آیت الله دستغیب: هر کس در حد خود، حسینی می‌شود

جنبش راه سبز - ۱۳ آبان ۱۳۹۳

جرس: آیت الله دستغیب در مراسم عزاداری امام سوم شیعیان گفت: کسی که برای حسین بن علی علیهماالسلام عزاداری می‌کند و با شنیدن مصائب ایشان دلشکسته می‌شود، به حد خود در حسین علیه السلام غرق می‌شود و دلش قیمت پیدا می‌کند؛ لکن نه این دل ظاهری بلکه دل روحانی که به خدا وصل است. در این صورت هر کس در حد خود، حسینی می‌شود و صفات حسین علیه السلام را می‌یابد.

این مرجع تقلید در مراسم شب نهم محرم اظهار کرد: این عزاداری‌ها یک چیز کم ارزشی نیست، بلکه فواید بسیار دارد. هر کسی برای امام حسین علیه السلام اندوهگین باشد، خداوند مقامش را بالا می‌برد. کسی که برای حسین علیه السلام می‌گرید و عزاداری می‌کند، در واقع به حضرت ولی عصر عجّل الله‌تعالی فرجه اقتدا کرده است؛ چراکه در زیارت منتسب به ایشان نقل شده که فرمودند: «یا حسین شبانه روز برای تو گریه می‌کنم».

مشروح بیانات آیت الله دستغیب در مراسم شب نهم محرم ۱۳۹۳ را در ادامه بخوانید:



بسم الله الرحمن الرحیم

چند نصیحت

پیش از آغاز شرح دعای عرفه، چند سفارش به همه‌ی دوستان عزیز، به خصوص جوانان و نوجوانان داریم

اول: نماز را ترک نکنید! نماز شما را از هر بدی باز می‌دارد و موفق به انجام واجبات دیگر می‌کند؛ «الصلاة عمودُ الدّین».

"این مرجع تقلید در مراسم شب نهم محرم اظهار کرد: این عزاداری‌ها یک چیز کم ارزشی نیست، بلکه فواید بسیار دارد"پسرها سعی کنند از سنین نُه، ده سالگی شروع کنند به خواندن نماز و آموختن احکام آن، در حد خود. در روایت هم داریم که فرزندان خود را از همین سنین به نماز وادارید. دخترها هم از هفت سالگی مشغول نماز شوند و حجاب خود را هم از پیش از بلوغ رعایت کنند.

دوم: آنچه مورد نظر پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام است و قرآن با حساسیت به آن دستور می‌دهد، «صدق» است. در هر سنّی هستید، راستگو باشید! از کودکی راستگویی را به فرزندان خود بیاموزید. به محض آن که دروغ خواست بر زبانتان جاری شود، زبان خود را بگیرید.

فراموش نکنید که خدای تعالی صداقت را دوست می‌دارد؛ (کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ ) از کسانی هم که دروغ می‌گویند، پرهیز کنید و با آنها همنشین نشوید.

سوم: از معاشر بد بپرهیزید. از کسانی که اخلاق بد دارند و در دین اعتقاد درستی ندارند و شبهه ایجاد می‌کنند، دور شوید. هر شبهه‌ای پاسخی دارد، ولی گاه شبهه‌ها در ذهن می‌مانند و چه بسا تا سال‌ها انسان را اذیت کنند و باعث ایجاد مشکل در اعتقاداتش شوند. غیر از این، اخلاق ناپسند دوستانتان به طور قطع بر شما تأثیر می‌گذارد. اگر می‌توانید آنها را هدایت کنید، و اگر نمی‌توانید از آنها دور شوید.

چهارم: امانتدار باشید! اگر کسی امانتی به شما سپرد، در آن خیانت نکنید.

پنجم: اگر عیبی مخفی در کسی دیدید، آن را آشکار نکنید.

