگان بود و این را در دستور آورد و دفاع کردند و تصویب شد.
من این را قبول دارم و اگر به مقتضیات آنچه که نوشتیم و قانون قطعی است، عمل شود، بسیار خوب است. یعنی جایی باشد که براساس عدالت، تقوا، مدیریت و همان شرطهایی که در قانون آمده، از شرایط رهبری مواظبت کند تا مقبول باشد و مردم هم او را قبول داشته باشند. این است که میگوییم فصل الخطاب و ضامن عدالت و خیلی چیزهاست و اگر انحراف پیدا شود، این مسایل هم میتواند اتفاق بیفتد.
* چیزی که خیلی مهم است، این است که این تئوری پردازیها در عمل هم درست جواب بدهد. اگر چنین تئوری پردازیهایی بشود و نظریههای خیلی خوبی مطرح شود و روی کاغذ هم بیاید و به عنوان قانون هم مطرح شود، ولی در میدان عمل این امکان وجود داشته باشد که به قوانین عمل نشود و آب از آب تکان نخورد و مملکت به یک طرف دیگر، غیر از آن طرفی که قانون در نظر گرفته، برود، در آنجا چه باید کرد؟
- هرکار مثبتی که در دنیا بشود، احتمال انحراف در آن پیش میآید. همه کارهای اجتماعی بشر اینگونه است.
"حضرتعالی و امثال حضرتعالی مبارزه کردید و زحمت کشیدید، ولی همه مردم این انقلاب را دوست دارند"حتی دینی که میآید، اتفاقاتی میافتد، ظلمهایی میشود و جنگهایی اتفاق میافتد. اگر غیر از این بود که خداوند چنین انسانی را خلق نمیکرد. یعنی همان حرف ملائکه میشد که چرا میخواهید انسان خلق کنید؟! در بشر اینگونه، هرکاری کنید، این اتفاق میافتد و احتمالش هست. البته پیشبینی حراست آن هم میشود و در اینجا هم پیشبینی هم شده است. یعنی کاملاً با تجربه پیشبینی شده بود و میبایست درست عمل میشد، همان موقع برای غیر از امام(ره)، شورای پنج نفری در قانون اساسی بود.
البته شاید مدیریتش ضعیف میشد، ولی اطمینانش بیشتر بود و ما هم که گرداننده بودیم، به شورا رسیدیم و سه نفر را معرفی کردیم. درست هم انتخاب کردیم. آیتالله خامنهای، آیتالله موسوی اردبیلی و آیتالله مشکینی بودند. گفتیم اینها شورا باشند و به مجلس خبرگان آوردیم، اول موضوع رهبری فردی یا شورایی بودن مطرح شد و آیتالله خامنهای از رهبری شورایی حمایت کردند و من هم وقت خواسته بودم که نوبت نرسید و رهبری فردی با اکثریت رای آورد. وقتی فردی رای آورد، نوبت به انتخاب فرد رسید.
"حتی وقتی که پیامبر(ص) آمدند و دین اسلام را آوردند، ادیان دیگر بودند و مردم هم دنبال دینشان بودند"خودم را میگویم و شاید نظر همه کسانی که رای دادند همین باشد، که کسی مناسبتر از آیتالله خامنهای نبود. الان هم همین است. من همینمقدار جواب سوال شما را میدهم و شما هم جواب سوال مرا بدهید که «اگر فردا آیتالله خامنهای نباشد، چه کسی را دارید که به عهده بگیرد و مثل ایشان سابقه انقلابی، اجتهاد و آشنایی با همه شرایط کشور و جهان داشته باشند، به خصوص نیروهای مسلح را خوب بشناسند.»
* اشکال ما همین جاست. همه ما برای سلامتی ایشان دعا میکنیم. اشکال ما همین است که خدای نخواسته اگر مشکلی برای ایشان به وجود بیاید، سرنوشت این نظام اسلامی و نظام ولایت فقیه با این قانون اساسی، میخواهد به دست چه کسی سپرده شود؟
- من میگویم کاری که کردیم، در زمان خودش کار درستی بود.
