آزادسازی آشویتس؛ بازایستادن "کارخانه مرگ"

آزادسازی آشویتس؛ بازایستادن "کارخانه مرگ"
صدای آلمان
صدای آلمان - ۹ بهمن ۱۳۹۹

آشویتس نام آلمانی شهر کوچکی در جنوب لهستان است. اما این نام با فاجعه هولوکاست مترادف شده است. در این شهر در سال ۱۹۴۰ به دستور سازمان مخوف "اس‌اس" اردوگاهی ساخته شد که "کارخانه مرگ" نام گرفت. "کارخانه مرگ" یعنی تأسیساتی با کار سازمان‌یافته برای کشتار منظم گروه‌های بزرگی از آدمیان بدون اینکه از آنان نشانی باقی بماند. "قطار مرگ" در ساعات بامدادی به محل اردوگاه می‌رسید و عصر همان روز از سرنشینان آن جز خاکستر چیزی بر جای نمانده بود.

"در این شهر در سال ۱۹۴۰ به دستور سازمان مخوف "اس‌اس" اردوگاهی ساخته شد که "کارخانه مرگ" نام گرفت"گویی هرگز نبوده‌اند.

وسایلی را که از قربانیان باقی مانده بود، گردآوری و در بخش مخصوصی دسته‌بندی و انبار می‌کردند. همه این کارها با "نظمی کارخانه‌ای" انجام می‌گرفت و فعالیت بخش‌های مختلف با هم تنظیم شده بود. "کارخانه مرگ" دستگاهی تمام عیار بود که با ظرفیت و سرعت بالا کار می‌کرد. تنها در عرض سه سال بیش از ۱/۱ میلیون انسان که ۹۰ درصد آنان یهودیان از سراسر اروپا بودند، در این اردوگاه به قتل رسیدند. در تاریخ ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ نیروهای ارتش سرخ وارد آشویتس شدند و اسیران بازمانده را آزاد کردند.

اما ببینیم آشویتس بر کدام ایدئولوژی استوار بود و چه کارکردی داشت؟

سرچشمه‌های نازیسم

جهان‌بینی نازیسم از سه منبع الهام می‌گرفت: نژادگرایی (راسیسم)، یهودستیزی (آنتی‌سمیتیسم) و سوسیال‌داروینیسم. همه این بینش‌ها در تئوری‌های نژادی قرن نوزدهم اروپا ریشه داشتند. تلفیق یهودستیزی با تئوری‌های شبه‌علمی نژادی در قرن نوزدهم، واکنش نیروهای ارتجاعی به مدرنیزه شدن جوامع اروپایی و مقابله با لیبرالیسم سیاسی بود که از جمله رهایی اقلیت‌ها و برابری حقوقی آنها را خواستار بود. در واقع یهودستیزی سنتی در اروپا با تجهیز خود به تئوری‌های نژادی و آموزه‌های شبه‌علمی می‌رفت تا در قالب "یهودستیزی مدرن" وارد صحنه شود. نازی‌ها با این بینش‌ و تلفیق آن با روایاتی از قهرمانان اسطوره‌ای ژرمن، یک ایدئولوژی سیاسی انسان‌ستیز ساختند و آن را در فاصله سال‌های ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ با سبعیتی بی‌مانند در قاره اروپا پیاده کردند.

آدولف هیتلر اصل‌های بنیادین دیدگاه‌های نژادگرایانه و یهودستیزانه خود را در کتاب «نبرد من» تدوین کرده بود.

""کارخانه مرگ" یعنی تأسیساتی با کار سازمان‌یافته برای کشتار منظم گروه‌های بزرگی از آدمیان بدون اینکه از آنان نشانی باقی بماند"به باور او، اراده طبیعت ناظر بر تکامل زندگی است و پیش‌شرط آن نه پیوند میان امر عالی‌تر و کم‌ارزش‌تر، بلکه پیروزی بی‌چون و چرای اولی بر دومی است. قوی‌تر باید حاکم باشد و با ضعیف‌تر آمیزش نکند تا بزرگی خود را از دست ندهد.

بدین‌سان هیتلر در طبیعت "رانشی عمومی برای پاکیزگی نژادی" قائل می‌شود و آن را به جامعه انسانی و تاریخ تعمیم می‌دهد تا نتیجه بگیرد که "طبیعت امتزاج نژاد عالی‌تر و پست‌تر را رد می‌کند و آمیزش این دو نژاد باعث می‌شود که حاملان فرهنگ در نژاد عالی‌تر از دست بروند". به باور او برای حفظ یک فرهنگ معین و انسان‌های آفریننده آن، باید آن را با "قانون ضرورت و حق پیروزی امر بهتر و قوی‌تر" پیوند زد. هر کس می‌خواهد زندگی کند باید پیکار کند، اما کسی که در این جهان منازعات جاودانه اهل پیکار نیست، شایسته زندگی هم نیست.

آدولف هیتلر

هیتلر معتقد بود: «نژاد آریایی عالی‌ترین جایگاه را دارد زیرا تنها نژاد فرهنگساز واقعی در جهان است». هیتلر علت برتری نژاد آریایی را "اراده آن برای ایثار و فداکاری" می‌داند.