"پسرها سعی کنند از سنین نُه، ده سالگی شروع کنند به خواندن نماز و آموختن احکام آن، در حد خود"سرّ دیگران را فاش نکنید و دور غیبت را خط بکشید. یکی از منکرات بسیار ناپسند، غیبت است؛

(وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضآ أ یُحِبُّ أحَدُکُمْ أنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أخیهِ مَیْتآ فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللهَ اِنَّ اللهَ تَوّابٌ رَحیمٌ )

«و از یکدیگر غیبت نکنید! آیا کسی از شما دوست دارد گوشت برادر مرده‌ی خود را بخورد؟ از این کار کراهت دارید، و از خدا بترسید. خداوند توبه‌پذیر و مهربان است.»

غیبت هیچ فرقی با خوردن مردار ندارد.

اگر آیات یا روایاتی درباره این چند موضوع یا مطالب دیگری به ذهنتان رسید، بنویسید و آن را مطالعه کنید و سپس به خود رجوع نمایید ببینید این مطالب چه تأثیری بر شما داشته است.

بی وفایی دنیا

حضرت ابا عبدالله علیه السلام طی اشعاری درباره بی‌وفایی دنیا چنین می‌فرماید :

فَإِنْ تَکُنِ الدُّنْیَا تُعَدُّ نَفِیسَةً فَدَارُ ثَوَابِ اللَّهِ أَعْلَی وَ أَنْبَلُ

اگر دنیا چنان به انسان رو بیاورد که همه‌ی آرزوهایش برآورده شود و دست به خاکستر بزند، طلا شود، باز ثواب خدای تعالی بالاتر و بهتر است و سزاوار است انسان طالب آن شود و به دنیا نچسبد.

وَ إِنْ تَکُنِ الأمْوَالُ لِلتَّرْکِ جَمْعُهَا فَمَا بَالُ مَتْرُوکٍ بِهِ الْحُرُّ یَبْخَلُ

همه را بعد از مرگ، لخت و دست خالی در قبر می‌گذارند؛ نه خانه را می‌شود در قبر برد؛ نه مال را؛ نه آبرو را و نه هیچ چیز دیگری را. همه‌ی این‌ها رها می‌شود؛ نه مرید و نه مراد و نه رفیق. فقط آدمی می‌ماند و اعمال و عقایدش؛ پس حال که جمع کردن مال برای گذاشتن و رفتن است؛ چرا در واجبات مالی که بر عهده دارد، کوتاهی کند و به مستحبات مالی عمل نکند؟ چرا به دوستان و مؤمنین کمک نکند؟

وَ اِنْ تَکُنِ الأرْزَاقُ قِسْماً مُقَدَّراً فَقِلَّةُ حِرْصِ الْمَرْءِ فِی الرِّزْقِ أجْمَلُ

اگر روزی هر کسی معین است، پس حرص زدن برای چیست؟ البتّه باید در طلب رزق حلال تلاش کرد، ولی تقسیم کننده روزی خداست و او باید اجازه دهد.

بعضی هر چه می‌زنند به در بسته می‌خورند. وضع جامعه مهم است و کسانی که اموال بیت المال را می‌خورند و حق مردم را می‌برند، مقصّر و مجرمند، ولی باید دانست که تقسیم رزق دست خود خداوند است؛

(اللهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ )

«خدا روزی را برای هر کسی بخواهد فراخ می‌گرداند و تنگ می‌گیرد.»

گاهی به خاطر حرص دنیا، شخص از عبادتش می‌زند یا در تحصیل علمی که باید برای خدا و نفع رساندن به مردم باشد، کم می‌گذارد. حیف است انسان اسیر حرص شود و به جمع‌آوری زمین‌ها و مال‌های فراوان بپردازد.

وَ اِنْ تَکُنِ الأبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیْفِ فِی اللَّهِ أَفْضَلُ

حال که قرار است بدن خاک شود، بهتر است شهادت در اه خدا را انتخاب کند و به جای مرگ در بستر، آروزی شهادت داشته باشد.

عَلَیْکُمْ سَلامُ اللَّهِ یَا آلَ أحْمَدَ فَإِنِّی أرَانِی عَنْکُمْ سَوْفَ أَرْحَل

سلام من به شما ای فرزندان پیامبر که به زودی از میان شما می‌روم.

