فرمانروایان سرزمین سوخته، س. ق. کاویان - Gooya News

گویا - ۷ مرداد ۱۴۰۲

سفر به دنیای مخالفان

(قسمت یکم)

صدای انقلاب مهسا را قرار نبود حاکمان ایران بشنوند. مخاطب صدای مردم، مخالفان جمهوری اسلامی بودند! نام مهسا البته که می‌توانست رمز اتحاد و همگرائی برای انسجام یک اپوزیسیون مقتدر برون‌مرزی باشد، به شرطی که بلوغ ذهنی تشکیل چنین اپوزیسیونی وجود می‌داشت. به نظر می‌رسید تجربه شکست‌های قبلی بالاخره بتواند مخالفان را متقاعد سازد تفاوتی عمیق بین تفکر و تشکل‌های اعتراضی با یک اپوزیسیون ملی وجود دارد اما امیدها به اینکه جهانبینی مبارزان به سوی خِرَد و ژرفای جدیدی از مَنِش رفتاری در تمرکز بر نجات ایران متمایل شود مثل گذشته به محاق رفت و طبق معمول، ما مردم ماندیم با موجی جدید از اعدام‌های جنون‌آمیز، دستگیری‌ها، آزار جوانان، تهدید و طرح‌های دراکُنی مجلس شورای اسلامی.

۱. درآمدی بر وضع موجود

از اعضای یک تیم ورزشی تا شرکت تجاری، از بازی کودکانه گروهی تا هدایت یک تیم سیاسی برای مذاکره، همه در جهت رسیدن به نتیجه مطلوب ذیل هدایت و رهبری یک کاپیتان، مدیر شرکت یا رئیس هیئت تلاش می‌کنند. حتی دزدان و راهزنان هم رئیس و رهبر دارند! اما چرا مخالفان ایرانی جمع نمی‌شوند تا از میان خود رهبری انتخاب کنند؟ چرا برای مدتی کوتاه هم شده برای رهایی از اسارت «شر محض» متحد نمی‌شوند؟ شکی نیست لزوم تشکیل تیم، شرکت، اتحادیه و همبستگی، فرع بر درد مشترک و احساس نیاز برای رسیدن به هدفی معین است.

پس، احتمالاً باید نتیجه گرفت که هنوز این درد و احساس نیاز مشترک به‌وجود نیامده و هدف از مخالفت به‌طور کامل مشخص نیست! مخالفانی که در گذشته به هر اقدام پادشاه معترض بودند و مبنای تحول از مبارزات به اصطلاح مسالمت‌جویانه به مبارزه مسلحانه را قیام ارتجاعی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ قرار دادند؛ اکنون تا بدین حد آستانه تحملشان در برابر خونخوارترین رژیم معاصر بالا رفته که حتی ضرورتی برای شراکت و تعیین رهبر نمی‌بینند! مخالفینی که در این سال‌های رنج و عذاب، همه نیرویشان را در انتخاب میان بد و بدتر برای نظامی که کسب و کارش مرگ است صرف کردند، امروز نه خود توان اتحاد و اعلان رهبری جنبش دارند و نه طبعاً انگیزه‌ای برای مبارزه واقعی با جمهوری اسلامی، چون ظاهراً مجبورند زیر بیرق کسی با شر محض بجنگند که منتخب معترضین کف خیابان است و ۴۴ سال پیش با نفرتی عمیق پدرش را سرنگونش کرده‌اند! پس ترجیح می‌دهند سر در لاک خود و در مکان‌های امن و گرم، مشغول بَزَک کردن گفتمان صد ساله خود و بافتن انواع و اقسام تئوری‌های محیر‌العقول باشند تا به هر وسیله‌ای شده مسیر طبیعی جنبش مردم را با غبار تئوری‌های عجیب و غریب مسموم کنند. با ذره‌بین برای «انتقال صدای اعتراض ایرانیان به جهان» به دنبال کلاسه‌بندی تکثر صداها و خواسته‌ها می‌گردند که بگویند: «به گوش رسانیدن صدای مردم ایران به جهانیان، از همین ابتدا، وظیفه‌ای دروغین و موهوم است و کنش‌گرانی که خود را نماینده‌ی مردم ایران معرفی می‌کنند صرفا شبانانی هستند در جست ‌و جوی رمه‌ای که دیگر وجود ندارند.» و «چنین نیست مردم واحدی به نام مردم ایران با خواسته‌های واحدی در جغرافیای ایران ساکن باشند...» (سبا معمار) تا بدینوسیله شعار روشن و ساده معترضین سراسر ایران را برای داشتن یک زندگی طبیعی با چنین اراجیف تجزیه‌طلبانه‌ای به گل نشانند.

منابع خبر

اخبار مرتبط

ایسنا - ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
کلمه - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۹
رادیو زمانه - ۲۲ بهمن ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۱ اسفند ۱۴۰۱