سنگباران؛ روایت زنانه از انسان و جهان
سنگباران نخستین مجموعه ای است که از باران سجادی چاپ شده است
سنگباران، نام مجموعه شعری است از باران سجادی شاعر افغان مقیم کانادا.
این مجموعه شعر، نسبتا با زبان، بیان و روایت زنانه از انسان و جهان ارایه شده، که از این نگاه میتواند در ادبیات شعری و ادبیات شعری زنان افغانستان مهم باشد، زیرا جزئی نگری که در شعر نسبت به تن و جان آدمی به ویژه تن و جان زن در این مجمعوعه شده است، مثلا:
امشب
به طرز بی رحمانهای زن هستم
دست هایت غایب اند
تا شانههای افسردهام را بهبود بخشند
لبهای بوسه خواهم در غبار به حراج میروند
و کسانی که از تهِ دل فاحشه ام می خوانند..."
همین نگاه متفاوت و غیر تکراری شاعر است که به اهمیت این مجموعه شعر، بیشتر می افزاید، برای این که در ادبیات شعری افغانستان و در ادبیات شعری زنان افغانستان، تن و جان آدمی به ویژه تجربه های زنانه از تن و جان آدمی، نه با جزئی نگری که با کلی نگری ارایه شده است.
نگاه و توصیف جزئی نگرِ مجموعه شعر سنگباران از تن، جان و زندگی انسان، و درگیری زن در روابط با جهان؛ می تواند رویکرد نسبتا بیسابقه و نو، در ادبیات شعری افغانستان باشد. البته این نگاه و رویکرد را می توان اهمیت انسانی و اجتماعی شعر دانست که بیانگر تعهد اجتماعی و انسانی ادبیات به ویژه شعر در برابر انسان، باشد.
در صورتی که بخواهیم از چشم اندازهای معیاری تری که در شناخت فرمالیستی، ساختاری و عینی متن به "سنگباران" نگاه کنیم میتوانیم به این ویژگیهای این مجموعه اشاره کنیم:
شعرهای سنگباران از نگاه فرم و ارائه های سبکی، در سبک و فرمهای معمولی و مسلط شعر فارسی که نیمایی و شاملویی باشند، نمیگنجد بنابر این، میتوان از نگاه فرم و سبک، شعرهای این مجموعه را پسا شاملویی دانست که در پی تلاش فرم زدایی خویش است.
میخواهد از فرم خاص سرباز زند، با این سرباز زدن از فرم، پیش فرض خواننده را از فرم به چالش می کشد، بایستی خواننده بدون در نظر گرفتن هرگونه پیش فرض فرمیک به خوانش شعرهای این مجموعه بپردازد:
"... سعی میکنم در تنظیم خودم اهمال نکنم
و مثل همه دخترهای زیبا به سایه پشت چشمم توجه کنم
وقتی کابوسهای شبانهام گردنم را زخمی میکند
و حتی وقتی سینه بندهایم را از بقیه لباس هایم متمایز می کنم
"شعرهای سنگباران از نگاه فرم و ارائه های سبکی، در سبک و فرمهای معمولی و مسلط شعر فارسی که نیمایی و شاملویی باشند، نمیگنجد بنابر این، میتوان از نگاه فرم و سبک، شعرهای این مجموعه را پسا شاملویی دانست که در پی تلاش فرم زدایی خویش است."
باز مربوط میشوم به داستان های قدیمی
شلوارم که پینه دارد
و کمرم که خم شده زیر همه نقایص دور و نزدیکم
به آشفتگی های اخیرم سوگند که من از نگهداری خود سخت هراسانم
و از ورای همه تراکمهای خیس اطرافم ملول گشتهام
و خدا در خوابگاه تنهایی من جایگاه ویژهای دارد
در شلوغ ترین چهارراه شهرمان نگران به چراغ سرخ خیره میشوم
در پس زمینه چراغ های رنگی به بستری از تردید آلوده میشوم
مردی از کنار درختان خیس عبور میکند
و من همه تلاشم به خاک سپاری روابط نامشروع است
مذهب که مرا دگرگون میکند
حالا همه برادران خونی و غیر خونی مرا تشییع می کنند
من به گلدان ها ارادتم را اعلام میکنم
و از ارتفاع سادگی های هویت معصومم پرت می شوم وسط بهشت خدا
به آفتاب ایمیل می زنم
و اخبار آخرین شعرم را پرتاب میکنم روی نزدیک ترین دیوار ممکن"
در این نمونه می توان دید که شعر نه از فرم و ساختار نیمایی تابعیت میکند و نه از شاملویی؛ به نوعی تلاش میکند تا فرم خاص را از خود، بزداید.
اگر از نظر ساختار به شعرها نگاه کنیم ساختار شعرها، از ساختار عمودی تابعیت نمی کنند، ساختاری که هم شعر نیمایی و هم شعر شاملویی بر آن استوار است.
ساختار شعرهای سنگباران، بیشتر افقی است، یعنی در هر شعر، ما با افقهای ساختاری روبررو هستیم که هر افق ساختاری، تداعی های معنایی خاص خودش را به میان می آورد که این تداعی های معنایی، به نوعی از تقلیل معنابخشی واحد شعر، جلوگیری می کند، که این جلوگیری از تقلیل معنا باعث می شود که شعرهای باران سجادی، همزمان در یک شعر از همه چیز یا از چندین موضوع سخن بگوید نه از یک موضوع خاص.
این رویکرد همه چیزگویی در شعر، رویکردی است پسامدرن در شعر؛ اگرچه این رویکرد را در شعر کلاسیک فارسی هم داریم که برجسته ترین نمونه آن در شعرهای حافظ می توان دید.
هر بیت شعر حافظ به یک موضوع می پردازد؛ از یک بیت تا بیت دیگر به نوعی موضوع شعر تغییر میکند؛ بنابر این شعر حافظ نیز از نظر ساختار معنایی؛ ساختار افقی، دارند.
این که به شعر حافظ اشاره شد، یک یادآوری بود؛ البته رویکردی بیان همه چیزگویی شعر معاصر فارسی پسا شاملویی با رویکرد حافظ خیلی تفاوت دارد؛ که این رویکر معاصر، میخواهد آسمان و ریسمان و همه چیز را در یک شعر با افق های معنابخشی پیوند دهد.
درحالی که شعر نیمایی و شاملویی نه تنها که این ویژگی را ندارند حتی این ویژگی ها در نیمایی و شاملویی عیب دانسته می شود.
"فضای شعرها سوررئال است، منطق زندگی، مرگ، جانداری و بیجانی بهم ریخته میشود؛ مناسبات برقراری روابط، فراتر از تصور طبیعی و معمولی که در کارکرد این امور وجود دارد، بین این امور ایجاد میشود، و در تبادل های ممکنی که شعر برای روابط این امور نسبت به یک دیگر شان به وجود می آورد."
اما در شعرهای پساشاملویی، این ویژگی ها از امکان های ممکن یک شعر دانسته می شود؛ شعرهای باران سجادی نیز همین ویژگی را دارد.
برای ساختار افقی شعر میشود به همان نمونه قبلی توجه کرد که هر مصرع شعر نه در ساختار عمودی بلکه مستقل از ساختار عمودی در امکانهای افقی خویش معنا مییابند؛ تداعی های معنادهی هر سطر نسبت به سطر دیگر شعر، مستقل عمل می کند، و شاعر در یک شعر از همه چیز سخن می گوید.
در ظاهر امر، تصور می شود که همین شعر بالا، یک خودگویی و هذیان باشد اما این شعر ذهن آشفته و شلوغ انسان معاصر را میخواهد نشان دهد.
شعرها در برخورد با زبان و واژه گزینی و مناسبات معنایی واژهها عینیت گرا است؛ عینیت گرا به این معنا که جزئی نگر است، کلی گویی نمی کند، درگیر مفاهیم کلی و عام نمیشود، می خواهد هرچه بیشتر درگیر و دچار امرهای جزئی شود؛ برای این درگیری جزئی نگرانه، از واژه هایی که حس برانگیز و ملموس اند، در شعر بهره می گیرد:
"امروز یک دست بند نارنجی خریدهام
هوا چقدر گرفته است
وقتی دست بند نارنجی را به دست هایم میبندم
تو جایی به طرح شانههای من دست میکشی
و من به دست بندهای نارنجی نگاه می کنم."
با بهره گیری از چنین واژه هایی به جهان متن شعرها، عینیت بیشتر بخشیده میشود و با این گونه، عینیت بخشی، اندیشه شعرها مهندسی ملموس پیدا میکند.
"شعرها در برخورد با زبان و واژه گزینی و مناسبات معنایی واژهها عینیت گرا است؛ عینیت گرا به این معنا که جزئی نگر است، کلی گویی نمی کند، درگیر مفاهیم کلی و عام نمیشود، می خواهد هرچه بیشتر درگیر و دچار امرهای جزئی شود؛ برای این درگیری جزئی نگرانه، از واژه هایی که حس برانگیز و ملموس اند"
شعرهای سنگباران در تصویرسازی، پراکنده عمل می کنند، در یک شعر میتوانیم به چندین تصویر دست یابیم که این تصویرها، از نظر موضوعی میتوانند باهم ارتباط نداشته باشند، بلکه هر تصویر، افق موضوعی خودش را دارد، و از یک تصویر تا تصویر دیگر، فاصله موضوعی وجود دارد که بیانگر استقلال هر تصویر در یک شعر است و هر تصویر ممکن است تداعی افقی معنابخشی خودش برای خواننده ایجاد کند.
