گزارشی از همایش دوسالانه بنیاد بین‌المللی ایران‌شناسی

جنبش راه سبز - ۲۴ مرداد ۱۳۹۳

 جرس: همایش دوسالانه بنیاد بین‌المللی ایران شناسی امسال در شهر مونترال کانادا، جایی که ده‌ها هزار ایرانی در آن ساکن هستند و دو دپارتمان ایران شناسی در دانشگاه های آن(مک گیل و کنکوردیا) در زمینه مطالعات ایران فعالند، در روزهای ۱۷ تا ۲۰ مرداد ماه برگزار شد.  

به گزارش جرس، این همایش اختصاص به مباحث این رشته‌ی علمی داشت و فرصتی را برای گردهم آمدن فعالان این حوزه از جای جای جهان ایجاد کرد که در این میان حضور دانشجویان و اساتید ایرانی ساکن در کشورهای خارجی پررنگ‌تر از همتایان خود از دیگر ملیت‌ها بود. گویی ایرانیان هرچند در خارج از مرزها، به شناخت و شناساندن ایران زمین بسیار مشتاقند. از همین نقطه نظر است که این همایش می‌تواند مورد اهمیت قرار گیرد چرا که جایی است که دستاوردهای اندیشمندان حوزه‌ی ایران زمین در دانشگاه‌های مختلف جهان ظهور و بروز می‌یابد و فرصتی برای رصد عمومی پیدا می‌کند. گستره‌ی موضوعی این همایش از تاریخ، سیاست، هنر، ادب و اندیشه تا محیط زیست و چشم‌اندازهای صنفی این رشته‌ی تخصصی در حوزه فرهنگی ایران زمین بوده و در خلال آن جلساتی برای تدقیقی مضاعف بر روی کارنامه علمی برخی از اساتید همچون احمد کریمی حکاک مترجم و ادیب، یرواند آبراهامیان تاریخ‌دان و حسین بشیریه نظریه پرداز علم سیاست، در نظر گرفته‌شده بود.

در روز سوم این همایش، همکاران و شاگردان حسین بشیریه در جلسه‌ای به بررسی تولیدات فکری این استاد قدیمی دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه تهران در زمینه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی ایران پرداختند.

"جلسه‌ای که با حضور خود بشیریه و مخاطبان آشنایی چون آبراهامیان، سروش، کدیور، سروش دباغ، حقیقت‌جو و.."جلسه‌ای که با حضور خود بشیریه و مخاطبان آشنایی چون آبراهامیان، سروش، کدیور، سروش دباغ، حقیقت‌جو و... شکل پرسش و پاسخ به خود گرفت و از یک سو زمینه‌ای را برای بیان دیدگاه‌های بشیریه از زبان خودش بوجود آورد و از سوی دیگر فرصتی بود تا حضار با دیدن وقار و متانت او، تعریف‌های شاگردانش را در وصف استادشان تصدیق کنند.

علی میرسپاسی در این جلسه با اشاره به مصاحبه‌های مختلفی که در طی پژوهش‌هایش انجام داده است، تاثیر نظریات علوم انسانی بطور عام و بشیریه به طور خاص را بر فعالان عرصه‌ی فکری و سیاسی کشور در دوره‌ی اصلاحات (که او آنها را روشنفکر می‌خواند) بلاشک دانست و عنوان کرد در حالی‌که حمید عنایت (در گذشته) و جوادطباطبایی (در زمان حال) بیشتر به فلسفه‌ و اندیشه‌ی سیاسی می‌پرداختند، بشیریه از اولین افرادی بود که مرزهای خود را در حوزه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی تعریف کرد و به نظریه‌پردازی سیاسی دست زد.

علی‌رضا نامور حقیقی نیز با اشاره به فضای دانشکده حقوق و علوم سیاسی پس از انقلاب فرهنگی و درخشش شخصیت علمی بشیریه که سبب امیدواری دانشجویان می‌شد گفت اهمیت نظریات بشیریه به خصوص نظریات در مورد منازعات درونی قدرت و جامعه‌ی مدنی این است که در موقع مناسبی که می‌توانست برای فعالان کشور جای مصرف داشته باشد، این نظریات را مطرح کرد و به طور غیر مستقیم سرچشمه‌ی تحولات مثبتی در کشور شد.

مهرزاد بروجردی نیز اهمیت کار بشیریه در چارچوب جامعه‌شناسی سیاسی را در این دانست که در این چارچوب نگاه به پدیده‌ها تاریخمند می‌شود و وزن نهادهای سیاسی و اجتماعی دیده می‌‌شود. از نگاه بروجردی، نقطه حائز اهمیت دیگر در کار بشیریه وزن دادن به قدرت جامعه در مقابل اقتدار دولت در فرایند گذار به توسعه سیاسی است، نکته‌ای که تا پیش از بشیریه در ایران مغفول بوده است. در برابر این نقطه قوت، بروجردی دست کم گرفتن عامل اقتصاد در فرایند گذار به توسعه‌ی سیاسی را کاستی کار بشیریه دانست.

همچنین افزود اتکا به فرهنگ سیاسی نخبگان در تحلیل‌های بشیریه سبب نوعی سردرگمی در این تحلیل‌ها شده است چرا که این متغیر بسیار سیال است و تحلیل دقیق متغیرها بر مبنای آن میسر نیست.

حسین قاضیان نیز با اشاره به فقر منابع جامعه‌شناسی سیاسی در کشور و پیشگام بودن بشیریه در برطرف کردن این خلا، کتاب‌های او را مورد اقبال عمومی توصیف کرد و همچنین از نقش او در معرفی نظریه پردازان جهان ( به ویژه انگیسی زبانان ) به پژوهشگران این حوزه سخن گفت. او به دو تحول عمده در کارنامه‌ی بشیریه اشاره کرد و گفت بشیریه با گذار از حوزه اندیشه و فلسفه‌ی سیاسی به سمت کارهای تجربی رفت که هم در روش و هم در مضمون قابل بررسی است.

تحول دوم زندگی بشیریه زاییده‌ی همین خصلت تجربی کارهای اوست که او را به تاثیرگزاری در جامعه‌ی واقعی نزدیک‌تر کرد و در واقع او را از مقام یک آکادمسین به "روشنفکر عرصه‌ی عمومی" کشاند.

در پایان بشیریه با توضیحات خود تکمله‌ای بر صحبت هریک از سخنرانان افزود. او گفت به عنوان شاگرد حمید عنایت، به فلسفه‌ی سیاسی علاقه‌مند است اما با وجود کارهای درخور عنایت در این زمینه و خلائی که در حوزه‌ی علمی جامعه‌‌شناسی سیاسی وجود داشته است بر این حوزه متمرکز شده است. بشیریه با تاکید بر این که هدفش پیشبرد این حوزه‌ی علمی در چارچوب‌های آکادمیک بوده است تاثیر نظریاتش در حوزه‌ی عمومی را ناخواسته خواند و گفت معمولا وقتی کاراکتر و شهرت یکدیگر را در خیابان می‌بینند یکدیگر را نمی‌شناسند، برای من هم مساله همین‌طور بوده است و کاراکتر شخصیتی من با شهرتی که برای من به عنوان یک نظریه‌پرداز ساخته شده غریبه است.

او دستگاه فکری خود را از دوران دانشجویی به این سو دارای دو محور نظری و یک بخش عملی دانست که کلیه کارنامه‌ی علمی‌او می‌تواند در ذیل این دسته‌بندی قرار گیرد. در واقع او دستگاه فکری خود را یک دوچرخه خواند که چرخ‌های آن دو محور نظری "جامعه‌شناسی سیاسی" و "کاربرد اندیشه‌ی سیاسی" است و بخش عملی "گذار به دموکراسی" بر روی آن سوار شده است. بشیریه گفت در طول حیات علمی‌اش سعی داشته بر روی این دوچرخه حرکت کند و برخلاف برخی اندیشمندان چون سروش که بر چرخ‌های فکریشان افزوده‌اند، از این دو چرخ فراتر نرود.

"از نگاه بروجردی، نقطه حائز اهمیت دیگر در کار بشیریه وزن دادن به قدرت جامعه در مقابل اقتدار دولت در فرایند گذار به توسعه سیاسی است، نکته‌ای که تا پیش از بشیریه در ایران مغفول بوده است"او همچنین صفت "روشنفکر عرصه‌ی عمومی" را برای خود مناسب ندید و گفت او در واقع به نقاد مبدل شده است و نه روشنفکر به معنای واقعی کلمه. به نظر این می‌رسد این ردیه‌ی بشیریه نه فقط از سر فروتنی که از سر دقت علمی این استاد بلامنازع علم سیاست است که روشنفکرحوزه‌ی عمومی را در توامانی نقادی قدرت، نقادی سنت و نقادی مردم می‌بیند.

بشیریه با مروری به نظریات خود در دو بخش عمده روابط قدرت با اپوزسیون و گذار به دموکراسی در ایران گفت که در ایران معاصر ما همیشه شاهد نوعی از الیگارشی بوده ایم که می‌توان آن را به سه دوره‌ی پیش از مشروطیت، پهلوی و جدید دسته‌بندی کرد. البته در این باره بشیریه با تذکر یکی از حضار در مورد دوران مصدق روبرو شد که با پذیرش استثنا بودن دوران مصدق به عنوان تنها دورانی که در الیگارشی پهلوی شکاف جدی افتاد، حرف خود را تصحیح کرد. در مورد روابط با قدرت و اپوزسیون بشیریه گفت در واقع ما در دوران جدید هیچ اپوزسیون واقعی به این معنی که بتواند بر معادلات قدرت تاثیر عمیقی بگذارد نداشته‌ایم و وجود شبه اپوزسیون‌های موقتی و منازعات درونی قدرت نیز به معنای شکاف در قدرت نیست. او با مثبت خواندن منازعات درونی قدرت برای فرایند گذار به دموکراسی گفت در واقع این منازعات سبب می‌شود گروه‌های درون قدرت به گروه‌های حاشیه‌ای جامعه توجه کنند و شرایط قوی‌تر شدن بدنه‌ی جامعه که شرط لازم رسیدن به دموکراسی است بوجود آید.

او رابطه‌ی قدرت با گروه‌های اپوزسیونی و شبه اپوزسیونی را در اشکال سرکوب، جذب و استحاله، نرمال‌سازی رابطه، انعقاد پیمان و انقلاب توصیف کرد و گفت در فرایند گذار به دموکراسی معمولا انعقاد پیمان می‌تواند گزینه‌ی مناسب‌تری باشد.

به نظر می‌رسد این گزینه عصاره آن چیزی است که در ادبیات سیاسی کشور تحت عنوان "چانه‌زنی از بالا" شهرت یافته است. گزینه‌ای که اگرچه به حق منجر به تغییرات مثبتی در فضای کشور در دوران اصلاحات بوده است اما در نگاهی بلند مدت‌تر تبعاتی را برای فعالان "فشار از پایین" داشته است. منظور از این تبعات هزینه‌هایی نیست که متاسفانه در این دوران بر هر دو گروه "چانه‌زنی از بالا" و "فشار از پایین" تحمیل شده است بلکه سردرگمی‌ای و پیامدهای اخلاقی است که برای مخاطبانی که خود را در جایگاه ابزاری می‌دیدند که در دورانی که فضای انعقاد چنین پیمان‌هایی وجود ندارد بلااستفاده شده‌اند، بوجود آورده است. چنان که هنگامی که فضای یکپارچه قدرت درون کشور امکان استفاده از این نیرو را بسته، هستند کسانی که به انعقاد پیمان در سطح قدرت‌های بزرگ‌تر منطقه‌ای و جهانی فکر کنند و در آن سطح به بازی بپردازند؛ چیزی که خشت کجی را در فضای سیاسی بنیان می گذارد که ممکن است به قیمت استقلال کشور بینجامد. چنین مباد.

گزارش: الهام شهسوارزاده
 

.

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

فردا - ۲۴ مرداد ۱۳۹۳
باشگاه خبرنگاران - ۲۴ مرداد ۱۳۹۳
عصر ایران - ۲۴ مرداد ۱۳۹۳