سرگذشت پر فراز و نشیب‌ طبقه متوسط

سرگذشت پر فراز و نشیب‌ طبقه متوسط
خبرگزاری جمهوری اسلامی
خبرگزاری جمهوری اسلامی - ۱۹ مرداد ۱۳۹۹

با ظهور انقلاب اسلامی در سال ۵۷، طبقات اجتماعی هم با دگرگونی اساسی روبرو شد. این دگرگونی و بر هم زدن نظم سابق که از ویژگی‌های اساسی یک انقلاب هم می‌باشد، در شرایط ویژه‌ای شکل گرفت که پیامدهای زیادی را به همراه داشت. بروز جنگ تحمیلی، سیاست‌های آزادسازی اقتصادی در اوایل دهه هفتاد و نهایتا تصمیم‌سازی‌های اوایل دهه ۹۰ به به این‌سو، موجب تغییر وضعیت طبقه متوسط شد. «مهدی حسین‌زاده فِرِمی» استاد جامعه‌شناسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، وضعیت کنونی را از دید «تبارشناسانه هرمنوتیک» در ایران مورد بررسی قرار داده است. در ادامه، نوشتار این مدرس دانشگاه آمده است؛

یک تبارشناسی تاریخی

اگر بخواهیم به طبقات اجتماعی بعد از انقلاب نگاهی داشته باشیم، می‌توان با یک نگاه «تبارشناسانه هرمنوتیک» آغاز کرد.

"این دگرگونی و بر هم زدن نظم سابق که از ویژگی‌های اساسی یک انقلاب هم می‌باشد، در شرایط ویژه‌ای شکل گرفت که پیامدهای زیادی را به همراه داشت"یعنی اگربخواهیم به فهم درستی از این موارد دست پیدا کنیم، باید به شکل تبارشناسانه و مقایسه‌ای بدان بپردازیم. به عنوان مثال، در حوزه اندیشه دینی و سیاسی چنین کاری انجام شده است. در حوزه روشنفکری دینی و اندیشه دینی، که از یکصد سال پیش تاکنون قابل دسته‌بندی است، در دوران مشروطه با علامه نائینی مواجه هستیم که نگاه دینی با سازو کارهای جدید را داشت که در مقابل وی چهره‌ای ای چون شیخ فضل‌الله نوری قرار می‌گیرد و نگاه دینی از نوع سنتی را تبلیغ می‌کند. بعدها این نگاه در علمایی دیده شده که روشنفکرتر بودند و در مقابلشان روحانیت سنتی قرار داشتند. چنانچه آیت‌الله طالقانی به عنوان پرچمدار روشنفکری دینی مطرح شده و با دیدگاهی متفاوت روحانیون سنتی قم و مشهد قرار دارند.

یا شخص امام خمینی(ره) که از نگاه برخی در مقابل روحانیون سنتی زمان خود تعریف شده‌اند. طی این چندسال اخیر هم آقای خاتمی که در مقابل روحانیون سنتی قرار گرفته است. بنابراین درباره «طبقات اجتماعی» در ایران هم می‌توان چنین تبارشناسی تاریخی را انجام داد. مثلاً از انقلاب به این سو، هرچه دولت نیمه‌کار مانده شهید رجایی را در طرح حمایت‌های اجتماع» را در نظر بگیریم، بعد از آن و به مرور سیاست‌ها به سمت آزادسازی اقتصادی حرکت کرد.

در سیاست‌های اجتماعی نحوه انجام شدن فارغ از نحوه موفقیت و عدم موفقیت، در راستای حمایت‌های اجتماعی بود. مثلاً از طرح شهید رجایی برای حمایت از افراد بالای ۶۰ سال- که به نظر من بسیار طرح مترقی در راستای حمایت از افراد از کارافتاده جامعه تهیه شده بود تا مورد حمایت‌های حداقلی قرار بگیرند- تا طرح کمیته امداد امام خمینی که بعدها از مسیر واقعی خود دور شد و یا حتی طرح بنیاد مسکن انقلاب اسلامی که برای تهیه مسکن فقرا، همگی از جمله این سیاست‌ها محسوب می‌شوند.

"بروز جنگ تحمیلی، سیاست‌های آزادسازی اقتصادی در اوایل دهه هفتاد و نهایتا تصمیم‌سازی‌های اوایل دهه ۹۰ به به این‌سو، موجب تغییر وضعیت طبقه متوسط شد"حتی بنیاد شهید که در عرصه جنگ، قبل و بعد از جنگ برای گرفتن حمایت‌هایی از این دست بود یا طرح هدفمندی یارانه، همگی از ایده‌هایی بود که به دلیل اتفاقات ناخوشایندی که رخ داد، به مقصد اصلی نرسید. همه این موارد و اقدامات دولت کنونی که به شکل جسته و گریخته کمک‌هایی را از محل اعتبارات یارانه بنزین به طبقات ضعیف داد یا در واقعه کرونا برای افراد ضعیف در نظر گرفت، همگی در این حیطه طرح حمایت‌های اجتماعی قرار دارند. بنابراین اگر این طرح‌های این چنینی را بتوانیم لیست کنیم، فارغ از موفقیت یا عدم موفقیت، ایده‌های خوبی به دست می‌آیند.

ایجاد طبقات جدید بر اساس سود و منافع

 به دلیل رواج سیاست‌های آزادسازی اقتصادی از دوران بعد از جنگ تحمیلی و به‌ویژه بحث خصوصی‌سازی، بسترهایی برای سوءاستفاده عده‌ای از افراد جامعه ایجاد شد. یکی از آسیب‌های این دوران بهره‌وری به شدت پایین و بیکاری تعداد زیادی از کارگران بود. چنانچه شرکت «هپکو» اراک یا «نساجی مازندران و کاشان» و ...

بر اثر این سیاست‌ها با چالش روبرو شدند. به هر تقدیر باید دقت داشت که در یک جامعه فارغ از جمعیت، سیستم اجتماعی همواره عده‌ای فقیر تولید می‌کند. در جوامعی با مکانیزم اجتماعی خوب، فقیر کمتر و در جوامع با مکانیسم ناهنجار، این عده بیشتر تولید می‌شوند که این افراد بایستی همواره مورد حمایت قرار بگیرند. این امر در دولت‌های مدرن هم در حیطه وظایف ذاتی دولت‌ها است. این طرح‌های حمایتی از اوایل انقلاب این نگاه را داشت که فاصله کسی که تمکن مالی ندارد با کسی که این تمکن را دارد کمتر و کمتر شود.

"«مهدی حسین‌زاده فِرِمی» استاد جامعه‌شناسی و عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، وضعیت کنونی را از دید «تبارشناسانه هرمنوتیک» در ایران مورد بررسی قرار داده است"هرچند این امکان به نوعی با مشکلات و سختی‌های خاص خود روبروست، اما برای بدست آوردن نتیجه مطلوب، بهتر این بود که طبقه متوسط را قوی‌تر کرد.  زمانی که این اتفاق رخ می‌دهد، از طبقات ضعیف کاسته شده و به طبقات بالای جامعه هم افزوده می‌شود.

در واقع ایده‌ها و سیاست‌های حمایتی در رابطه با طبقه ضعیف جامعه ایده‌های خوبی بود که متاسفانه به خوبی اجرا نشد. اگر این سیاست‌ها پیاده می‌شدند وضعیت بسیار بهتری پیش می‌آمد. هرچند تحمیل جنگ اجرای این سیاست‌ها را نه تنها به تعویق، بلکه به حاشیه برد اما بعد از جنگ هم سیاست‌هایی پیش آمد که در تضاد با آن سیاست‌های اجتماعی اول انقلاب بود. روی کار آمدن نگاهی که با منفعت و سود سر و کار داشت از ویژگی بارز این دوران است. البته در اوایل انقلاب افرادی‌که دست‌اندرکار بودند و می‌توانستند استفاده بیشتری از وضعیت ببرند، چنین کاری نکرده و از انجام آن سرباز زدند.

درست در نقطه مقابل آن که افراد از موقعیت‌های خود حداکثر استفاده را می‌برند. درواقع نگاه اول انقلاب با نگاه بعد از دوران جنگ کاملاً متفاوت بود. این رویکرد در حال حاضر تغییر کرده که نگاه را از سود و منفعت را گاه به سوی لذت‌طلبی کشانده است. بدین ترتیب در این فضای لذت حتی بدون داشتن سود و منفعت، اصل و محور قرار گرفته است.

سیاست‌هایی که منجر به ضعیف شدن طبقه متوسط شد

در هر صورت، نتیجه‌ای که رخ داد این بود که سیاست‌های تعدیل و هدفمندی چند پیامد داشت که ساختار طبقاتی در ایران را بر هم زد. اگر در سال‌های منتهی به انقلاب، طبقه متوسط (نظیر دانشجو و یقه‌سفیدان و بعدها حاشیه‌نشین سنتی و حتی روحانیت سنتی که متوسط محسوب می‌شدند) بیشتر درگیر انقلاب بودند.

"در ادامه، نوشتار این مدرس دانشگاه آمده است؛یک تبارشناسی تاریخیاگر بخواهیم به طبقات اجتماعی بعد از انقلاب نگاهی داشته باشیم، می‌توان با یک نگاه «تبارشناسانه هرمنوتیک» آغاز کرد"اما اتفاقی که در سیاست‌های تعدیل اقتصادی و بعدها در هدفمندی یارانه‌ها رخ داد، این بود که طبقه متوسط مدام در حال لاغرتر شدن بود. به عبارتی تعداد زیادی از افراد از طبقه متوسط به طبقات پایین‌تر سوق داده شدند و تعداد کمی از افراد طبقه متوسط با رانت‌های دولتی به طبقات بالا وصل شدند. مثلاً در این دوران افراد دانشگاهی را داشتیم که با وصل شدن به رانت‌های دولتی بزرگ، از دانشگاه رها شده و به طبقات بالای اقتصادی دست یافته و یا در مناصب حکومتی جایی را برای خود به دست آوردند. به عبارتی حرفه دانشگاهی داشتن تحت تاثیر رانت‌های مختلف در این دوران کاملاً به حاشیه رفت.

همچنین سیستم‌های «خصوصی‌سازی» که از دل آن هم «خصولتی‌سازی» بیرون آمد، به مانند کوه یخی بود که تنها نوک آن قابل مشاهده بود. هستند افرادی که با بررسی سابقه آن‌ها می‌توان فهمید که این افراد از خانواده‌های متوسط  رو به پایینی بودند که با همین رانت‌ها (بدون بهره‌گیری از ویژگی‌های علمی و فردی)، هم‌اکنون یک وضعیت مالی بسیار مناسب با گردش مالی قابل توجهی داشته و در دهک بالای جامعه قرار گرفته‌اند.

بدین ترتیب می‌توان گفت سیاست‌های اقتصادی که در دوران آقای هاشمی رفسنجانی آغاز شد، با سیاست‌های حمایتی و اجتماعی که از دوران شهید رجایی شروع شده بود، نتوانست هماهنگ شود و بنابراین سیاست‌های لیبرالی برای جامعه‌ای که بستر اجتماعی قوی دارد و نمی‌تواند میانگین جامعه را بالا ببرد، عوارضی نظیر لاغرتر شدن طبقات متوسط و فربه شدن طبقات پایین و ورود نوکیسه‌های رانتی و انواع و اقسام اختلاس‌های امروزی را به همراه دارد. نتیجه این شد که در این سیستم رانتی، فرد متهم به اختلاس یا رانت که به نوعی با فساد هم درآمیخته، گاه در مناصب بالا قرار می‌گیرد.

هم‌اکنون سیاست‌های حمایتی تقریباً از بین رفته و تنها نامی از آن‌ها مانند بنیاد مسکن، کمیته امداد و ... می‌شنویم که در هنگام بلایای طبیعی تنها به ارائه یک گزارش اکتفا می‌کنند. به‌طور کل می‌توان گفت بعضی سیاست‌ها تعدیلی بودند، ولی سیاست‌های جایگزینی که برای آن دیده شد مانند تعدیل اقتصادی تا حدودی مانع شد.

تقابلات دیدگاهی میان سیاستگذاران

 اما بحث دیگر خود کنشگران هستند. مثلاً بین آقای هاشمی رفسنجانی تا شهید رجایی و احمدی‌نژاد، این کنشگری‌ها تبعاتی را به همراه دارد.

"یعنی اگربخواهیم به فهم درستی از این موارد دست پیدا کنیم، باید به شکل تبارشناسانه و مقایسه‌ای بدان بپردازیم"اما باید در هرصورت بحث موقعیت را هم در نظر داشت. مثلاً زمانی‌که صحبت از هدفمندی یارانه‌ها مطرح شد، بسیاری منتقد آن بودند، اما با وجود سیستم مدیریتی ناکارآمدی که داشت، بازهم در مواقعی موثر و مفید بود. چه بسا اگر این حداقل حمایت‌ها هم وجود نداشت، اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ با شدت بیشتری رخ می‌داد. بنابراین لزوماً همه سیاست‌های اجتماعی و اقتصادی غلط نبودند، اما در مسیری افتادند که این عملکرد مثبت برجسته نمی‌شود و به حاشیه می‌رود. مثلاً هدفمندی یارانه‌ها در دولت احمدی‌نژاد که به شدت هم مورد استقبال بود، در این دولت جایگاهی نداشت.

بنابراین سیاست‌ها به کنشگران اجرایی متکی است. بنابراین در فضای پیش‌بینی هم باید چند بُعدی و طولانی مدت نگاه کرد.

انقلاب اسلامی سال۵۷، سیستم طبقاتی را به هم زد که ذات یک انقلاب هم هست ولی در ادامه تحولات به گونه ای بود که آنچنان که باید هر کس نتوانست در مسیر خودش حرکت کرده و برای خانواده‌اش مسیر روبه رشدی را داشته باشد. پیامد چنین وضعی هم ۲۰ میلیون حاشیه‌نشین شهری است که هم به لحاظ کرامت انسانی با بحران روبه‌رو هستند و هم در صورت فراهم شدن زمینه اعتراض می‌توانند به شکلی سیل آسا به حرکت درآیند.

منابع خبر

اخبار مرتبط