به اعتقاد او "در نژاد آریایی اراده صیانت نفس به شریف‌ترین شکل خود رسیده است" و در آن "من" به صورت داوطلبانه خود را فدای زندگی جمع می‌کند. هیتلر همچنین معتقد بود که "یهودیان قطب مخالف نژاد آریایی هستند و رانش صیانت نفس نزد آنان از همه جا نیرومندتر است". به باور او یهودیان فاقد نیروی فرهنگسازی هستند و "همواره انگل‌وار از پیکر خلق‌های دیگر تغذیه کرده‌اند".

گفتنی است که افکار نژادگرایانه و یهودستیزانه هیتلر در کتاب «نبرد من»، عمدتا از تئوری‌های شبه‌علمی نژادی قرن نوزدهم و نیز افکار نویسندگان و پژوهشگرانی مانند هوستون استیوارت چمبرلین، اویگن دورینگ، یولیوس لانگ‌بن، دیتریش اکارت، هاینریش کلاس، اوتو هاوزر و آلفرد روزنبرگ گرفته شده بود که همه دارای اندیشه‌های نژادگرایانه و یهودستیزانه بودند.

هیتلر در توجیه یهودستیزی خود همچنین به "تئوری توطئه" متوسل می‌شود و ادعا می‌کند که هدف نهایی یهودیان "تسخیر اقتصادی جهان و زیر یوغ آوردن مردم جهان" با استفاده از دو ابزار "سرمایه مالی بین‌المللی و «بلشویسم یهودی" است. او نتیجه می‌گیرد  که باید در آلمان دولتی ایجاد کرد که مانند یک "ارگانیسم مردمی" باشد: «یک دولت ژرمن از ملت آلمان». تنها هدف این دولت باید "خدمت به شکوفایی آزادانه همه نیروهای موجود در نژاد باشد".

هیتلر در کتاب خود تصریح می‌کند: «دولتی که در روزگار مسمومیت نژادی خود را وقف پاکیزگی بهترین عناصر نژادی می‌کند، باید روزی به ارباب جهان تبدیل شود».

""قطار مرگ" در ساعات بامدادی به محل اردوگاه می‌رسید و عصر همان روز از سرنشینان آن جز خاکستر چیزی بر جای نمانده بود"به باور او چنین دولتی باید برای یهودیان قوانین ویژه وضع کند. هیتلر ریشه کمونیسم را در یهودیت می‌دانست. طرح او برای مقابله با "بلشویسم یهودی" تکیه بر "پیکار نژادی" به جای "پیکار طبقاتی" و ایجاد "ناسیونال سوسیالیسم" به عنوان بدیل "سوسیالیسم" بود. او خواهان درهم کوبیدن "بلشویسم" در شوروی و ایجاد "فضای حیاتی" برای آلمانی‌ها در شرق اروپا می‌شود.

سیستم مدرن ترور

 با به قدرت رسیدن نازی‌ها قانون اساسی جمهوری وایمار که بر پایه‌ی هنجارها و ارزش‌های لیبرال‌دموکراتیک تدوین شده بود، برافتاد و حکومت مورد نظر هیتلر بر سه پایه "دولت، جنبش، مردم" برقرار شد. اما خیلی زود معلوم شد که در این سه‌گانی، "جنبش" (یعنی نازیسم) بر فراز "دولت" و "مردم" جای دارد و این به معنای برآمد "قدرت مطلق" یعنی قدرت بی‌مرز بود که ساختاری خودویژه دارد.

قدرت مطلق به مشروعیت نیازی ندارد زیرا اگر مجبور بود خود را توجیه کند، دیگر قدرت مطلق نبود.

قدرت مطلق وسیله‌ای در خدمت هدف نیست بلکه خود هدف است. قدرت مطلق، فضای امر سیاسی را یکسره نابود می‌کند، از این رو می‌باید مرعوب کند و مقاومت‌ها را در هم بشکند. ترور مدرن و سازمان‌یافته قدرت مطلق هنگامی به پایان می‌رسد که حتی واپسین مخالف را نابود و سکوت گورستانی حاکم کرده باشد؛ یعنی خشونت به عنوان ابزار سرکوب همواره باقی می‌ماند. در یک کلام قدرت مطلق باید قهرا به "آشویتس" راه می‌برد و سرانجام راه برد.

در تاریخ ۲۱ مارس ۱۹۳۳ هاینریش هیملر که از سال ۱۹۲۹ رهبر سازمان اس‌اس بود، دستور برپایی یک اردوگاه کار اجباری در داخائو در ایالت بایرن را صادر کرد. بعد از آن اردوگاه‌های دیگری در سراسر آلمان ساخته شد.

"گویی هرگز نبوده‌اند.وسایلی را که از قربانیان باقی مانده بود، گردآوری و در بخش مخصوصی دسته‌بندی و انبار می‌کردند"این آغاز پیدایش یک سیستم ترور بود که با هیچیک از سیستم‌های پیگرد و مجازات دولت‌های دیگر قابل مقایسه نیست. برای نازی‌ها این اردوگاه‌ها از آغاز در خدمت ارعاب و دارای هدف روشنی بود و باید همه دگراندیشان و مخالفان رژیم نازی را یکجا گرد می‌آورد. از این رو این اردوگاه‌ها را "اردوگاه‌های تمرکز" می‌نامیدند.

گفتنی است که اردوگاه‌ها از حیطه اختیارات دستگاه قضایی و دادگستری آلمان بیرون بودند و مسئولیت آنها به اس‌اس سپرده شده بود که از "ارگان‌های ویژه" به شمار می‌رفت و مستقیم به «پیشوا» پاسخگو بود. این سازمان که در دهه بیست تشکیلات کوچکی برای محافظت شخصی از هیتلر بود، در زمان رژیم نازی به تشکیلاتی ۶۰۰ هزارنفری با ۳۸ لشکر مستقل تبدیل شد و ابزار اصلی قهر و سرکوب رژیم بود. به مرور بخش گسترده‌ای از اختیارات دستگاه قضایی و دادگستری از آنها سلب و به اس‌اس واگذار شد.

با ایجاد اردوگاه‌ها در سراسر آلمان "امپراتوری وحشت" تثبیت شد، یعنی سیستمی که با آن قانون‌شکنی، حق‌کشی، خودکامگی و ترور، سیستماتیزه و نهادینه شد.

نخستین بازداشت‌شدگانی که به اردوگاه‌‌ها منتقل شدند، مخالفان سیاسی رژیم نازی بودند. نخست کمونیست‌ها و سوسیال‌دموکرات‌ها و فعالان اتحادیه‌های کارگری و سپس اعضای احزاب لیبرال و محافظه‌کار. در سال‌های بعد همواره گروه‌های تازه‌ای تحت پیگرد قرار گرفتند و به اردوگاه‌های کار اجباری منتقل شدند: یهودیان، کشیشان منتقد رژیم نازی، "شاهدان یهوه" یا "پژوهشگران انجیل"، همجنسگرایان و نیز اقلیت سینتی و روما.

رژیم نازی در پی ایدئولوژی نژادگرایانه خود، سیاست فشار به یهودیان آلمان را با پیگیری دنبال می‌کرد. آدولف هیتلر در سال ۱۹۳۵ به حزب نازی دستور داد که ضوابطی قانونی درباره مناسبات میان "آریایی‌ها" و "غیرآریایی‌ها" وضع کند. در ۱۵ سپتامبر همان سال کنگره حزب نازی "قانون شهروندان رایش" و "قانون حفاظت از خون و شرف آلمانی" را به اتفاق آرا تصویب کرد.

"همه این کارها با "نظمی کارخانه‌ای" انجام می‌گرفت و فعالیت بخش‌های مختلف با هم تنظیم شده بود"این مصوبات که آنها را "قوانین نورنبرگ"§هم می‌گویند، نظام حقوقی آلمان را برپایه‌ای نژادگرایانه و یهودستیزانه استوار کرد و مطابق آن یهودیان آلمان بسیاری از حقوق شهروندی خود را از دست دادند.

از "شب بلورین" تا "راه‌حل نهایی"

در شب ۹ نوامبر ۱۹۳۸ که به "پوگروم نوامبر" و "شب بلورین رایش" معروف شده است، نخستین حمله به ظاهر "خودانگیخته" به مغازه‌ها و خانه‌های یهودیان آلمان و تخریب آنها آغاز شد. اما این حمله در واقع از طرف نازی‌ها به دقت برنامه‌ریزی شده بود. در این شب صدها شهروند یهودی به قتل رسیدند، حدود ۳۰۰ شهروند یهودی خودکشی کردند، ۲۵۰ کنیسه آتش زده شد، به هفت هزار خانه و مغازه و گورستان یهودیان خسارت وارد شد و نزدیک ۳۰ هزار شهروند یهودی بازداشت و به اردوگاه‌های کار اجباری منتقل شدند. با "شب بلورین رایش" مرحله افراطی سیاست یهودستیزی رژیم نازی آغاز شد.

با آغاز جنگ در سال ۱۹۳۹ این سیاست رادیکالیزه شد. بیش از دو هزار قانون و آیین‌نامه و مقررات علیه یهودیان به تصویب رسید که حقوق شهروندی را از آنان سلب می‌کرد و دست ارگان‌های حکومتی را برای پیگرد و آزار آنان بازمی‌گذاشت.

یهودیان آلمان عملا در سرزمین مادری خود به افرادی فاقد حق و حقوق انسانی تبدیل شده بودند.

هاینریش هیملر

با پیشروی‌های ارتش آلمان در جبهه‌های جنگ، رهبران نازی "نقشه ماداگارسکار" برای انتقال یهودیان به این جزیره در اقیانوس هند را کنار گذاشتند و نقشه‌ای هولناک برای کشتار آنان طراحی کردند. در تاریخ ۳۱ ژوئیه ۱۹۴۱ آماده‌سازی اداری "راه‌حل نهایی مساله یهود" به راینهارد هایدریش، رئیس اداره کل امنیت آلمان و از همکاران نزدیک هاینریش هیملر محول شد. مارشال هرمان گورینگ یکی از بلندپایه‌ترین رهبران نازی در "تفویض اختیار" به هایدریش نوشته بود: «همه تدارکات لازم از جنبه‌های سازماندهی، تخصصی و مادی برای راه‌حل کلی مساله یهود در مناطق تحت نفوذ آلمان در اروپا انجام گیرد».

رهبران نازی در تابستان ۱۹۴۱ تصمیم گرفتند همه یهودیانی را که در قلمرو نفوذ آلمان در اروپا زندگی می‌کردند نابود کنند. صدها هزار یهودی از همه کشورهای اروپا به گتوهایی منتقل شدند که در شرق اروپا برای آنان ایجاد شده بود. هنگامی که راینهارد هایدریش در تاریخ ۲۰ ژانویه ۱۹۴۲ در "کنفرانس وانزه"  در برلین با شماری از مقامات بلندپایه اس‌اس درباره جزئیات و ابزارهای نسل‌کشی یهودیان رایزنی می‌کرد، کشتار یهودیان و اقلیت سینتی و روما در شرق اروپا آغاز شده بود.

«آشویتس بیرکناو»؛ کشتارگاه آدمی

نازی‌ها از سال ۱۹۴۱ شروع به ساختن اردوگاه‌هایی برای کشتار جمعی کردند که به آنها "اردوگاه‌های مرگ" می‌گفتند.

"تنها در عرض سه سال بیش از ۱/۱ میلیون انسان که ۹۰ درصد آنان یهودیان از سراسر اروپا بودند، در این اردوگاه به قتل رسیدند"این اردوگاه‌ها عمدتا در سرزمین‌های اشغال شده لهستان و بلاروس ساخته شدند. در کنار آشویتس که به بزرگ‌ترین و معروف‌ترین "کارخانه مرگ" تبدیل شد، مایدانک، تربلینکا، بلزسک و سوبیبور نیز جزو چنین اردوگاه‌هایی بودند. شمار کل قربانیان اردوگاه‌های مرگ را بیش از سه میلیون تن برآورد می‌کنند. این اردوگاه‌ها در نسل‌کشی یهودیان نقشی کانونی داشتند.

آشویتس از یک اردوگاه اصلی که به آن "آشویتس یک" می‌گفتند و دو اردوگاه جنبی به نام‌های "آشویتس ـ بیرکناو" و "آشویتس ـ مونوویتس" تشکیل شده بود. نازی‌ها برای اولین بار گاز "سیکلون ب" را که برگرفته از سم سیانور بود، برای کشتن اسیران جنگی شوروی در "آشویتس ـ بیرکناو" به کار بردند.

سپس با ساختن اتاق‌های گاز و کوره‌های جسد‌سوزی تدریجا این محل را به بزرگ‌ترین "کارخانه مرگ" تبدیل کردند.

کشتار جمعی و منظم یهودیان از اوایل سال ۱۹۴۲ آغاز شد و یهودیان انتقالی از اسلواکی نخستین قربانیان بودند. به محض ورود قطار حامل قربانیان به "آشویتس ـ بیرکناو"، آنان را به صف می‌کردند، عده‌ای را برای کار اجباری برمی‌گزیدند و بقیه را مستقیم به اتاق‌های گاز می‌فرستادند. در بالای دروازه اصلی آشویتس شعار "کار آزاد می‌کند" به چشم می‌خورد. اما در واقع نازی‌ها کسانی را که بلافاصله با گاز سمی نمی‌کشتند، با کار ضدانسانی می‌کشتند.

از هر قطاری که به آشویتس می‌رسید تنها ۱۵ تا ۲۰ درصد اسیران را برای کار زنده می‌گذاشتند. اما آنان که "به زندگی محکوم شده‌ بودند" غالبا بیش از سه ماه دوام نمی‌آوردند.

"در تاریخ ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ نیروهای ارتش سرخ وارد آشویتس شدند و اسیران بازمانده را آزاد کردند"شرایط وحشتناک کار که روزانه تا ۱۵ ساعت طول می‌کشید، یا سرما و گرسنگی و بیماری، خیلی زود آنان را از پای درمی‌آورد.

دروازه ورودی اردوگاه آشویتس

"کار" در اردوگاه‌ها را حتی نمی‌توان "کار اجباری" خواند. در "کار اجباری" "جبر" وسیله‌ای در خدمت کار است. اما در اردوگاه‌ها کار وسیله‌ای برای سرکوب و ترور بود. چنین "کاری" باید تحقیر می‌کرد، آزار می‌داد، روح و جسم زندانیان را می‌فرسود و سرانجام نیروی زندگی آنان را درهم می‌شکست. حتی برده‌داران نیز در خدمت منافع خود سعی می‌کردند بردگان را زنده نگه دارند.

اما نازی‌ها در اردوگاه‌های کار نیروی زندگی آدمیان را به کلی ویران می‌کردند. زندانیان اردوگاه‌ها کار نمی‌کردند تا چیزی تولید کنند، بلکه کار می‌کردند تا بمیرند. آنان در وضعیت "مردن پایدار" بودند.

کودکان، سالخوردگان و کسانی که توانایی جسمی برای کار اجباری نداشتند بلافاصله به اتاق‌های گاز فرستاده می‌شدند؛ اتاق‌هایی که به صورت حمام‌های دسته‌جمعی ساخته شده بودند و تا حدود دو هزار تن را در خود جای می‌دادند. به قربانیان دستور می‌دادند که برای "حمام" برهنه شوند، اما از دوش‌ها به جای آب گاز سمی بیرون می‌آمد. سپس گروهی ویژه از زندانیان باید اجساد را به کوره‌های جسدسوزی منتقل می‌کردند.

این کوره‌ها روزانه تا پنج هزار جسد را خاکستر می‌کردند.

"در واقع یهودستیزی سنتی در اروپا با تجهیز خود به تئوری‌های نژادی و آموزه‌های شبه‌علمی می‌رفت تا در قالب "یهودستیزی مدرن" وارد صحنه شود"فقط در سال ۱۹۴۴ حدود ۶۰۰ هزار یهودی به آشویتس منتقل شدند و از آن میان ۵۰۰ هزار تن مستقیم در اتاق‌های گاز به قتل رسیدند. در آشویتس هزاران تن نیز در نتیجه آزمایش‌های پزشکی جان باختند. پزشکان نازی مانند یوزف منگله مسئول مستقیم این جنایات تکان‌دهنده بودند. هنگامی که نشانه‌های شکست نظامی آلمان ظاهر شده بود، هاینریش هیملر در اکتبر ۱۹۴۴ دستور تخریب اتاق‌های گاز و کوره‌های جسدسوزی در آشویتس را صادر کرد.

اتاق‌های گاز در اردوگاه مرگ آشویتس

در تاریخ ۲۷ ژانویه ۱۹۴۵ واحدهایی از لشکر ۳۲۲ توپخانه ارتش شوروی در جبهه اوکراین، اردوگاه آشویتس را آزاد کردند. آنان انتظار مقاومت بیشتری داشتند، اما بسیاری از نازی‌ها گریخته بودند.

نازی‌ها پیشتر حدود ۶۰ هزار زندانی آشویتس را به "راهپیمایی‌های مرگ" به سمت غرب واداشته بودند که بیشتر آنان جان باختند. با این همه سربازان شوروی در آشویتس با ۷۶۰۰ زندانی روبرو شدند که جز پوستی بر استخوان از آنان چیزی باقی نمانده بود و به مردگان متحرک می‌ماندند.

اگر چه نازی‌ها اتاق‌های گاز و کوره‌های جسدسوزی را منفجر کرده بودند، اما سربازان شوروی در این اردوگاه علاوه بر ۶۵۰ جسد، ۸۴۳ هزار لباس مردانه، ۸۳۷ هزار لباس زنانه، ۴۴ هزار جفت کفش و نزدیک هشت تُن موی سر پیدا کردند.

صدها هزار نفر در آماده‌سازی و انجام این نسل‌کشی دست داشتند. از سربازان اس‌اس و ماموران گشتاپو گرفته تا سربازان ارتش آلمان و نگهبانان و ماموران پلیس و نیز عاملانی که کار خود را از پشت میزتحریر انجام دادند. بیشتر  این افراد بعدها به بهانه "مامور و معذور" از خود سلب مسئولیت کردند.

آلمان در سال ۱۹۹۶ روز آزادسازی آشویتس در ۲۷ ژانویه را روز گرامی‌داشت خاطره قربانیان رژیم نازی اعلام کرد. در سال ۲۰۰۵ سازمان ملل متحد همین روز را "روز جهانی گرامی‌داشت قربانیان هولوکاست" نامید.

"به باور او، اراده طبیعت ناظر بر تکامل زندگی است و پیش‌شرط آن نه پیوند میان امر عالی‌تر و کم‌ارزش‌تر، بلکه پیروزی بی‌چون و چرای اولی بر دومی است"از آن زمان هر سال به این مناسبت مراسمی برگزار می‌شود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    گولم چگونه در دنیا پدیدار شد (۱۹۲۰)

    این اثر سینمایی که آن را پاول وگنر (Paul Wegener) کارگردانی و خود نیز در آن بازیگری کرده است، از معروف‌ترین فیلم‌های صامت آلمانی محسوب می‌شود. فیلم "گولم" نگاهی دارد به یهودیان ساکن پراگ در قرن ۱۶ میلادی که با ظلم و سرکوب روبرو هستند. آنان می‌کوشند تا مجسمه گلی غول‌آسایی به نام "گولم" را زنده کنند تا جلوی ستم را بگیرد. این فیلم از نخستین آثار سینمایی است که رنج و پیگرد یهودیان را روایت می‌کند.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    شهر بدون یهودیان (۱۹۲۴)

    یکی از نمونه‌های مهم تاریخی که به مسئله یهودی‌ستیزی در قالب فیلم می‌پردازد، "شهر بدون یهودیان" است؛ فیلمی صامت به کارگردانی هوگو برسلاوئر. این فیلم بر اساس رمانی از هوگو بتاوئر ساخته شد و داستان آن در شهر وین در دهه ۲۰ میلادی می‌گذرد.

    این فیلم نشان می‌دهد که چگونه شهروندان وین گناه معضلات اجتماعی را به گردن یهودیان می‌اندازند. برخی منتقدان از نگاه کلیشه‌ای این فیلم به یهودی‌ستیز انتقاد کرده‌اند.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    تعصب (۱۹۱۶)

    در سال ۱۹۱۶ دیوید وراک گریفیث یکی از شاهکارهای عصر سینمای صامت را آفرید: "تعصب" فیلم تاریخی ۱۹۷ دقیقه‌ای است که در چهار اپیزود رویدادهای تاریخی را به تصویر می‌کشد و به نارواداری و تعصب انسان‌ها می‌پردازد. البته گریفیث در صحنه‌هایی که مصلوب شدن مسیح را روایت می‌کند، تا اندازه‌ای درگیر پیش‌داوری‌های رایج علیه یهودیان می‌شود، به‌طوری که برخی منتقدان امروز از گرایش‌های ضدیهودی در این اثر سخن می‌گویند.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    بن‌هور (۱۹۲۵)

    داستان "بن‌هور" که از آن چندین روایت‌ سینمایی وجود دارد نیز به درگیری‌های میان یهودیان و مسیحیان در قرن اول میلادی می‌پردازد. اولین فیلم "بن‌هور" در سال ۱۹۲۵ به کارگردانی چارلز برابین ساخته شد. بن‌هور شاهزاده‌ای یهودی است که در دوران حیات مسیح در اورشلیم زندگی می‌کند.

    "به باور او برای حفظ یک فرهنگ معین و انسان‌های آفریننده آن، باید آن را با "قانون ضرورت و حق پیروزی امر بهتر و قوی‌تر" پیوند زد"پردازش روابط یهودیان و مسیحیان در فیلم‌های "بن‌هور" از موضوعاتی است که کارشناسان فیلم را تا به امروز مشغول کرده است.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    محاکمه (۱۹۴۸)

    یکی از فیلم‌هایی که تا‌ اندازه‌ای گمنام مانده، "محاکمه" (محصول ۱۹۴۸) ساخته گئورگ ویلهلم بابست، کارگردان اتریشی است. او در این اثر سینمایی به رویدادی تاریخی در مجارستان در سال ۱۸۸۲ میلادی می‌پردازد: دختری در روستایی مفقودالاثر می‌شود و ساکنان روستا یهودیان را گناهکار می‌دانند و دست به سرکوب و قتل آنان می‌زنند. "محاکمه" یکی از نخستین نمونه‌های واکنش فیلمسازان به مسئله کشتار یهودیان است.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    شب و مه (۱۹۵۶)

    آلن رنه، فیلمساز فرانسوی یکی از نخستین کارگردانی است که تماشاگران سینما را با پدیده‌ فاجعه‌آمیز هولوکاست و اردوگاه‌های مرگ یهودیان آشنا کرد. فیلم "شب و مه" به کارگردانی او ده سال پس از سقوط رژیم نازی ساخته شد.

    این مستند ۳۲ دقیقه‌ای، زمین‌های متروک اردوگاه‌هایی چون آشویتس را به تصویر می‌کشد و در همین حین زندگی زندانیان و اسیران داخل اردوگاه را توصیف می‌کند.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    برهنه در میان گرگ‌ها (۱۹۶۳)

    فیلم "برهنه در میان گرگ‌ها" که بر اساس رمانی به همین نام، نوشته برونو آپیتس (راست در تصویر) ساخته شده، از اولین آثار سینمایی در آلمان شرقی سابق است که به موضوع هولوکاست و جنبش مقاومت ضدفاشیستی می‌پردازد. این فیلم که با مشارکت آپیتس ساخته شد، در سال ۱۹۶۳ به نمایش درآمد و کارگردانی آن را فرانک بایر برعهده داشت. پرداختن به مقاومت‌های ضدفاشیستی در آن زمان هم‌خوان و هم‌مسیر با ایدئولوژی آلمان شرقی بود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    هتلبان شب (۱۹۷۴)

    لیلیانا کاوانی، کارگردان ایتالیایی در سال ۱۹۷۴ با فیلم "هتلبان شب" دوستداران سینما را شوکه کرد. او در این فیلم رابطه آزارگری – آزارخواهی جنسی میان یک بازمانده‌ اردوگاه مرگ با یک افسر پیشین اس‌اس نازی را به تصویر می‌کشد. ترکیب اردوگاه مرگ و سکس نه تنها سردرگمی و واکنش غریب تماشاگران را به دنبال داشت، بلکه با مخالف نهادهای دولتی روبرو شد و اکران آن مدتی ممنوع بود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    یعقوب کذاب (۱۹۷۴)

    فرانک بایر حدود یک دهه پس از ساختن فیلم "برهنه در میان گرگ‌ها" بار دیگر سراغ موضوع هولوکاست رفت و فیلم "یعقوب کذاب" را بر اساس رمان یورک بکر ساخت.

    "به اعتقاد او "در نژاد آریایی اراده صیانت نفس به شریف‌ترین شکل خود رسیده است" و در آن "من" به صورت داوطلبانه خود را فدای زندگی جمع می‌کند"این فیلم با استقبال درخور توجه تماشاگران و منتقدان روبرو شد و افزون بر کسب جایزه خرس نقره‌ای برلیناله نامزد دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیر‌انگلیسی‌زبان بود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    روایتی از یک زندگی آلمانی (۱۹۷۷)

    در آلمان غربی نیز در دهه‌های گذشته فیلم‌هایی درباره هولوکاست ساخته شد. فیلم "روایتی از یک زندگی آلمانی" (محصول ۱۹۷۷) به زندگی رودولف هُس (Rudolf Höß) می‌پردازد که افسر اس‌اس بود فرمانده اردوگاه کار و مرگ آشویتس. کارگردانی این فیلم قوی را تئودور کوتولا برعهده داشت.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    هولوکاست (۱۹۷۸)

    بیشترین سروصدا در دهه هفتاد میلادی را نه آثار سینمایی که سریالی چهار قسمتی به نام "هولوکاست" به پا کرد؛ مجموعه‌ای آمریکایی که از تلویزیون آلمان نیز پخش شد. "هولوکاست" بحث‌های گوناگونی را در آلمان درباره جنایت‌های نازی‌ها به دنبال داشت، به ویژه آنکه بسیاری از صحنه‌های آن رویدادهای اردوگاه‌های کار و مرگ یهودیان در دوران نازی‌ها را روایت می‌کند. مریل استریپ (تصویر)، یکی از نقش‌آفرینان این سریال بود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    انتخاب سوفی (۱۹۸۲)

    مریل استریپ، ستاره هالیوود که در مجموعه تلویزیونی "هولوکاست" بازیگری کرده بود، در سال ۱۹۸۲ بار دیگر در اثری در این باره حضور یافت.

    استریپ در فیلم "انتخاب سوفی" نقش زنی جوان و زیبا را بازی می‌کند که از اردوگاه نازی‌ها جان سالم بدر برده ولی دو فرزندش را از دست داده است. این ستاره هالیوود به خاطر درخشش در این فیلم جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن را به دست آورد.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    آخرین وسوسه‌ی مسیح (۱۹۸۸)

    از موارد ویژه که بحث‌های زیادی به دنبال داشته‌اند، فیلم‌هایی هستند که زندگی مسیح را از زاویه‌های گوناگون روایت می‌کنند. در این آثار غالبا موضوع یهودی‌ستیزی مطرح می‌شود. فیلم "آخرین وسوسه مسیح" به کارگردانی مارتین اسکوریسی از جمله با این انتقاد روبرو شد که از کلیشه‌های یهودی‌ستیزانه استفاده کرده، از جمله اینکه به طور غیرمستقیم از یهودیان چهره‌ای پول‌پرست ارائه کرده است.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    فهرست شیندلر (۱۹۹۲)

    فیلم "فهرست شیندلر"، ساخته استیون اسپیلبرگ که در سال ۱۹۹۳ اکران شد، از جمله فیلم‌های موفق و پرفروشی است که درباره هولوکاست ساخته شده. این فیلم که جوایز زیادی از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را به دست آورده، توانست نسل جوان را با سرنوشت یهودیان در دوران نازی‌ها و فاجعه هولوکاست آشنا کند.

    "هیتلر همچنین معتقد بود که "یهودیان قطب مخالف نژاد آریایی هستند و رانش صیانت نفس نزد آنان از همه جا نیرومندتر است""فهرست شینلدر بر پایه زندگی واقعی اسکار شیندلر، صنعتگر آلمانی است که جان صدها یهودی را نجات داد.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    شوآ (۱۹۸۴)

    هشت سال پیش از اکران "فهرست شیندلر" مستندی به نام "شوآ" به کارگردانی کلود لنزمان (تصویر) به نمایش درآمد. او در این مستند می‌کوشد که فاجعه هولوکاست را از زبان خود قربانیان روایت کند و بیننده را با محل‌های این جنایت آشنا سازد. لنزمان از منتقدان فیلم "فهرست شیندلر" بود و در واکنش به این اثر گفته بود: «او [اسپیلبرگ] خوب درباره هولوکاست و سینما فکر نکرده است. هولوکاست را نمی‌توان به تصویر کشید.»

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    شر رادیکال (۲۰۱۳)

    برخی از علاقمندان سینما فیلم‌های مستند را تنها قالب مناسب و مشروع برای پرداختن به موضوع هولوکاست می‌دانند. اشتفان روزیتسکی، کارگردان اتریشی در سال ۲۰۱۳ مستندی تحت عنوان "شر رادیکال" ساخت.

    او در این مستند ۹۶ دقیقه‌ای این پرسش را مطرح می‌کند که "شر رادیکال" در دوران ناسیونال سوسیالیسم چگونه در ذهن انسان‌ها شکل گرفته و چگونه باید در قالب فیلم و آثار سینمایی به این پدیده پرداخت.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    زندگی زیبا است (۱۹۹۷)

    "زندگی زیبا است"، ساخته روبرتو بنینی از معدود تلاش‌ها برای پرداختن به موضوع هولوکاست در قالب طنز و کمدی بوده است. این فیلم که جوایز پرشماری از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان را کسب کرد، بیست و ششمین فیلم برتر تاریخ سینما در فهرست معتبر سایت IMDb شناخته شده است. "زندگی زیبا است" که با بودجه‌ای ۲۰ میلیون دلاری ساخته شد، از لحاظ گیشه نیز موفق بود و نزدیک به ۲۳۰ میلیون دلار فروش داشت.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    پیانیست (۲۰۰۲)

    فیلم "پیانیست" به کارگردانی رومن پولانسکی بر اساس داستان واقعی زندگی پیانیست یهودی، ولادیسلاو اشپیلمان در دوران جنگ جهانی دوم در لهستان و اشغال این کشور توسط رژیم نازی در سال‌های ۴۴/۱۹۴۳ ساخته شده است. این فیلم جایزه نخل طلایی جشنواره کن و همچنین سه جایزه اسکار به دست آورد، از جمله جایزه اسکار بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول مرد برای آدرین برودی (تصویر).

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    مصائب مسیح (۲۰۰۴)

    مصائب مسیح به کارگردانی مل گیبسون بحث و جنجال فراوانی به دنبال داشت. این فیلم ۱۲ ساعت آخر عمر عیسی مسیح را روایت می‌کند.

    "او نتیجه می‌گیرد  که باید در آلمان دولتی ایجاد کرد که مانند یک "ارگانیسم مردمی" باشد: «یک دولت ژرمن از ملت آلمان»"مسیحیان و یهویان این فیلم را اثری یهودی‌ستیزانه خوانده‌اند. این فیلم به خاطر مسئول و مقصر نشان دادن یهودیان در به صلیب کشیده شدن مسیح با اعتراضات و انتقادهای زیادی روبرو شد. خود مل گیبسون نیز در آن زمان با برخی اظهارات یهودی‌ستیزانه خبرساز شد.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    بی‌سرنوشت (۲۰۰۵)

    فیلم "بی‌سرنوشت" (محصول ۲۰۰۵)، که با الهام از رمانی از ایمره کرتس ساخته شده، نمونه‌ای ناموفق و منفی از پرداختن به رویدادهای اردوگاه‌های مرگ است. این فیلم مجاری زندگی نوجوان ۱۴ ساله‌ای در مجارستان جنگ جهانی دوم را روایت می‌کند که پس از اینکه به یک اردوگاه کار اجباری فرستاده می‌شود، دچار تحول می‌شود. به اعتقاد منتقدان تصاویر گاه رومانتیک این فیلم تماشاگر را گیج و سردرگم می‌کند.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    آشیانه‌ی گرگ‌ها – فلسطین (۲۰۱۱)

    این فیلم که یکی از دنباله‌‌های سریالی ترکی به همین نام است، داستان سربازان ارتش ترکیه را روایت می‌کند که راهی اسرائیل می‌‌شوند تا انتقام مرگ یارانشان را بگیرند.

    نهادها و سازمان‌های گوناگون از "فیلمی تبلیغاتی" سخن گفته‌ا‌‌ند. به باور آنان در این فیلم از الگوها و کلیشه‌های ضدآمریکایی، ضداسرائیلی و همچنین یهودی‌ستیزانه استفاده شده که باعث تحریک افکار عمومی می‌شود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    هانا آرنت (۲۰۱۲)

    یکی از فیلم‌هایی که با استقبال منتقدان روبرو شد، "هانا آرنت"، ساخته‌ی مارگارته فون تروتا است. این فیلم داستان هانا آرنت، نویسنده و فیلسوف معروف را روایت می‌کند که در دهه شصت میلادی به محاکمه آدولف آیشمان در اسرائیل می‌پردازد. آیشمان از مقامات بلندپایه رژیم نازی بود که در سازماندهی عملیات پیگرد و کشتار یهودیان دخالت مستقیم داشت.

    "طرح او برای مقابله با "بلشویسم یهودی" تکیه بر "پیکار نژادی" به جای "پیکار طبقاتی" و ایجاد "ناسیونال سوسیالیسم" به عنوان بدیل "سوسیالیسم" بود"هانا آرنت در این ارتباط از عبارت "ابتذال شرارت" استفاده کرده بود.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    مادران ما، پدران ما (۲۰۱۳)

    مجموعه تلویزیونی سه‌قسمتی "مادران ما، پدران ما" که در سال ۲۰۱۳ در آلمان پخش شد، نشان می‌دهد که پرداختن به موضوع جنگ جهانی دوم تا چه اندازه دشوار است. این فیلم سرنوشت گروهی از سربازان آلمانی در جبهه شرق را نشان می‌دهد. لهستانی‌ها این سریال را متهم کردند که گرایش‌های یهودی‌ستیزانه دارد و در آن همچنین تصویر نادرستی از مقاومت لهستانی‌ها ارائه شده است.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    پسر شائول (۲۰۱۵)

    "پسر شائول" به کارگردانی لاسلو نمش که جوایز متعددی از جمله جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را کسب کرده، از آخرین آثار مهم سینمایی درباره هولوکاست است. با اکران این فیلم مجاری بار دیگر بحث درگرفت که چگونه باید به موضوع هولوکوست پرداخت و جنایت‌هایی که در اردوگاه مرگ یهودیان روی داده، به تصویر کشید. فیلم دو روز از زندگی شائول، زندانی مجارستانی در اردوگاه آشویتس را روایت می‌کند.

  • معروف‌ترین روایات سینمایی از هولوکاست و پدیده یهودی‌ستیزی

    بحث بر سر "زن شگفت‌آنگیز" (۲۰۱۷)

    اثر پرفروش و موفق "زن شگفت‌انگیز" که فیلمی ابرقهرمانی است، با مسئله یهودی‌ستیزی به‌طور غیرمستقیم سروکار دارد.

    نقش اول این فیلم را "گل گدوت"، بازیگر محبوب اسرائیلی برعهده داشت که طبق موازین کشورش در ارتش خدمت کرده بود. همین مسئله سبب شد تا چندین کشور عربی به این فیلم اجازه اکران ندهند. از دید افکار عمومی اسرائیل نیز عدم نمایش این فیلم به این خاطر یهودی‌ستیزانه است.



منابع خبر

اخبار مرتبط