شرح دعای عرفه

فَقَدْ دَفَعَتْنِی الْعَوَالِمُ اِلَیْکَ وَ قَدْ أوْقَعَنِی عِلْمِی بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ

«مرا همه‌ی عوالم به سوی تو افکند و آگاهی‌ام به کرم و بزرگواریت مرا بدرگاه تو کشانید.»

عوالم مختلفی را همه‌ی ما پشت سر گذاشتیم تا به اینجا رسیدیم؛ ابتدا از خاک آفریده شدیم؛ سپس تبدیل به نطفه؛ بعد علقه؛ پس از آن مضغه شدیم و مضغه، استخوان گشت و بر استخوان‌ها گوشت رویید و روح در ما دمیده شد. پس از تولد هم مراحل دیگری را گذراندیم تا بالغ و رشید شدیم و امید است خداوند از برکت معصومین ما را از مراحل معنوی هم بگذراند!

همه‌ی ما اعتقاد به یکتایی خدا، نبوت پیامبر، حقّانیّت ائمه اطهار علیهم السلام، وقوع قیامت و عدل پروردگار داریم. بر این اعتقادات تمرین می‌کنیم؛ آنها را بر کفن خود می‌نویسیم و در قبر هم بر زبان برزخی می‌آوریم.

"دخترها هم از هفت سالگی مشغول نماز شوند و حجاب خود را هم از پیش از بلوغ رعایت کنند.دوم: آنچه مورد نظر پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام است و قرآن با حساسیت به آن دستور می‌دهد، «صدق» است"این اعتقادات ما را وادار به انجام واجبات و ترک محرّمات می‌کند و از رهگذر آن، خداوند حیات معنوی طیّب به ما می‌دهد، امّا اکتفا کردن به این مقدار، کم است و از خدا می‌خواهیم بیش از این نصیبمان کند و صاحب «علم الیقین» شویم؛ یعنی این اعتقادات چنان درون ما قرار بگیرند که اگر تمام عالم جمع شوند و بگویند خدا نیست، هیچ شکی برای ما ایجاد نشود. همچنین درباره پیامبر، ائمه اطهار و معاد، به علم برسیم.

کسی که به علم می‌رسد، مثل کسی است که می‌داند روز است و خورشید برآمده؛ پس اگر همه‌ی عالم بگویند شب است، بر این شخص تأثیری نمی‌گذارد؛ چون علم به وجود روز و دمیدن آفتاب دارد؛ هرچند خورشید را نبیند.

حضرت آیت الله العظمی نجابت می‌فرمودند: «این علم است که به کارمان می‌خورد و با خودمان می‌بریم.»

البتّه اعتقادات، انسان را نجات می‌دهند، ولی نصیب شدن علم، به تعبیر آیت الله العظمی نجابت ضامن ادامه‌ی حرکت به سوی خدای تعالی در عالم دیگر است. این علم موجب می‌شود انسان متوقف نشود و بالا و بالاتر رود تا به «عین الیقین» برسد. عین الیقین یعنی آنچه را بدان علم یافته، با چشم دل ببیند.

معراج السعاده، در تعریف مراحل سه گانه‌ی یقین؛ یعنی علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین چنین مثال آورده است :

علم الیقین آن است که از دور دودی می‌بینی و می‌فهمی آتشی برپاست. عین الیقین آن است که نزدیک می‌روی و آتش را با چشم خود می‌بینی و حق الیقین هنگامی است که درآتش می‌روی و می‌سوزی!

دیدن با چشم دل، یعنی اول متوجّه خود می‌شود و خدا را همراه خود می‌یابد؛ یعنی وجود خدا و همراهی او با خود و با تمام موجودات کاملا محسوسش می‌شود.

این چندان چیز سختی نیست. وجود یعنی هستی. اگر هستی موجودی گرفته شود، دیگر چیزی از او باقی نمی‌ماند. باید این امر را کاملا ملتفت شد؛ یعنی ابتدا صاحب علم شد و بعد با چشم دل، آنچه را درباره آن به علم رسیده، دید؛ باید حس کرد که همه چیز از خداست؛ از همین رو بود که مولا علی علیه السلام فرمود: هیچ چیز ندیدم مگر آن که خدا را قبل و بعدش دیدم. این دیدن، با چشم سر نیست.

از مولا علی علیه السلام سؤال شد: آیا پروردگارت را دیده‌ای؟ فرمود: «من پروردگاری را که ندیده‌ام نمی‌پرستم».

"فراموش نکنید که خدای تعالی صداقت را دوست می‌دارد؛ (کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ ) از کسانی هم که دروغ می‌گویند، پرهیز کنید و با آنها همنشین نشوید.سوم: از معاشر بد بپرهیزید"پرسیدند او را چگونه دیدی؟ فرمود: «چشم‌ها با نگاه کردن، او را نبینند، ولی دل‌ها با حقایق ایمان دریابندش.»

اگر عین الیقین نصیب شود، غفلت از انسان رخت می‌بندد و خیالات از بین می‌رود و شخص از عالم خیال بیرون می‌آید. خیال یعنی همان چیزهایی که مردم از صبح تا شب اسیر آن هستند؛ در یک نماز چند دقیقه‌ای نمی‌توانند از دست آن در امان بمانند و حواس خود را کاملا جمع کنند تا بی‌حساب به بهشت روند.

بعد از این نوبت به «حق الیقن» می‌رسد که انسان در وجود خدای تعالی می‌سوزد؛ یعنی می‌فهمد که هیچ است و به بیان حضرت زین العابدین علیه السلام خود را ذرّه و کوچک‌تر از ذرّه می‌بیند.

این فقط یک لفظ نیست؛ فنای در خداست؛ یعنی خدای تعالی فهمی نصیبش می‌کند که نیستی خود و همه‌ی موجودات را حس می‌کند، آن هم نه یک روز و دو روز، بلکه همیشه و در تمام طول عمر کاملا ملتفت می‌شود که خدا همه کاره است.

برای بازتر شدن مطلب و فهم بهتر آن، می‌گوییم: توحید بر سه قسم است: توحید افعالی، توحید صفاتی و توحید ذاتی. مرحله‌ی قبل از توحید، شهادت به یکتایی خداست.

توحید افعالی؛ یعنی فهمی خدا نصیب کند که متوجّه شود هر فعلی از هر موجودی سر می‌زند، سبب و پشتش خدای تعالی است؛ یعنی وقتی به سخن کسی گوش می‌دهد، متوجّه باشد که این بیان وابسته به قدرت است و قدرت از خداست؛ «لا حول و لا قوة الّا بالله» دیدن، شنیدن و سایر کارها متکی به قدرت است و قدرت از آن خداست. یا بگو: بصیر فقط خداست؛ سمیع فقط خداست؛ قادر فقط خداست. چون او بصیر است ما می‌بینیم؛ چون او سمیع است، ما می‌شنویم و چون او قادر است، ما هم قدرت داریم.

پس توحید افعالی یعنی توجّه به این که پشت هر فعلی، قدرتی است که از آن خداست، لکن بشر می‌تواند این قدرت را در کار خوب به کار بیندازد یا در کار بد، البتّه در پس پرده، همه چیز به خدا وصل است و دست او بسته نیست.

نتیجه‌ی توحید افعالی این است که سود و زیان را از خدا می‌بیند؛ «یا ضارّ و یا نافع» از هر کسی خیر یا شرّی به انسان برسد، از خدا می‌بیند و آن را برای خود خوب می‌داند؛ هرچند از فاعل آن هم غافل نیست.

اگر مالش را بردند، سارق را مقصر می‌بیند و در پی احقاق حقّش می‌رود، امّا از سوی دیگر متوجّه است که خدا این زیان را برای او رقم زده و به تقدیر او راضی است.

همچنین اگر کسی به او خوبی کرد، تشکر می‌کند، امّا متوجّه است که این نعمت و عنایت خداست.

توحید صفاتی یعنی هر صفت خوبی در هر کس ببیند، از خدا می‌بیند؛ اگر کسی سخاوت دارد، متعلّق به خداست؛ اگر شجاع است، از خداست و… لذا دیگر نمی‌گوید: من شجاع هستم؛ من سخاوتمندم؛ من بخشنده‌ام و…

بعد از توحید صفاتی، عوالم دیگری را پشت سر می‌گذارد تا به توحید ذاتی می‌رسد؛ یعنی اسما و صفات پروردگار در شخص ظاهر می‌شود؛ مثل حضرت ابا عبدالله علیه السلام. نه تنها ایشان خود به این مقامات عالی رسید، بلکه در این راه از دیگران هم دستگیری و آنان را بلند می‌کند.

کسی که برای حسین بن علی علیهماالسلام عزاداری می‌کند و با شنیدن مصائب ایشان دلشکسته می‌شود، به حد خود در حسین علیه السلام غرق می‌شود و دلش قیمت پیدا می‌کند؛ لکن نه این دل ظاهری بلکه دل روحانی که به خدا وصل است. در این صورت هر کس در حد خود، حسینی می‌شود و صفات حسین علیه السلام را می‌یابد. این عزاداری‌ها یک چیز کم ارزشی نیست، بلکه فواید بسیار دارد. هر کسی برای امام حسین علیه السلام اندوهگین باشد، خداوند مقامش را بالا می‌برد.

گذشته از این، کسی که برای حسین علیه السلام می‌گرید و عزاداری می‌کند، در واقع به حضرت ولی عصر عجّل الله‌تعالی فرجه اقتدا کرده است؛ چراکه در زیارت منتسب به ایشان نقل شده که فرمودند: «یا حسین شبانه روز برای تو گریه می‌کنم».

مبادا کسی اسیر شبهات شود و حرف‌های بیهوده بر او تأثیر بگذارد.

"از کسانی که اخلاق بد دارند و در دین اعتقاد درستی ندارند و شبهه ایجاد می‌کنند، دور شوید"امروز امام زمان عجّل الله‌تعالی فرجه برای جدش حسین علیه السلام محزون است و هر کس ایشان را دوست می‌دارد، بر آن امام همام اندوهگین می‌شود. این اثر محبّت به امام زمان است. برای کسی که ایشان را دنیا و آخرت و بهشت و نعمت خود می‌داند.

پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام نیز بر حسین علیه السلام محزون بودند و سفارش به اقامه‌ی عزای ایشان می‌کردند. حتّی بنا به برخی روایات و خواب‌هایی که دیده شده، در ایام محرم، حضرات معصومین در عالم برزخ هم محزونند.

شهید آیت الله دستغیب در داستان‌های شگفت از قول بعضی از مومنین می‌نویسد :

تقریبا بیست سال قبل که اغلب مردم مبتلا به مرض حصبه می‌شدند در خانه حقیر هفت نفر مبتلا به مرض حصبه در یک اطاق بودند، شب هشتم ماه محرم الحرام برای شرکت در مجلس عزاداری، مریض‌ها را در خانه به حال خود گذاشتم و ساعت پنج از شب گذشته با خاطری پریشان به مجلس تعزیه‌داری خودمان رفتم.

موقع تعزیه‌داری، سینه‌زنی، نوحه و مرثیه حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام قرائت شد، پس از فراغت از تعزیه‌داری و ادای نماز صبح، با عجله به منزل می‌رفتم و در قلب خود شفای هفت مریض را بوسیله عزیز زهرا از خدا می‌خواستم.

وقتی به منزل رسیدم دیدم بچه‌ها اطراف منقل آتشی نشسته و مختصر نانی که از روز قبل و شب باقیمانده است، روی آتش گرم می‌کنند و با اشتهای کامل مشغول خوردن آن نان‌ها هستند. از دیدن این منظره عصبانی شدم؛ زیرا خوردن نان آن هم نانی که از روز و شب گذشته باقیمانده برای مبتلا به مرض حصبه مضر است.

دختر بزرگم که حالت عصبانیت مرا دید گفت ماها خوب شده‌ایم و از خواب برخاستیم و گرسنه‌ایم؛ نان و چای می‌خوریم.

