توصیههای نیما هنوز میتواند شعر ما را وسعت دهد
تعداد بازدیدها: توصیههای نیما حافظ موسوی: مساله اصلی درباره نیما این است که او تفکر شعر فارسی را تغییر داد. این شاعر در آستانه صدوشانزدهمین زادروز نیما یوشیج (۲۱ آبانماه) با اشاره به تحولی که نیما در شعر فارسی ایجاد کرده است، گفت: نیما مدرنیسم را کاملا درک کرده بود و احاطه کاملی بر وضعیت شعر زمان خودش در غرب داشت. او با سمبلیسم هم آشنایی داشت. نیما با جریانهای شعر نو در شعر عرب و ترکیه هم آشنایی کافی داشت. حالا چطور او این اطلاعات را در آن زمان به دست آورده بود، برای من عجیب است.
"تعداد بازدیدها: توصیههای نیما حافظ موسوی: مساله اصلی درباره نیما این است که او تفکر شعر فارسی را تغییر داد"حیرتانگیز است که او از شعر اسکاندیناوی هم اطلاع داشته است. اهمیت کار نیما این بود که نخواست الگوی شعر و ادبیات غرب را در شعر ایران اجرا کند. او با کنکاش و وارسی در سنت شعر فارسی ـ که سنتی هزارساله است و کسی نمیتواند آن را نادیده بگیرد ـ عوامل رکود شعر فارسی را شناسایی و آنها را حل کرد؛ در نتیجه مدرنیسمی را پایهگذاری کرد که از درون سنت شعری خود ما زاده شده بود. تحول ایجادشده در شعر فارسی توسط نیما را میتوان با انقلاب مشروطه مقایسه کرد، اتفاقی که در مشروطه نیفتاد و ما نتوانستیم موانع سنتهای خودمان را حل کنیم، در شعر نیمایی رخ داد و نیما چون دقیقا از دل سنت هزارساله شعر فارسی و با اشراف بر شعر غرب، الگویی را پیاده کرد، انقلابش پیروز شد و با هر نگاهی که به کار او بنگریم، نیما ادبیات را به دو بخش قبل و بعد از خودش تقسیم کرد. نیما چند کشف مهم داشت؛ او به این نتیجه رسید که مشکل شعر فارسی، نگاه ذهنی و سابجکتیو آن است و مادامی که ما بازتولید الگوهای قدیمی را در شعر داشته باشیم، چیز تازهای در شعر رخ نمیدهد؛ نگاه شاعر باید از ذهن به عین بیاید.
اولین مساله در شعر مدرن و برای ورود به این عرصه آن است که ما ذهن را کنار بگذاریم و به عین بیاییم. به اشیا نگاه کنیم و دلمشغولیهای انسان مدرن را در شعر وارد کنیم. در این اتفاق به دنیایی از استعارههای جدید میرسیم؛ در نتیجه، نیما با این رویکرد جدید نشان داد شعر ما نباید به استعارههای قدیمی محدود باشد. زندگی امروز ما پر است از استعاره و این مهم است که ما تجربه زیسته خودمان را با نگاهی جدید وارد شعر کنیم. دیگر قرار نیست گل یک مفهوم ذهنی از گل باشد، درخت قرار نیست فقط سرو و صنوبر باشد.
"اولین مساله در شعر مدرن و برای ورود به این عرصه آن است که ما ذهن را کنار بگذاریم و به عین بیاییم" هرکسی بخواهد اهمیت کار نیما را درک کند، کافی است شعر «افسانه»ی او را آنالیز کند و آن را با هزار سال شعر فارسی مقایسه کند تا ببیند او چقدر چیزهایی را که در زندگی امروز ما وجود دارد و دیده نمیشده است، دیده و در شعرش آورده است. یکی از مهمترین نکات کار نیما بیرون آوردن شعر فارسی از تکصدایی است. نیما شعر فارسی را از تکصدایی بیرون آورد و یک اجرای چندصدایی را به شعر فارسی وارد کرد. او گفته است من فرمی را ایجاد کردهام که پرسوناهای من قدرت حرفزدن دارند. هنوز هم جا دارد که توصیههای نیما، شعر ما را وسعت بدهد.
همچنین درباره این موضوع که چقدر مخاطب عام میتواند با شعر نیما ارتباط برقرار کند، باید گفت چون نیما شاعری تجربهگراست، شعرهای او هم تجربی است. نفس تجربیبودن کار، کمی خواننده عام را پس میزند که این در زمان خود نیما هم رخ داده بود. شاگردان نیما یعنی اخوان و شاملو، شعرشان بیشتر مدنظر قرار میگیرد. نیما چشماندازهای مختلف را در برابر شعر فارسی قرار میدهد و خودش آن را اجرا میکند. شاید دو تجربه «خانواده سرباز» و «خانه سریویلی» کارهای موفقی نباشند و نیما در اجرا همیشه موفق نبوده است.
" در این اتفاق به دنیایی از استعارههای جدید میرسیم؛ در نتیجه، نیما با این رویکرد جدید نشان داد شعر ما نباید به استعارههای قدیمی محدود باشد" درباره نیما میگویند که او شاعرِ شاعران است؛ این درست است و او از طریق شاعران دیگر، جریان شعری را دگرگون کرد. خاصیت شعر نیما این است که هرچه جلوتر میرود، به ما نزدیکتر میشود. اکنون سطرهایی از او در بین خوانندگان ما رواج پیدا کرده است. نیما شاعری نیست که زمان او را کهنه کند؛ بلکه او را تازهتر کرده است. ما هرچه جلو میرویم، طنین نیما در آیندگان بیشتر میشود.
بیدلیل نیست که نیما میگوید: «گوش من از صدای آیندگان پر است». انگار نیما میشنید که کسانی امروز بعد از سالها، شعر او را زمزمه کنند. البته متأسفانه جامعه ما هم آسانپسند شده است. شعر دشوار را باید چند بار خواند؛ اما منتقدان هم در معرفی یک شاعر به مخاطب نقش دارند. شاپور جورکش کتابی به نام «بوطیقای شعر نو» نوشته است.
"زندگی امروز ما پر است از استعاره و این مهم است که ما تجربه زیسته خودمان را با نگاهی جدید وارد شعر کنیم"من نیز ۱۵ تا ۲۰ سال روی شعر نیما کار کردهام؛ چون خود من با کشف دوباره نیما برای خودم، مسیر شعرم را پیدا کردم. من به هنرجویانم نیز در کارهای شعر میگویم که با نیما آغاز کنند. اما مخاطبان ما عطش ندارند. کتاب «پانوشت» من که در ۱۱۰۰ نسخه منتشر شده بود، هنوز بعد از گذشت سه سال، ۳۰۰ نسخهاش باقی مانده است. آیا استادان دانشگاه این دغدغه را دارند که آثار جدیدی را که درباره نیما نوشته شده است، بخوانند؟ به نظر من، اگر این درک را کنار بگذاریم که نیما معادل با عروض نیمایی است، تاثیر و بازتاب نیما و تفکر نیمایی در اواخر دهه ۶۰ به بعد بیشتر از گذشته و دهه ۴۰ است.
مساله اصلی نیما این بود که نیامد فقط برای اینکه شعر مدرن بگوید، برود شعر خود را در خیابانی در پاریس بگوید. او شناختی از جامعه ما دارد و با این شناخت، شعر میگوید. او نمیخواسته تصویری شیک و پیک و مانند خیابانهای پاریس از جامعه ما ارائه بدهد و ما شبیه هستیم به آنچه در شعر نیما آمده است. نیما تجربههای خودش را مینوشت و نگاهش مدرن بود. درباره اینکه نیما تا چه اندازه تئوری خودش را منظم و مدون ارائه داده است، به نظر من، نیما در ذهن خودش یک تئوری دقیق داشت که اجزایش باهم جور است؛ اما در پرداخت، آن را به شکل خوبی ارائه نداد.
"نیما شعر فارسی را از تکصدایی بیرون آورد و یک اجرای چندصدایی را به شعر فارسی وارد کرد"این کار را باید آیندگان انجام میدادند. ما باید در نامهها و رسالههای مهم او یعنی «تعریف و تبصره» و «ارزش احساسات»، آرای او را دنبال کنیم. به هر حال، او نظرات خود را منظم نیاورده که یا روزگار به او مجال نداده یا زندگی سخت و دشوارش به او اجازه نداده است و این کار آیندگان بوده است. اخوان در «بدعتها» و «عطا و لقای نیما» تلاش کرده که به آرای او شکل و شمایل بدهد. در نسل ما هم من و شاپور جورکش تلاش کردهایم نظریه نیما را با انسجامنظر بیشتری ارائه کنیم.
من از خودم به نیما اضافه نکردهام؛ بلکه سعی کردهام آن را پیاده کنم. در صورت تمایل نظرتان را با ایمیل soori. poorya@gmail. com با من در میان بگذارید. این ستون و صفحه شنبهها منتشر میشود.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران