حکمت متعالیه ملاصدرا عمیقاً وامدار دستاوردهای فلسفی ابن سیناست

حکمت متعالیه ملاصدرا عمیقاً وامدار دستاوردهای فلسفی ابن سیناست
خبرگزاری فارس
خبرگزاری فارس - ۲ شهریور ۱۳۹۶

حکمت متعالیه ملاصدرا عمیقاً وامدار دستاوردهای فلسفی ابن سیناست

حجت الاسلام دکتر یارعلی کردفیروزجائی با تأکید براینکه حکمت متعالیه ملاصدرا عمیقا وامدار دستاوردهای فلسفی ابن سیناست؛ گفت: وی در بسیاری موارد برای تأیید موضع خویش به ابن سینا متوسل شده و بر بخش‌هایی از «شفا» شرح و تعلیق نوشته است.

به گزارش خبرنگار آین و اندیشه خبرگزاری فارس، ابن سینا شهیرترین فیلسوف مسلمان است که در شرق و غرب عالم نام او درخشیده است. علاوه بر این او نه تنها فیلسوف که در تمامی علوم زمانه خود دست توانایی داشته است و مشهورترین این علوم پزشکی است که بخش عمده ای از شهرت ابن سینا مدیون تخصص در این حوزه و نوشتن کتاب قانون است.

به هر حال ابن سینای فیلسوف نوآوری‌ها و دستاوردهایی داشته که بسیاری از فیلسوفان معاصر او را گرچه مشهور به رئیس مشائیون اسلامی است، فیلسوفی اشراقی می‌دانند. در گفت‌وگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر یارعلی کردفیروزجائی استاد دانشگاه باقرالعلوم(ع) به بررسی جایگاه و اندیشه ابن سینا پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست.

فارس: آقای دکتر! فارابی به عنوان مؤسس فلسفه اسلامی به حکمت عملی خصوصا سیاست بسیار پرداخته و کتابهای مفصل و جداگانه ای در این زمینه نوشته و عمده شهرت فارابی هم به خاطر پرداختن به سیاست است، چرا ابن سینا به حکمت عملی نپرداخته است. چرا حکمت عملی در اندیشه ابن سینا لاغر و نحیف است؟

حکمت عملی، حکمتی است که مقصود از آن فقط شناختن نیست، بلکه مقصود از آن شناختن برای عمل کردن است. این حکمت به چهار بخش تقسیم می شود: اخلاق، تدبیر منزل، تدبیر مدینه(سیاست) و علم قوانین حاکم بر فرد، منزل و مدینه(الصناعة الشارعة یا نوامیس(فن قانون‌گذاری)).

نوامیس از طریق نبوت از شارع أخذ می شود.

"چرا حکمت عملی در اندیشه ابن سینا لاغر و نحیف است؟حکمت عملی، حکمتی است که مقصود از آن فقط شناختن نیست، بلکه مقصود از آن شناختن برای عمل کردن است"ابن سینا در عیون الحکمة با بیان دیگری در این باره می گوید: مبدأ اقسام حکمت عملی از ناحیه شریعت الهی أخذ کمالات حدود آنها نیز به وسیله آن تبیین می شود و در مرحله بعد قوه نظری با شناخت قوانین و به کار بردن آنها در جزئیات، در آن تصرف می کند. بدین ترتیب عقل بشری با تکیه بر داده های کلی وحیانی، به جزئیات و تفصیل قوانین حکمت عملی می پردازد؛ اما گفتنی است دستاوردهای ابن سینا در این عرصه اندک و ناچیز است. این فیلسوف جز رساله ای کوتاه در اخلاق و فصلی از الاهیات من الشفاء در باب سیاست چیزی در حکمت عملی ننوشته است. معامله ابن سینا با مقوله سیاست در نقطه مقابل معامله فارابی با آن است. آن گونه که از تاریخ بر می آید، فارابی سودای سیاست‌ورزی در سر نداشته و هیچ گونه فعالیت سیاسی ـ اجتماعی از او گزارش نشده است؛ بلکه شهرت او بیشتر به سبب کوششهای وی در باب فلسفه سیاسی و تأملات عقلی درباره آن است که در کتاب آراء اهل المدینة الفاضلة و غیر آن تبلور یافته است، این در حالی است که بوعلی برعکس درگیر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بوده است و در حکومت، جایگاهی داشته و حتی به وزارت نیز دست یافته است، اما به تناسب فعالیت سیاسی اجتماعی، دستاوردهای او در باب فلسفه سیاسی و تأملات نظری در این زمینه بسیار نیست.

ابن سینا آنگاه که بر ضرورت نبوت و وحی الهی استدلال می کند، از عنصر اجتماعی بودن انسان بهره می گیرد و آن را موجب تفاوت او با دیگر حیوانات می شمارد. با توجه به اینکه انسان برای رفع نیازمندیهای زندگی خود ناگزیر است در اجتماع زندگی کند، این زندگی اجتماعی او را به مشارکت با دیگران وادار می سازد. یکی از چیزهایی که مشارکت را میسر و تکمیل می کند، معامله است و برای معامله قوانین و مقرراتی عادلانه لازم است تا به کسی ظلم نشود یا حق کسی ضایع نگردد. بنابراین جامعه بشری نیازمند کسی است که قانون گذار و مجری عدالت باشد. چنین کسی باید به انسان باشد و باید به خصوصیت و امتیازی(یعنی معجزه) مختص باشد تا از دیگران متمایز شود.

"این حکمت به چهار بخش تقسیم می شود: اخلاق، تدبیر منزل، تدبیر مدینه(سیاست) و علم قوانین حاکم بر فرد، منزل و مدینه(الصناعة الشارعة یا نوامیس(فن قانون‌گذاری)).نوامیس از طریق نبوت از شارع أخذ می شود"چنین کسی نبی (پیامبر) است و به حکم عقل خداوند متعال که به همه موجودات این عالم عنایت دارد و از رویاندن مو بر اشفار(انتهای پلک چشم) و حاجین(ابروها) فروگذار نکرده است، به نحو اولی نباید از فرستادن پیامبر فروگذار کند. نخستین وظیفه پیامبر آن است که مردم را با خدا و صفات خدا و لزوم اطاعت از دستورهای او و نیز حیات اخروی و ثواب و عقاب پس از مرگ آشنا سازد.

ابن سینا سپس در فصل چهارم از مقاله دهم الاهیات من الشفاء درباره برخی سنتهایی که قانون گذار درباره شهر و خانواده، به ویژه درباره ازدواج باید وضع کند، سخن می گوید و در فصل پنجم درباره جانشین پیامبر و امام و درباره سیاسات و معاملات و اخلاق سخن گفته است. پیامبر باید اطاعت از جانشینش را بر مردم واجب گرداند. شیخ الرئیس در اینجا به موضوعی می پردازد که پس از رحلت پیامبر اسلام(ص)، موضع گیری‌های متفاوت درباره آن موجب پیدایش دو مذهب تسنن و تشیع شده است. بنا بر اعتقاد شیعیان، جانشینی پیامبر منصب ویژه ای است که هر کسی شایسته آن نیست و ویژگی ها و امتیازات ویژه ای را می طلبد و تعیین آن برعهده خداوند و ابلاغ و نصب آن بر عهده پیامبر است؛ اما به گمان اهل سنت جانشینی پیامبر چنین ویژگی ای ندارد و پیامبر در تعیین آن دخالتی نکرده است، بلکه جانشین پیامبر با اجماع مسلمین برگزیده می شود.

ابن سینا گرچه موضع خود را به صراحت بیان نکرده است، سخنانش در مجموع موضع تشیع را تأیید می کند.

انتخاب خلیفه برعهده پیامبر یا اجماع مسلمانهاست و خلیفه باید مستقل در سیاست، دارای عقل اصیل و اخلاق شریف (شجاعت، عفت و حسن تدبیر) باشد و از همه افراد دیگر به شریعت داناتر باشد. اگر انتخاب خلیفه از طریق اجماع باشد، افراد اجماع کننده باید بر کسی که ویژگی های پیش گفته را دارد، اجماع کنند. کسانی که از روی هوی و هوس از چنین خلیفه ای اطاعت نکنند یا بر کسی که شایستگی خلافت ندارد، اجماع کنند کافر به خدایند. به عقیده ابن سینا در عین حال که تعیین خلیفه از طریق اجماع جایز است، تعیین آن از طریق نصب درست تر است؛ زیرا تعیین آن از طریق اجماعبه اختلاف و تشعب می انجامد. در تعیین خلیفه از بین ویژگی‌های لازم باید بر عقل و حسن ایالت(سیاست) تأکید بیشتری شود.

"بدین ترتیب عقل بشری با تکیه بر داده های کلی وحیانی، به جزئیات و تفصیل قوانین حکمت عملی می پردازد؛ اما گفتنی است دستاوردهای ابن سینا در این عرصه اندک و ناچیز است"کسی که در ویژگی ها و امتیازات دیگر میانه باشد و به اضداد آنها مایل نباشد، اما در این دو ویژگی مقدم باشد، بر کس دیگری که در امتیازات دیگر مقدم است، ولی در این دو امتیاز مانند او نیست، ترجیح دارد.

ابن سینا در رساله کوتاهی با عنوان فی علم الاخلاق درباره رذایل و فضائل اخلاقی به اختصار سخن گفته است. آثار ابن سینا در عرصه حکمت عملی محدود به چند مقاله از الهیات من الشفاء یا رساله های کوتاه اخلاقی نیست، بلکه رساله های عرفانی او نیز به این قلمرو تعلق دارد؛ زیرا در آنها به عرفان عملی پرداخته شده است که بخشی از حکمت عملی به شمار می آید.

فارس: برخی از اساتید فلسفه اسلامی معاصر ابن سینا را به خاطر رویکردهای عرفانی و مباحثی که در مقدمه حکمت المشرقیین مطرح کرده، فیلسوفی مشائی نمی دانند بلکه او را مشرقی(اشراقی) می دانند. نظر شما در این ارتباط چیست؟

ابن سینا در مقدمه منطق المشرقیین از حکمت مشرقیه سخن گفته و آن را از حکمت مشائی که حکمت رایج و متداولش خوانده است، متمایز می سازد. وی این حکمت را مختص خود و کسانی که مانند خودش می شمرد و می گوید: برای عموم فلسفه ورزان در کتابهای شفا و اللواحق (که شرح بر شفا بوده است) بیش از نیازشان آورده است؛ اما آنچه در حکمت مشرقیه می آورد ویژه خاصان است.

ابن‌ سینا در اینجا از گرایش فلسفی جدیدی خبر می دهد که غیر از گرایش فلسفی مشائی رایج در عصر اوست؛ اما به دلیل مفقود شدن کتابی که ابن سینا با عنوان حکمة المشرقیة از آن یاد کرده است، گذشته از جزئیات حتی خطوط کلی حکمت مشرقیه او ناشناخته مانده است. آنچه از این کتاب باقی مانده است، یعنی بخش منطق آن که اکنون با نام منطق المشرقیین در دسترس است تفاوت قابل توجهی ندارد با آنچه در آثار مشائی او مانند شفا و اشارات آمده است؛ اما افزون بر الحکمة المشرقیة که بخش عمده آن مفقود شده است، در میان آثار ابن سینا رساله هایی یافت می شود که نه تنها صیغه مشائی و ارسطویی ندارد، بلکه رنگ و بوی اشراقی و عرفانی دارند.

رساله های حی بن یقظان، رسالة الطیر، سلامال و ابسال، فی ماهیة العشق، فی ماهیة الصلاة، فی معنی الزیارة و سه نمط پایانی اشارات و تنبیهات با عنوانهای فی البهجة و السعادة، فی المقامات العارفین و فی الاسرار الآیات از این دسته اند.

دقت و تأمل در آثار گوناکون ابن سینا اعم از مشائی و عرفانی این نتیجه را به همراه دارد که اندیشه فلسفی او بستر مناسبی برای ذوق عرفانی و حکمت مشرقیه فراهم می کند، اما نمی توان دستاوردهای آن را به معنای متداول کلمه عرفانی یا مشرقی خواند.

فارس: ابن سینا چقدر بر فیلسوفان بعد از خود تأثیر گذاشته است؟

شیخ الرئیس هر چند از نظر تاریخی در نقطه آغاز فلسفه اسلامی قرار نگرفته است و حتی مؤسس آن شمرده نمی شود، از نظر جامعیت نظام فلسفی وتنوع موضوعاتی که به آنها پرداخته است و نیز طرح مسائلی که لازم است هر فیلسوفی درباره آنها موضع گیری کند، جایگاهی ویژه دارد که فیلسوفان و متکلمان و اندیشمندان پس از او، ناگزیر به أخذ و تأیید یا رفض و رد موضع او پرداخته و بدین ترتیب تحت تأثیر آزا و دیدگاه های او قرار گرفته اند. تأثیر ابن سینا بر مشائیانی مانند بهمنیار، لوکری، خواجه نصیرالدین طوسی و دیگران که به تلخیص، شرح و دفاع از حکمت سینوی پرداخته اند و نیز فخر رازی که هم شارح حکمت ابن سینا و هم منتقد آن است، کاملا آشکار است.

نفوذ ابن سینا در فلسفه اسلامی منحصر به مشائیان نیست. هم در حکمت اشراق سهروردی و هم در حکمت متعالیه ملاصدار نفوذ وی را نمی توان انکار کرد. ابن سینا با طرح حکمت مشرقیه، راه تأسیس حکمت اشراقی به دست سهروردی و حکمت متعالیه به دست صدرالمتألهین را هموار ساخت و افزون بر این بخش عمده حکمت اشراقی سهروردی و حکمت متعالیه صدرایی با حکمت مشائی سینوی یکسان است و در این بخش بیشتر اختلافها به اصطلاحات و واژه های به کار رفته باز می گردد. حکمت متعالیه ملاصدرا عمیقا وامدار دستاوردهای فلسفی ابن سیناست؛ یرا وی در بسیاری موارد برای تأیید موضع خویش به ابن سینا متوسل شده و بر بخشهایی از شفا شرح و تعلیقه نوشته است.

فارس: در غرب چطور؟

نفوذ ابن سینا منحصر به شرق نیست.

"این فیلسوف جز رساله ای کوتاه در اخلاق و فصلی از الاهیات من الشفاء در باب سیاست چیزی در حکمت عملی ننوشته است"او در غرب نیز تأثیر نافذی داشته است. آثار ابن سینا و به ویژه بخشی از شفا در اواخر قرون وسطی به زبان لاتینی ترجمه شد و کانون توجه جدی اندیشمندان غربی قرار گرفت. دستاورد مهم ابن سینا که برای فیلسوفان و متکلمان مسیحی بسیار مغتنم بود توفیق او در جمع بین فلسفه و دین و به دست دادن تحلیل عقلانی و فلسفی از آموزه های دینی بوده است.

توماس آکویناس فیلسوف و متکلم بزرگ مسیحی قرون میانه، به شدت از ابن سینا متأثر بوده است و در آثارش به ویژه در رساله ماهیت و وجود به دیدگاه های ابن سینا اشاره کرده است. اندیشمندان مسیحی مانند آکویناس، دونس اسکوتوس و سوآرز در تمایز وجود از ماهیت، تفکیک بین واجب الوجود و ممکن الوجود و ماهیت نداشتن واجب الوجود و برخی برهانهای اثبات وجود خدا مانند برهان وجوب و امکان از ابن سینا الهام گرفته اند.

نفوذ ابن سینا در تاریخ اندیشه پس از خودش به حوزه فلسفه منحصر نیست. او در قلمرو علم به ویژه دانش پزشکی تأثیر چشمگیری بر شرق و غرب داشته است.

در شرق شرحهای فراوانی بر قانون نوشته است و در غرب همین کتاب به زبان لاتینی ترجمه و چندین قرن در دانشگاه ها کتاب درسی بوده است.

فارس: منتقدان سرسختی مانند غزالی و امام فخر رازی هم داشته است؟

بله! ابن سینا منتقدانی نیز داشته است، افزون بر فخر رازی که به مثابه یک فیلسوف و متکلم به نقد فیلسوفانه او همت گماشته بود، غزالی در کتاب تهافت الفلاسفه روش فلسفی و کلیت نظام مابعدالطبیعی ابن سینا را به سبکی متکلمانه نقد کرده است.

فارس: در مورد شخصیت ابن سینا دیدگاه های متفاوتی هست، برخی به خاطر نوشته های جوزجانی ابن سینا را شخصیت درستی نمی دانند و تهمتهایی به او می زنند اما برخی به خاطر نوشته های عرفانی حتی او را عارف می دانند. قضاوت شما در این باب چیست؟

درباره زندگی ابن سینا دو نکته قابل تأمل به چشم می خورد که اشاره کوتاهی به آنها لازم است: نکته نخست این است که گرایش مذهبی ابن سینا آشکار و صریح نیست. گرچه روشن است که او مسلمان بوده است، اما هیچ جا به مذهب اسلامی خود تصریح نکرده است و شاگردان وی نیز در این باره چیزی نگفته اند؛ اما با ملاحظه برخی دیدگاه های اعتقادی و زندگی سیاسی شیخ الرئیس گرایش شیعی او را نمی توان انکار کرد.

نکته دوم نیز اینکه برخی گزارشگران زندگی ابن سینا، او را مردی خوشگذران معرفی کرده و به ویژه شرابخواری وی را نشانه بی اعتباری او به احکام شرع دانسته اند. ظاهرا منبع اصلی شراب نوشیدن ابن سینا گزارش جوزجانی است، ولی این اسناد جای تأمل دارد؛ زیرا اولا واژه شراب اعم از شراب مسکر(حرام) و غیرمسکر است و نوشیدن شراب، نوشیدن هر گونه مایعی از جمله آب را نیز در بر می گیرد، ثانیا معادل شراب فارسی اصطلاحی که در زبان فارسی به آن «می» هم می گویند که نوشیدن آن حرام است در زبان عربی خمر است نه شراب. از این رو در زبان عربی شراب به معنای «می» استعمال نمی شود، بلکه شراب در معنایی استعمال می شود که در فارسی شربت بر آن دلالت می کند.

"ابن سینا آنگاه که بر ضرورت نبوت و وحی الهی استدلال می کند، از عنصر اجتماعی بودن انسان بهره می گیرد و آن را موجب تفاوت او با دیگر حیوانات می شمارد"با توجه به این توضیحات معلوم می شود که مراد از شراب در سخنان ابن سینا شربتی است که در مجالس دانشمندان مسلمان و به هنگام نوشتن می نوشیدند. ثالثا همان جا که جوزجانی نوشیدن شراب را مطرح کرده از اقامه نماز شیخ در همان مجلس نیز سخن گفته است. آن مجلس با نمازگزاری آغاز و انجام می یابد و این قرینه ای است که نشان می دهد منظور از شراب نوشیدنی مسکر نبوده است. افزون بر این چگونه ممکن است کسی که برای گشودن معماهای علمی به مسجد می رود و نماز می گزارد و حاجت روا باز می گردد، به احکام دین بی اعتنا باشد و می‌گساری کند؟!

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط