حجاب هم با چادر اسلامی ‌است هم با روسری

حجاب هم با چادر اسلامی ‌است هم با روسری
فردا
فردا - ۷ تیر ۱۳۹۴



سرویس فرهنگی فردا؛

برادران و خواهران عزیز، بسیار خوشبختم که پس از چند سال دوربودن از محافل گرم شما، اینک بار دیگر خود را میان کسانی می‏بینم که بزرگ‌ترین رابطه معنوی و انسانی، مرا به آنها پیوند داده است. این جلسه، در حقیقت جلسه دیدار برادرانه میان من و شماست. طبق معمول که هروقت مسافری از جایی می‌رسد، سخن مجلس این است که آنجا چه خبر، چکار می‏کردی و چه برنامه‌هایی داشتی؟ مناسب‌ترین بحث از دید دوستان، این تشخیص داده شد که شما را خیلی کوتاه و فشرده، در جریان کار مرکز اسلامی هامبورگ بگذارم و به‌این‌وسیله برادران و خواهران عزیز علاقه‌مند به اسلام و تلاش‌های اسلامی در جهان، با این واحد اسلامیِ کم‌و‌بیش نوبنیاد در یک کشور و قاره غیراسلامی آشناتر شوند.

در اواخر سال ١٣٤٣ بود که از طرف آقایانِ مراجع و جمعی از دوستان علاقه‌مند، به من پیشنهاد شد از اینجا به هامبورگ بروم. با توجه به ‌کارهای سودمند علمی، تحقیقی-آموزشی و اجتماعی که در آن سال به‌ آنها مشغول بودم، این مطلب برای من روشن بود که از محیط آماده و پرثمر کار و کوشش اسلامی دور می‌شوم؛ اینکه در محیط تازه‏ای که به آن قدم می‌گذارم، تا چه اندازه توفیق کار ثمربخش خواهم داشت، برایم مهم بود. برحسب آنچه اسلام عزیز به ما آموخته است، برحسب تربیت اسلامی و همچنین تجربه‌های مکرری که در دوران تلاش‌های گوناگون خود داشتم، یک مطلب برایم روشن بود و آن اینکه، بر چه اساسی از تهران به هامبورگ می‌روم و انگیزه اصلی کسانی که از من دعوت می‌کنند چیست؟ آیا آنها جویای نام هستند؟ آیا دوست دارند کاری آبرومند آنجا و به‌نام آنها انجام شود؟ یا آنکه از آن بدتر، آیا قرار است تلاش‌های اسلامی هامبورگ به خدمت این و آن در‌آید؟ یا خلوصی در کار است؟ خوشبختانه آشنایی من با دعوت‌کنندگان اصلی که سابقه‏ای بس طولانی داشت، فکر مرا از این نظر راحت می‏کرد.

"چرا؟ چون، دوستان عزیز، مسلم بدانید درست است که موفقیت‌های اساسی، به‏‌ویژه در این راه‌ها، در گرو کاردانی، لیاقت، سرمایه‌های علمی و انسانی است، ولی قبل از هرچیز در گرو اخلاص است"من از آن آقایان در طول سال‌ها کار با معاونت و معاضدت و تأیید و پشتیبانی آنها، هرگز چنین سابقه‏ای به‌خاطر نداشتم و امروز که نزدیک‌به پنج‌سال‌و‌دو‌ماه از آن تاریخ می‏گذرد، بار دیگر با این تجربه طولانی دریافتم در تمام این مدت، از طرف آقایانی که مرا دعوت کرده بودند، هرگز چنین تمایلی احساس نکرده‌ام. من معمولا در بحث‌ها و به‏‌ویژه در سخنرانی‏های عمومی از هیچ‌کس نام نمی‏برم، ولی لازم می‌دانم در این نخستین برخورد عمومی در بازگشتم به ایران، از کمال، ارزش اسلامی و انسانی این آقایان، با آهنگ سپاس و تشکر و تقدیر یاد کنم. چرا؟ چون، دوستان عزیز، مسلم بدانید درست است که موفقیت‌های اساسی، به‏‌ویژه در این راه‌ها، در گرو کاردانی، لیاقت، سرمایه‌های علمی و انسانی است، ولی قبل از هرچیز در گرو اخلاص است. به‏‌ویژه تلاش‌های دینی، اگر از مجرای اخلاص و هدف‌گیری صحیح منحرف شود، ممکن است چند صباحی زرق‌وبرقی داشته باشد، اما سرانجام ندارد. به‌هرحال، این نکته برایم روشن بود که این آقایان عزیز به‌راستی می‌خواهند در هامبورگ تلاش اسلامی ارزنده‏ای انجام شود؛ در خدمت اسلام و نه در خدمت هیچ فرد، گروه، مقام یا هدف دیگری.

ولی مطلب اینجا تمام نمی‏شد، سؤال دیگری برایم پیش می‏آمد و آن اینکه، خود من با چه انگیزه‏ای تهران را به‌سوی هامبورگ ترک می‌کنم؟ من از این مسافرت چه می‌خواهم؟ آیا فرصتی را غنیمت می‌شمارم تا اروپا را خوب ببینم؟ آیا این خواست در من وجود دارد که سال‌هایی را در اروپا با استفاده از مزایای سهولتِ زندگی در آنجا، بگذرانم؟ آیا از میدان کار و کوشش به میدان تن‌آسانی و تن‌آسایی پناه می‏برم یا به‌راستی در خودِ من هم انگیزه خدمت وجود دارد و قبل از هرچیز تحت‌تأثیر این انگیزه، این پیشنهاد را می‏پذیرم؟ شما می‏دانید آنجا که پای سؤال از خویشتن می‌رسد، پاسخ‌دادن کار مشکلی است. در این موارد انسان دچار خودفریبی می‌شود.

منابع خبر

اخبار مرتبط