اینکه به دست چه کسی میافتد، یک نگرانی برحق است. امّا اگر اشکالی هست، در عملکرد خبرگان است. اگر خبرگان به وظیفه خودشان درست عمل کنند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتماً میتوانند شورایی کنند. چون قانون شوراشدن هم باز است. شاید در آینده بدون شورا نتوانند کار درستی انجام بدهند.
"معلوم است که از این اتفاقات میافتد و این نمیشود که انسانی بیاید جامعهای را دگرگون کند و فکر کند که همه دنبالش میآیند"البته این کار تا حدودی به مردم هم بر میگردد، چون اگر مردم نمایندگان خود را درست انتخاب کنند، میتوان امیدوار بود. اتفاق بد در مجلس و هر جای دیگر که مردم بد انتخاب کنند، میافتد. در دنیا هم میافتد. اصلاً شما جایی را پیدا نمیکنید که در عبور از همه گردنههای مشکل، کاملاً درست عمل کرده باشند.
* همانطور که میفرمائید نظامهای سیاسی مشکلاتی در عمل پیدا میکنند. ولی در برابر مشکلاتی که پیدا میشود، سعی میکنند نظام را بازسازی کنند.
الان ۲۵ سال از بازنگری قانون اساسی گذشته است. حتماً این ساختار یک مشکلاتی دارد که در عمل خودش را نشان میدهد. من دو مثال میزنم، در همان شورای بازنگری قانون اساسی، طرحی آورده شد که به طرح «توقیت» معروف شد که رهبری ده ساله باشد و بعد از ده سال مجلس خبرگان بنشیند و عملکرد را بررسی کند و اگر تایید شد، تمدید کند و اگر نخواست، کس دیگری را انتخاب کند. یا طرح دیگری به نام نظارت بر عملکرد رهبری آورده شد که آن موقع تقریباً جناح چپ مخالفت کردند و به نتیجه نرسید و در قانون اساسی در همین حد تصویب شد که نظارت بر بقای شرایط باشد. یعنی نظارت در حدی باشد که بگویند شرایط در رهبری باقی است.
"البته شواهد و اسناد تاریخی که بعدها دیدیم، تاکید میکنند که تحمیل کردن جنگ بر ایران حتمی بود"لذا الان استدلال میکنند و میگویند که مجلس خبرگان اصلاً حق نظارت بر عملکرد ندارد و فقط نظارت بر بقای شرایط است.
- این حرفها کم لطفی به نظام و ظلم به قانون اساسی، رهبری و مقام ولایت فقیه است.
* لازمه نظارت بر شرایط این است که نظارت بر عملکرد صورت بگیرد. عرضم این است که اگر آن طرح در شورای بازنگری تصویب میشد، الان دیگر کسی نمیتوانست استدلال کند که با این قانون اساسی شما نمیتوانید بر رهبری نظارت کنید. اگر در ساختارمان مشکلاتی میبینیم، نباید مقاومت کنیم و به دنبال بازسازی ساختار نباشیم. سوال من این است که حضرتعالی همه مشکلات را مربوط به عملکرد میدانید؟
- همه مربوط به عملکرد است.
* یعنی در ساختار هیچ مشکلی نمیبینید؟
- همین را که الان شما مثال زدید، یعنی رهبری ده سال باشد، رای نیارود. خود آیتالله خامنهای از کسانی بود که به من گفتند: « من احساس خفقان میکنم که انسان بخواهد برای همیشه بماند و مردم هم هیچ چارهای نداشته باشند.» مخالف بودند و خیلیها هم مخالف بودند و بحث کردیم.
اما موقت بودن زمان رهبری رای نیاورد. در جمعی رای نیاورد که نخبههای آن روز بودند و امام آنها را انتخاب کرده بودند که این کار را بکنند.
* در واقع جامعه مدرسین آن نامه را نوشت و بحث شورا تحت تاثیر قرار گرفت.
- بالاخره امام آن کار را کردند. بهترین فرد هم بود که ایشان انتخاب کنند. اگر به خودمان واگذار میشد که خیلی مشکل بود. ما جایگزین امام را خوب و درست کردیم.
"به هر حال جنگیدیم و ۸ سال خسارتهای فراوان دادیم، مخصوصاً بهترین جوانان کشور را از دست دادیم"آن را درست کردیم که مجلس خبرگان این کار را بکند و مجلس خبرگان هم کرد و قانون شد. یعنی الان قانون داریم. آییننامه را بخوانید. اولین اشکالی که هیات تحقیق در شرایط رهبری ببیند، باید گزارش دهد. اینکه چگونه جلسه تشکیل میدهد و چکار میکند، به طور مفصل آمده است.
اینهایی که این حرف را میزنند، از روی عدم آگاهی میزنند. اگر به قوانین خبرگان عمل کنیم، هیچ مشکلی نداریم و بنبستی در کار نیست. خبرگان قانونی گذراندند که هر یک سازمانهای زیر نظر رهبری که از آنها خواسته شده باید در هر اجلاس گزارش بدهند و ده سوال از آنها بشود و جواب بدهند. رهبری هم اشکالی به آن نگرفتند. بعدها دعوت کردیم که بیایند.
"حتماً در مراحل مختلف، آن هم در کاری به بزرگی انقلاب اشتباهاتی شده که باید با واقعبینی اشتباهات را بگوییم"مثلاً گفتیم که رئیس سازمان صداوسیما بیاید. بعد از مدتی گفتند که ما نمیآییم. به همه گفتیم که بیایند که هیچ کدام نیامدند. در آخر یک مورد آسان پیدا کردیم و گفتیم که رئیس شورای سیاستگذاری ائمه جمعه بیاید. در ابتدا همه خوشحال میشدند، اما وقتی موعد میشد، نمیآمدند.
رئیس شورای ائمه جمعه هم نیامد. خودم رئیس مجمع بودم و رفتم گزارش مجمع را دادم و گفتم که سوالات خود را مطرح کنند تا قانون اجرا شود. وقتی که اجرا شد، به آیتالله طبسی که قبلاً خوشحال شده بود و میگفت که ما هم میآییم و گزارش میدهیم، گفتیم که دفعه بعد شما بیایید. ایشان هم خواست بیاید که یک دفعه گفت: «من نمیآیم و راضی نیستم.» رهبری هم گفته بودند هرکسی که خودش داوطلب باشد، میتواند بیاید.
* وقتی مشکل انتخابات پیش آمده بود، حضرت عالی فرمودید افغانستان یک لویی جرگه دارد که مشکلش را حل میکند. اما در داخل کشور ما هر مشکلی که پیش آمد، پیچیدگیاش بیشتر شد.
"این را همه میپذیرند که اصلاً نظام شاهنشاهی غلط است و بشر نمیتواند با آن نظام زندگی کند"نتیجه این شد که چند نفر حضرت عالی را ردّ صلاحیت کنند. یک مملکت را به دست شخصی بدهند که برای شهرداری یک شهر کوچک هم مناسب نیست. او را تایید صلاحیت و حضرتعالی را ردّ صلاحیت میکنند.
- من از درستی ساختار میگویم و شما به عملکرد اشکال میگیرید. مگر قوانین قرآن آسمانی نیست؟ آیا همین الان در عمل به آنهایی که مسلم هستند، تخلف نمیشود؟ آیا در دین خودمان و بین معتقدین همه یکسان هستند؟ حرف ملائکه را به یاد آورید که به خدا میزدند. خداوند بشری ساخته که به او عقل داده و شیطان را هم در وجودش گذاشته که گاهی شیطان و گاهی عقل غلبه میکند.
* فرمایش شما کاملاً درست است، ولی نکته این است که اگر به اشتباهات و سوءتدبیرها رسیدیم، رفع کنیم و اگر بناست نظارت تقویت شود، نظارت را تقویت کنیم.
- پیش بینیها، خوب بود.
ممکن است ما هم اشتباهاتی داشته باشیم. در بین روحانیون بهتر از امام نداشتیم که انقلاب کردیم. حدود ۱۴ سال نبودند و مردم و شاگردانش مبارزه را حفظ کردند و نگه داشتند. امام که آمدند و انقلاب پیروز شد، بعد از مدتی خواستیم رئیسجمهور انتخاب کنیم. نظر ما این بود که در کنار بنیصدر، آقای بهشتی هم در انتخابات باشد.
"اما حکومت سلطنتی مساله واقعاً خطرناک است و قانون آن در این شرایط دنیا اصلاً معنایی ندارد.بعد از پیروزی نظام را محکم کردیم"اما امام نگذاشتند و جلویمان را گرفتند. شخص امام با مصلحتبینی خودشان جلو ما را گرفتند. میخواهم بگویم شما جایی را پیدا نمیکنید که بشر اشتباه نکند و جایی هم پیدا نمیکنید که بیقانونی نشود. این اتفاق میافتد. فکر میکنم ساختار را خوب طراحی کردیم که براساس آن خوب پیش رفتیم، خوب سازماندهی کردیم و خوب از مشکلات عبور کردیم.
* به مناسبت مطلبی که درباره آقای بهشتی و بنیصدر فرمودهاید، موضوعی بود که امام معتقد بودند روحانیون در کار اجرایی نیایند و آن وقت میفرمودند که رئیسجمهور نشوند.
وقتی بحث آیتالله خامنهای برای ریاستجمهوری مطرح شد، خدمت شما عرض کردیم که شما با امام صحبت کنید، بلکه امام قبول کنند. شما صحبت کردید و امام از نظرشان برگشتند. سوالی که به این مناسبت میخواهم خدمت شما عرض کنم، این است که الان بعد از ۳۵ سال که از انقلاب و این جریانات و این ریاست جمهوریها گذشته، به نظر شما آن نظر امام که میگفتند روحانیون وارد کار اجرایی نشوند، درست بود یا کار درست همان بود که برگشتند و روحانیون وارد کار اجرایی شدند؟ کدام درست بود؟
- دومی درست بود. البته باید شرایط تبلیغات قبل از انتخابات عادلانه و مبتنی بر واقعیتها باشد. آقای بنیصدر به خاطر مخالفتی که با نهضت آزادی و همه مبارزین و ما داشت، یکی، دو سال به همه جای کشور میرفت و سخنرانی میکرد و هر چه میخواست، میگفت و وعده میداد.
"یعنی از روز اول درست کار کردیم تا پایه انقلاب محکم شود.در طول این ۳۵ سال اتفاقاتی افتاد که مربوط به عملکرد است"مردم مشکلاتی در اقتصاد و زندگی داشتند و میدیدند او همان مشکلات را میگوید که به او رای دادند. ولی او معجونی بود که صد بار مستبدتر از همه کسانی است که در ذهن شماست. اصلاً در مسائل مشورتپذیر نبود. امام هم فهمیدند و کار به جایی رسید که او با واسطه به امام رساند که رای من در بین مردم از شما بیشتر است. رای من۵۳ درصد و رای شما ۴۷ درصد است.
شما نمیتوانید به من امر کنید. تا این مقدار جلو رفت. در جنگ وارد شد و اجازه نمیداد که نیروهای مردمی بیایند. ارتش ما تقریباً دست نخورده بود و معلوم بود که میتواند در مقابل عراق دفاع کند، اما به ارتش هم میدان نمیداد. بنیصدر اشتباهات زیادی داشت که امام به مرور متوجه شدند و فهمیدند.
"بله اشتباهاتی در عملکرد میبینم و شاید در هیچ موردی هم ساکت نبودم و خودم دنبال آن بودم و راضی هم نبودم"ما قبلاً اینگونه آدمها را بیشتر میشناختیم و با اینها سروکار داشتیم.
* آن واسطه چه کسی بود؟ بنی صدر صحبت خود را چگونه به امام رساند که من ۵۳ درصد و شما ۴۷ درصد رای دارید؟
- این را در جلسهای گفته بود و از آن جلسه به امام گفتند. از آقایانی که بودند، آمدند به من گفتند. فکر میکنم آقای عمید زنجانی گفته بود. دقیقاً یادم نیست.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران