سینما در نظر فیلسوف فرانسوی؛ پرده نقره‌ای از نگاه آلن بدیو

سینما در نظر فیلسوف فرانسوی؛ پرده نقره‌ای از نگاه آلن بدیو
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۱۲ آذر ۱۳۹۲

کتاب جدید بدیو در ۲۶۱ صفحه به چاپ رسیده

آلن بدیو (متولد ۱۹۳۷) مهم‌ترین فیلسوف زنده فرانسه، که کتاب «رخداد و وجود» او در ایران مشهور است، کتاب تازه ای به نام سینما منتشر کرده است.

این کتاب مشتمل بر ۳۱ نوشته از بدیو طی ۵۰ سال در مورد سینماست، اعم از مقاله، مصاحبه، سخنرانی و مرور فیلم‌هایی که توسط آنتون دو بِک گردآوری و سوزان اسپیزر آن را به انگلیسی ترجمه کرده است.

سینما به‌عنوان تجربه‌ای فلسفی

بدیو در گفت‌وگوی ابتدای کتاب که با ویراستار و گردآورنده مقالات انجام داده، می‌گوید که «نقش سینما را در فرهنگ به مثابه مدرسه‌ای برای همگان تصور می‌کند.»

بدیو به نگاه سیاسی رادیکالش شناخته می شود؛ مقاله «سینمای تجدیدنظر طلب» (۱۹۷۷) این دست سیاست را ترسیم می‌کند، و کارگردانانی مانند برگمن و کوبریک را با عنوان «بورژوازی نوین» تقبیح می‌کند. بدیو می‌پرسد: «چگونه یک فیلم خاص می‌گذارد ما با ایده‌ای خاص سفر کنیم به طریقی که ممکن است کشف کنیم هیچ چیز دیگری ما را به کشف رهنمون نمی‌کند.»

"سینما در قالبِ رابطه‌ انقیادکننده‌اش با دیگر هنرها قابل تصور است. سینما، سفری خیالی است و تفکر به «دیگری» است. بدیو با بازگشتش به تعهد مبارزه و فلسفه سیاسی، دنباله کار انتقادی خود را این بار در سینما پی می‌گیرد. سینما از نظر او «ماشین فلسفی» و «مظهر دموکراتیک» است."

این فیلسوف فرانسوی چگونگی تعامل فیلم به عنوان هنر هفتم با دیگر رسانه‌ها را توضیح می‌دهد.

"بدیو با بازگشتش به تعهد مبارزه و فلسفه سیاسی، دنباله کار انتقادی خود را این بار در سینما پی می‌گیرد"در مقاله «سینما به عنوان تجربه فلسفی» فیلم را هم «هنر توده‌ها» و هم سوژه‌ای می‌داند که ارزش تفکر فلسفی دارد.

فیلسوفان متعددی درباره سینما نوشته‌اند، از جمله ژیل دولوز، فیلسوف مشهور هموطن بدیو که در سال ۱۹۹۵ خودکشی کرد. دلوز دو جلد کتاب فلسفی درباره سینما درباره تاریخچه رویکرد فلسفی به سینما چاپ کرده بود.

به نظر برخی منتقدان فلسفه مدرن، دو دگرگونی عمده را در رابطه با هنرها تجربه کرده است. اولی مربوط به کانت است که با نوشتن «نقد قوه حکم» فیلسوفان بعد از خود را در زمینه زیبایی‌شناسی و هنر متاثر کرد. و دومی ژیل دولوز است که با نوشتن دو رساله فلسفی درباره سینما، بر فیلسوفانی مانند ژیژک، رانسیر، پل ویریلو که رویکردی فلسفی به سینما دارند، تاثیر گذاشت.

بدیو را هم باید ادامه همین رویکرد به سینما دانست با این فرق که او از دریچه «اصول موضوعه» و رابطه «رخداد و وجود» به مقوله سینما نگاه می‌کند بنابراین جایگاه حقیقت در سینما برای او اهمیت دارد.

سینما، تولیدکننده حقیقت

بدیو در توضیح پدیده سینما در برابر این پرسش که «چه چیزی سینماتیک است؟» رابطه سینمای اقتباسی را با رمان و تئاتر مثال می‌زند.

سینمای اقتباسی از ادبیات، هم داستان و هم شخصیت‌ها را می‌گیرد، آنها را ترکیب می‌کند به طوریکه با آنکه نشانه‌هایی از رمان و تئاتر دارد، اما این دو را از آنها جدا کرده است: «هم از آن دو هستند، هم متفاوت.»

"در دل روایت بدیو سینما هنری است که به «دیگری» شهادت می‌دهد و حضور بشری را قابل رویت می‌کند بنابراین به ارزش جهانشمول هستی بشری و آزادی بشری گواهی می‌دهد"

سینما، تفکریست که تولیداتش واقعی است. از نظر آلن بدیو، سینما، نوعی تعلیم است، نوعی هنر زندگی، و نوعی تفکر.

نوشته‌های او درباره فیلمسازانی نظیر مورناو، آنتونیونی، الیوریا، تاتی و گودار است یا درباره فیلم‌هایی چون ماتریکس، مگنولیا، یک دنیای کامل، یا درباره تجربه‌های یگانه گی دو بور، سینمای دهه ۶۸ و غیره است.

او همانطور که فیلسوف است یعنی دوستدار دانش و حکمت، دوستدار سینما نیز هست.

سینما در قالبِ رابطه‌ انقیادکننده‌اش با دیگر هنرها قابل تصور است.

سینما، سفری خیالی است و تفکر به «دیگری» است. بدیو با بازگشتش به تعهد مبارزه و فلسفه سیاسی، دنباله کار انتقادی خود را این بار در سینما پی می‌گیرد. سینما از نظر او «ماشین فلسفی» و «مظهر دموکراتیک» است.

در این مقالات، بدیو، سینما را به منزله «تولیدکننده‌ یک حقیقتِ جهان معاصر» تلقی می‌کند و فیلم به منزله یک «شکل‌بندیِ محسوس حقیقت جهان» است.

فیلم‌ها فکر می‌کنند و وظیفه فیلسوف است که آنها را ببیند و آن تفکر نهفته در آن را بازنویسی کند.

پرسش نفهته در ریشه تفکر بدیو درباره سینما، این است: سوژه‌ای که فیلم به آن فرمِ بیانی می‌دهد، چیست؟ در این مقالات، سینما، هنر ناخالص و ناسره‌ایست که زمان خودش، هنرهای دیگر و مردم را می‌خورد. یک هنر اصلی است زیرا مرکز یک امرغیرقابل تمییز بین هنر و نا-هنر است. به همین خاطر است که سینما، هنر اجتماعی و سیاسی در حد اعلاء است.

"سینما از نظر او «ماشین فلسفی» و «مظهر دموکراتیک» است."این فیلسوف فرانسوی چگونگی تعامل فیلم به عنوان هنر هفتم با دیگر رسانه‌ها را توضیح می‌دهد"بهترین معرّفِ یک تمدن است، همانطور که تراژدی یونانی و اپرا در اعصار خودشان بودند.

در دل روایت بدیو سینما هنری است که به «دیگری» شهادت می‌دهد و حضور بشری را قابل رویت می‌کند بنابراین به ارزش جهانشمول هستی بشری و آزادی بشری گواهی می‌دهد.

در اثنای تجربه تماشاکردن (یا ناظر بودن)، حرکت فکر که سازنده فیلم است، به تماشاگر (یا ناظر و شاهد) منتقل می‌شود، این تماشاگر یا ناظر یا شاهد کسی است که با وجهی از عالم، تعالی و نیروی حیاتی آن و همچنین دشواری‌ها و پیچیدگی‌هایش مواجه می‌شود. سینما یک هنر ناسره است که زمان خودش را، هنرهای دیگر و مردم را می‌خورد.

از آنجا که بدیو فکر می‌کند «خودِ فلسفه ذاتا عاری از حقیقت است، کار فلسفه نه تنها تفکر مجدد به طرق و وسایل موجودی که حامل فکر هستند بلکه مباحثه پیرامون امکانِ فکر است، به این اعتبار تنها و تنها چهار شرط را برای تفکر مجدد معتبر می‌داند: هنر، علم، عشق و سیاست. بنابراین چیزی که برای فلسفه منحصر به فرد است، اهمیتِ تفکر به اندیشه است. چون سینما هنر است جای تعجب نیست که از نظر بدیو، رسانه یا ابزار هنری است که می‌تواند تولیدکننده حقیقت باشد.»

سینما:پدیدارشناختی یا هستی‌شناختی؟

از سوی دیگر، سینما هم خصلت توده‌ای دارد که می‌تواند اقشار متعددی را به خود جذب کند و هم خصلت نخبگانی دارد که معدودی را به تماشای خود می‌نشاند.

"به نظر بدیو، سینما، تصویر را از امرقابل رویت کسر می‌کند یا از آن جدا می‌سازد، بعد در ضمن حرکت دادن به آن، تصویر را از خودش جدا می‌کند، این حرکتی است ناخالص و ناسره که هنر را از جایگاه واقعی خودش کسر می‌کند. پس سینما چیزی را از دنیای واقعی می‌تواند کسر کند."

بدیو معتقد است که این ویژگی «رندانه» سینما است که از همه هنرها مایه می‌گیرد و آنها را گاه به‌طور متقابل کنار هم می‌نشاند، می‌تواند این دو خصلت متضاد را از خود بروز دهد.

یعنی «هم واقعیت کامل، هم تصنع کامل»، «هم هنر، هم ناهنر»، «هم سرعت مونتاژ، هم سکانس بدون مونتاژ و کش‌دار».

این خصوصیت هم سینما را توده‌ای می‌کند که با نوعی فعالیت سیاسی نیز گره می‌خورد، هم آن را آریستوکراتیک می‌کند. برای همین بدیو،سینما را «سنتز استادانه» می‌نامد.

آنچه سینما قادر است به صحنه آورد، ایجاد تعامل پیچیده بین «پدیدارشناختی» و «هستی‌شناختی» است. هم می‌تواند چیزی را پدیدار کند و هم می‌تواند درباره هستی آن حرف بزند.

بدیو سینما را یک فعالیت دموکراتیک توصیف می‌کند

سینما روی پرده، پدیده‌ها را پدیدار می‌کند، در نظر اول صرفا سینما ابزاری پدیدارکننده است اما همزمان سینما درباره وجود و هستی آن پدیده سخن می‌گوید زیرا آن پدیده‌ها با «هستی» آنها نیز سرو کار دارد. به همین خاطر سینما «رابطه بین پدیده و هستی را دراماتیزه می‌کند.» این ویژگی است که سینما را یگانه می‌کند. بدیو رابطه حقیقتی که از سینما بیرون می‌آید را از همین منظر می‌بیند.

به نظر بدیو، سینما، تصویر را از امرقابل رویت کسر می‌کند یا از آن جدا می‌سازد، بعد در ضمن حرکت دادن به آن، تصویر را از خودش جدا می‌کند، این حرکتی است ناخالص و ناسره که هنر را از جایگاه واقعی خودش کسر می‌کند.

پس سینما چیزی را از دنیای واقعی می‌تواند کسر کند.

بدیو، سینما را «هنر حرامزاده‌ می‌داند زیرا با بی‌قیدی از هر شکل هنری دیگر می‌تواند تا بی‌نهایت بگیرد.»

اما از سوی دیگر، سینما یک فعالیت دموکراتیک نیز است زیرا می‌تواند مورد خطاب هر فرد باشد، می‌تواند هنر توده‌ها باشد.

کتاب «سینما» توسط انتشارات پولیتی در سال ۲۰۱۳ در ۲۶۱ صفحه به چاپ رسیده است.

منابع خبر

اخبار مرتبط