البته این عملکرد پراکندگی تصویرها میتواند مورد انتقاد برخی ها قرار گیرد اما از آنجایی که ساختار شعرها عمودی نه، بلکه افقی است؛ این ساختار افقی از چنین تصویرسازی حمایت میکند و به شعرها شاخصه و ویژگی می بخشد.
باز هم اگر به شعر بالا توجه شود، دیده میشود که تصویرهای این شعر برای تقلیل یابی به یک تصور کلی دست به کار نمیشوند بلکه هر تصویر میتواند تداعی گر تصور خاص خود باشد که تداعیهای ذهنی زیادی را در کلیت شعر به وجود می آورد.
فضای شعرها سوررئال است، منطق زندگی، مرگ، جانداری و بیجانی بهم ریخته میشود؛ مناسبات برقراری روابط، فراتر از تصور طبیعی و معمولی که در کارکرد این امور وجود دارد، بین این امور ایجاد میشود، و در تبادل های ممکنی که شعر برای روابط این امور نسبت به یک دیگر شان به وجود می آورد، این امور باهم به مراوده می پردازد؛ بنا به این مراوده، نمی توان مشخص کرد که مرز زندگی و مرگ کجا است، وَ مرز بی جانی و جانداری در کجا است.
در شعر بالا این فضای هزیان آلود، به شعر فضای سوریال بخشیده است، روابط اشیای شعر و واژه های شعر، فراتر از منطق معمول، مناسبات برقرار می کند؛ شاعر از نگهداری خود سخت هراسان است... و به آفتاب ایمیل میزند که به آفتاب ایمیل زدن به نوعی مرز جانداری و بی جانی را درهم می شکند.
در شعر "کوچه های بیرنگ" سنگباران، مرز زنده گی و مرگ، مرز واقعیت و مجاز از بین برداشته میشود، و همه چیز در یک فضای سوررئال درهم می تنند.
برای برقراری این مراوده بین چیزها، طبعا زبانی نیاز است که امکان این مراوده را در شعر فراهم کند، زیرا زبان معمولی با منطق معمولی خویش نمی تواند به این گونه مراوده، انسجام بخشد.
"درکل مجموعه شعر سنگباران، امکانهای تازه شعری را باز میکند به ویژه، امکان زبان زنانه در شعر را که شعر معاصر افغانستان این امکان را کم داشته است و اگر داشته هم، بیشتر با رویکرد سنتی بوده است نه رویکرد معاصر که در آرای فیمنیستی از زبان و زبان شعری زنانه، مطرح است."
بنابر این، بایستی شاعر در کارکرد معمولی و منطقی زبان دخالت کند تا بتواند به زبان دست یابد که فراتر از منطق معمول زبان، عمل کند.
شاعر در دخالت به منطق معولی زبان، اقدام کرده است اما در این راستا شاعر بیشتر برای دخالت کار در پیش دارد تا سازوکار زبانی خاص برای شعرها، پیدا کند؛ طبعا دست یافتن به چنین زبانی در شعر می تواند امر تکاملی باشد که در تداوم کار، شاعر به آن بیشتر دست خواهد یافت.
درکل مجموعه شعر سنگباران، امکانهای تازه شعری را باز میکند به ویژه، امکان زبان زنانه در شعر را که شعر معاصر افغانستان این امکان را کم داشته است و اگر داشته هم، بیشتر با رویکرد سنتی بوده است نه رویکرد معاصر که در آرای فیمنیستی از زبان و زبان شعری زنانه، مطرح است.
از این نگاه، شعرهای سنگباران، در ارائه زبان، تصاویر، تجربههای زنانه، بیان تن و جان زن، و درکل تجربه های فردی زن با جهان، با جسارت عمل کرده و این جسارت اش نه تنها یک جسارت بلکه به آراسته به آرایش هنری و ادبی است. چند نمونه دیگر:
"...من عریان میشوم
و جز قطرههای خون باکرگی واژهگانم
چیزی در کتاب ها به جا نمیگذارم ..."
"...
و من پس از سال ها مادهگی
هنوز در تنظیم تنور خانه همسایه درماندهام
و تنظیمها که مجذوب انحنای سینه های جوان من میشوند
هنوز در فضایی مسموم حرکت میکنم
و حرکات من که اندیشهام را سوراخ می کند"
شناسنامه کتاب:
اسم: سنگباران
شاعر: باران سجادی
سال چاپ:۱۳۹۲ خورشیدی
نوبت چاپ:اول
شمارگان: هزار نسخه
انشتارات: تاک، کابل
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران