زندگی در حصار

زندگی در حصار
خبر آنلاین
خبر آنلاین - ۱۳ آبان ۱۴۰۰

"بهشت" اگر بهشت بود، از آن‌رو خوش بود که جز یک حصار و یک نباید، بیش نداشت. اما بیرون از بهشت، این‌جا و اکنون که نامش را دنیا گذاشته‌ایم، حصار اندر حصار است و آدمی پیچیده در حصارهاست. محدود شده به محدودیت‌ها. از هر طرف که برود،؛ منعی و نهی‌ای؛ باید و نبایدی؛ درست و نادرستی؛ پس و پیش آدمی را به انواع حصار بسته‌اند. ممنوعیت‌ها از پی ممنوعیت‌ها.

آدمی، بسیار محدودتر از آن است که تصور می‌کند.

"اما بیرون از بهشت، این‌جا و اکنون که نامش را دنیا گذاشته‌ایم، حصار اندر حصار است و آدمی پیچیده در حصارهاست"هر گامی که می‌زند، معیار و قاعده و قانونی، جلویش را می‌گیرد. زندگی، چونان حرکت در شبِ شهرِ حکومت نظامی است که بر سر هر کوچه و چهارراه و خیابان، ایست و بازرسی، متوقفش می‌کند؛ معطلش  می‌کند؛ بازرسی می‌شود؛ برگه‌ی هویت و علت تردد را می‌پرسد. از این یک که بگذرد کمی آن‌سو، دوباره ایست، و کمی بعدتر و کمی بعدتر، تمامی ندارد. آدمی، چونان متهمی است که بازجوهای متعدد دارد. هریک او را بازخواست می‌کند و قضاوت می‌شود و  درنهایت حکمی صادر می‌کند.

و این چنین، از این دادگاه به آن دادگاه احضار می‌شود. زندگی، پرونده‌ای همیشه مفتوح است.

فرمان‌ها و فرماندهان از هر سو احاطه‌اش کرده‌اند. چونان سربازی گوش به‌فرمان، هر تخطی، عقوبت و مجازاتی دارد. مشکل فقط انبوه فرمان‌ها و تنوع فرماندهان نیست، تخالف و تضاد فرمان‌ها نیز خود، مشکل دیگری است. هر اطاعتی از یک فرمانده، ممکن است مورد  مجازات فرمانده‌ی دیگر قرار گیرد.

"از هر طرف که برود،؛ منعی و نهی‌ای؛ باید و نبایدی؛ درست و نادرستی؛ پس و پیش آدمی را به انواع حصار بسته‌اند"یکی می‌گوید بنشین، دیگری می‌گوید برخیز. یکی می‌گوید برو، دیگری می‌گوید نرو. و این یعنی سیطره‌ی تراژدی بر کل زندگی.

حصارها در هرحال خواهند بود، 
اما آن‌که انسان را ذاتا پلید، وحشی، گرگ و درنده‌خو می‌داند، بر حصارها می‌افزاید، دایره‌ی حرکتش را تنگ‌تر و بیش‌تر بازرسی‌اش می‌کند. بیش‌تر نظارتش می‌کند. و آن‌که دارای طبعی پاک و نیالوده‌اش می‌یابد، حصارها را کمرنگ‌تر می‌کند؛ کمتر بازرسی‌اش می‌کند؛ با او ملاطفت بیش‌تری می‌ورزد؛ مرزهای باید و نبایدش را دورتر می‌برد؛ مساحت زندگی‌اش را فراخ‌تر و زمین بازی‌اش را وسیع‌تر می‌سازد.
در نیک‌خو دیدن آدمی، هرچند حصارها کم و کم‌تر، دور و دورتر می‌شود؛ اما هنوز حصارها خواهند بود.

آدمی ناچار از زیستن در حصارها است. تفاوت در فرهنگ‌ها و اجتماعات و نظامات،  در بود و نبودِ حصار نیست، در تعدد و تکثر، سبکی و سنگینی و در مدارا و خشونت حصارهاست. در یکی، آدمی به غل و زنجیر کشیده می‌شود و مجال زیستن، به‌نحو دردناکی کاهش می‌یابد؛ و در دیگری، فرصتی برای نفس کشیدن در فضای زندگی‌ فراهم می‌گردد. یکی، دیوار امر و نهی را در یک متری زندگی بالا می‌برد و گزمه‌ها بر سر آن می‌گمارد؛ و دیگری، دیوارها را در دور دست‌ها و گاه، پنهان بنا می‌نهد.

آن‌چه گفته شد، توصیفی اگزجره از وضع تراژیک زندگی و سرنوشت آدمی است. تا شاید، ضرورت مدارا روشن‌تر  و هم‌دلی دلنشین‌تر شود.


آن‌چه گفته شد، از آن‌رو بود تا شیرینی این بیت "حافظ" که از سر دلسوزی و شفقت سروده شده است، بیش‌تر نمایان گردد:

بر این جانِ پریشان رحمت آرید / که وقتی کاردانی کاملی بود

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز

خبر آنلاین - ۱۳ آبان ۱۴۰۰
خبر آنلاین - ۱۳ آبان ۱۴۰۰