چسبیدن به صندلی؛ اخلاقی یا ساختاری؟

کلمه - ۱۳ شهریور ۱۳۹۹

چکیده :مساله اصلی دارا بودن صلاحیت است. همچنین، ضرورت انتقال تجربیات در یک سیستم مدیریتی است. اگر از این زاویه نگاه کنیم باید افراد با صلاحیت مصادر امور شوند، و در این صورت جوانان بسیاری از حیث صلاحیت برتر از نیروهای سالمند و پا به سن گذاشته هستند. در حقیقت، حضور سالمندان در قدرت از این منظر نیست که جوانان کم‌تجربه هستند، پس بهتر است ما باشیم که تجربه بیش‌تری داریم....

عباس عبدی

استعفای آقای شینزو آبه، نخست‌وزیر ژاپن در سن ۶۵سالگی به علت دو بار مراجعه به بیمارستان بازتاب زیادی در ایران داشت. علت نیز روشن است.

"اگر از این زاویه نگاه کنیم باید افراد با صلاحیت مصادر امور شوند، و در این صورت جوانان بسیاری از حیث صلاحیت برتر از نیروهای سالمند و پا به سن گذاشته هستند"مردم این رفتار را مقایسه می‌کنند با کسانی که در ایران دودستی میز را چسبیده‌اند و ول نمی‌کنند. ازاین‌رو، موضوع برای آنان جذابیت و بازتاب بیشتری پیدا کرد.

نگاه ناظران به این ماجرا متفاوت بود. برخی متمرکز بر جوان‌گرایی شدند و خواهان توجه به جوانان در انتصابات شدند. برخی آن را به تقوای سیاسی ربط داند. به نظر می‌رسد که موضوع را باید در چارچوب دیگری درک و فهم کرد.

اول، درباره جوان‌گرایی در مدیریت توضیح دهم که این شعاری نادرست است.

منظورم این نیست که جوانان نباید مدیر شوند، بلکه معتقدم نحوه ورود به مسأله باید تغییر کند. شعار جوان‌گرایی به‌تنهایی یک ایده انحرافی است. جوانانی که در ماه‌های اخیر مصدر کار شده‌اند، دست به اقداماتی زدند که هیچ‌کدام از سالمندان و پیران برای رسیدن به پست چنین رفتار زشتی را نمی‌کنند، اتفاقا حضور این جوانان در مصادر امور بسیار خطرناک‌تر از سالمندان فعلی است.

مساله اصلی دارا بودن صلاحیت است. همچنین، ضرورت انتقال تجربیات در یک سیستم مدیریتی است. اگر از این زاویه نگاه کنیم باید افراد با صلاحیت مصادر امور شوند، و در این صورت جوانان بسیاری از حیث صلاحیت برتر از نیروهای سالمند و پا به سن گذاشته هستند.

"مردم این رفتار را مقایسه می‌کنند با کسانی که در ایران دودستی میز را چسبیده‌اند و ول نمی‌کنند"در حقیقت، حضور سالمندان در قدرت از این منظر نیست که جوانان کم‌تجربه هستند، پس بهتر است ما باشیم که تجربه بیش‌تری داریم. حضور آنان فقط برای حفظ منافع و قدرت است و آن را در پوشش دارا بودن تجربه بیان می‌کنند.

پس باید این پوسته را کنار گذاشت و خواهان حضور افراد صاحب صلاحیت شد. چه جوان چه میانسال و چه سالمند. طبیعی است که در این صورت سهم جوانان بیش‌تر و بیش‌تر خواهد شد که دلایل آن را جداگانه باید شرح داد.

در کنار صلاحیت، باید پرسشگری مردم نیز در نظر گرفته شود. اگر مردم و رسانه‌ها و نهادهای مدنی پرسشگر نباشند و نتوانند مقامات و مسئولین را پاسخگو کنند، آنگاه نباید انتظار داشته باشند که مسئولین به راحتی از قدرت کناره‌گیری کنند.

در واقع، آنچه که ما در ظاهر از آقای شینزو آبه نخست‌وزیر ژاپن می‌بینیم، یک رفتار اخلاقی و احترام گذاشتن به منافع کشور و مردمش است؛ ولی بیایید جور دیگری نگاه کنیم.

اگر او می‌خواست در عین مریضی و ناتوانی همچنان بر کرسی نخست‌وزیری ژاپن تکیه بزند، آیا می‌توانست؟ اگر می‌توانست و اکنون کنار رفته است، این یک فضیلت اخلاقی در اوست؛ ولی اگر نمی‌توانست بماند و اکنون پیش از برکناری، با اختیار خود کنار رفته است، این را نباید به فضیلت اخلاقی تقلیل داد. این یک ویژگی ساختاری است.