گفتم خوردن نان برای مرض حصبه خوب نیست، گفت پدر! بنشین تا من خواب خودم را تعریف کنم و ما همه خوب شده‌ایم. گفتم خوابت را بگو! گفت: در خواب دیدم اطاق، روشنی زیادی دارد و مردی آمد در اطاق ما و فرش سیاهی در این قسمت از اطاق پهن کرد و پهلوی درب اطاق با ادب ایستاد، آن وقت پنج نفر با نهایت جلالت و بزرگواری وارد شدند که یک نفر آنها زن مجلله‌ای بود، اول به طاقچه‌های اطاق و به کتیبه‌ها که به دیوار زده بود و اسم چهارده معصوم را روی آنها نوشته بود خوب با دقت نگاه کردند پس از آن اطراف آن فرش سیاه نشسته و قرآن‌های کوچکی از بغل بیرون آورده و قدری خواندند پس از آن یک نفر از آنها شروع کرد به روضه حضرت قاسم علیه السلام به عربی خواندن و من از اسم حضرت قاسم که مکرر می‌گفتند فهمیدم روضه حضرت قاسم می‌خوانند و همه شدیدآ گریه می‌کردند و مخصوصا آن زن خیلی سوزناک گریه می‌کرد، پس از آن در ظرف‌های کوچکی چیزی مثل قهوه همان مردی که قبل از همه آمده بود آورد و جلو آنها گذارد. من تعجب کردم که اشخاص با این جلالت چرا پاهاشان برهنه است، جلو رفتم و گفتم شما را به خدا کدامیک از شما حضرت علی علیه السلام هستید؟

یکی از آنها جواب داد و فرمود منم. خیلی با مهابت بود. گفتم شما را به خدا چرا پاهای شما برهنه است؟ پس با حالت گریه فرمود ما این ایام عزاداریم و پای ما برهنه است، فقط پای آن زن در همان لباس پوشیده بود.

گفتم ما بچه ها همه مریضیم مادر ما هم مریض است، خاله ما مریض است، آن وقت حضرت علی علیه السلام از جای خود برخاست و دست مبارک بر سر و صورت یک یک ما کشیدند و نشستند و فرمودند خوب شدید مگر مادرم، گفتم مادرم هم مریض است، فرمودند مادرت باید برود.

"هر شبهه‌ای پاسخی دارد، ولی گاه شبهه‌ها در ذهن می‌مانند و چه بسا تا سال‌ها انسان را اذیت کنند و باعث ایجاد مشکل در اعتقاداتش شوند"از شنیدن این حرف گریه کردم و التماس نمودم پس در اثر عجز و لابه من، برخاستند دستی هم روی لحاف مادرم کشیدند آن وقت خواستند از اطاق بیرون روند رو به من کرده فرمودند بر شماباد نماز که تا شخص مژه چشمش به هم می‌خورد باید نماز بخواند.

تا درب کوچه، عقب آنها رفتم دیدم مرکب‌های سواری که برای آنان آورده‌اند، روپوش‌های سیاه دارد، آنها رفتند و من برگشتم در این وقت از خواب بیدار شدم صدای اذان صبح را شنیدم دست به دست خودم و برادرانم و خاله‌ام و مادرم گذاشتم، دیدم هیچکدام تب نداریم، همه برخاستیم و نماز صبح را خواندیم، چون احساس گرسنگی زیاد در خود می‌کردیم لذا چای درست کرده با نانی که بود مشغول خوردن شدیم تا شما بیایید و تهیه صبحانه کنید و بالجمله تمام هفت نفر سالم و احتیاجی به دکتر و دوا پیدا نکردند.

همه‌ی محبّین ابا عبدالله در ایام عزاداری ایشان محزونند؛ اگر دلشکسته و گریان شوند، چه بهتر و اگر نشوند، حال گریه و تباکی به خود می‌گیرند و تباکی می‌کنند و اگر این هم نشد، بر سر و سینه می‌زنند.

ما حسین علیه السلام را دوست می‌داریم و گریه‌های ما از عشق و محبّت ماست. ما انتظاراتی از ایشان داریم، ولی چه عطا کنند و چه نکنند، در محبّت ما اثری نمی‌گذارد؛ هر چند ایشان کار خود را می‌کند.

منابع خبر

اخبار مرتبط