اگر من از پول خودم به مردم انفاق کنم، این یک فضیلت اخلاقی است. ولی اگر بدهی خود را سر موعد بدهم تا چک من برگشت نخورد، این یک عمل حسابگرانه و منطقی است. چون برگشت خوردن چک معادل بی‌آبرو شدن، تحمل هزینه‌های زیاد و درگیر فرآیند دادگاه و زندان شدن است.

اتفاقا در ژاپن از این موارد داریم. کسانی که متهم به فساد شده‌اند، فوری استعفا داده‌اند.

"ازاین‌رو، موضوع برای آنان جذابیت و بازتاب بیشتری پیدا کرد.نگاه ناظران به این ماجرا متفاوت بود"کسی که مرتکب فساد می‌شود، فضیلت اخلاقی ندارد. ولی استعفا می‌دهد یا حتی خودکشی می‌کند، چرا؟ چون هزینه زندگی با این برچسب برایش سنگین‌تر از زندگی است یا اگر استعفا ندهد به شکل پرهزینه‌ای او را از کار برکنار می‌کنند.

ولی در ایران افرادی که متهم به فساد و تقلب مدرک علمی می‌شوند، همچنان طلبکارند و بعضا دو قورت و نیم آنان نیز باقی است. چرا؟ به این علت که فساد و تقلب هیچ عوارض جدی برای آنان یا پست و مقامشان ندارد.

البته، کار اینها غیراخلاقی است؛ ولی اداره امور کشور را نباید به اخلاقی بودن یا اخلاقی نبودن مسئولین تقلیل داد یا وابسته کرد. بنابراین استعفای آقای آبه یک اقدام معقول و محاسبه‌گرانه است و پیش از آنکه اخلاقی باشد، محصول ساختارهای نظارتی و سیاسی از جمله آزادی رسانه و نهادهای مدنی قوی است.

نکته دیگری درباره مسئولین ایرانی که دو دستی به پست می‌چسبند و آن را رها نمی‌کنند وجود دارد و مربوط به همان بحث صلاحیت می‌شود. کسی که صلاحیت دارد هنگامی که وزیر فلان وزارتخانه شود، با استعفا یا کناره‌گیری چیزی را از دست نمی‌دهد.

اعتبار و صلاحیت و شخصیت خودش سر جای اولش است. او می‌تواند چندین برابر درآمد دوران وزارت خودش را با فعالیت در مقام مشاور بخش خصوصی به دست آورد و همچنان هم مورد احترام جامعه باشد.

ولی کسی که رانتی در مصدر امور قرار گیرد با کنار رفتن از پست خود هیچ و پوچ می‌شود! نه توان مشاوره دارد و نه توان کسب درآمد حلال و قانونی. بیشتر آنان هم که دارای مدارک صوری و بی‌اعتبار هستند به شکل چندش‌آوری پس از آن که صندلی خود را از دست دادند می‌خواهند وارد دانشگاه شوند!

اینها بیشترین درآمدهایشان در دوره پست و مقامشان است، چون قادر به تولید ثروت نیستند. اگر پست آنان را بگیرید، چیز چندانی برایشان نمی‌ماند ولی کسی که براساس صلاحیت مسئولیت را می‌پذیرد، اعتبارش به آن صلاحیت است و نه به آن مسئولیت و مقام حکومتی.

بعنوان حسن ختام خاطره‌ای را تعریف کنم تا ماجرا روشن شود. یکی از نمایندگان مجلس اول تعریف می‌کرد که پس از پایان مجلس اول یکی از نمایندگان رأی نیاورد و باید مجلس را ترک می‌کرد.

"به نظر می‌رسد که موضوع را باید در چارچوب دیگری درک و فهم کرد.اول، درباره جوان‌گرایی در مدیریت توضیح دهم که این شعاری نادرست است"خیلی ناراحت بود. به او گفتند که خوب برو جای دیگری کار کن، مسأله‌ای نیست. گفته بود مسأله من کار نیست، هر جا بروم دیگر راننده و ماشین ضدگلوله ندارم (در مجلس اول به علت ترورهای دهه ۱۳۶۰ حفاظت بالایی برای نمایندگان وجود داشت) و از دست دادن اینها برایم مهم‌تر از رأی نیاوردن است.

ریشه چسبیدن به قدرت در ایران را باید در این نگاه جستجو کرد و نباید آن را صرفا به مسایل اخلاقی مسئولان تقلیل داد.

منابع خبر

اخبار مرتبط