ویژگی های سابقین در قرآن
به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از ویکی فقه، در این مقاله ویژگی های اصحاب یمین و شمال و سابقین بیان شده است و ویژگی های سابقین و آیات مربوط به آن در اینجا بیان شده است.
از این سه دسته،(اصحاب یمین، اصحاب شمال، سابقین) دو دسته اهل سعادتند؛ یعنی سابقین و اصحاب یمین با تفاوتی که میان این دو دسته وجود دارد. قرآن سابقین را ” مقربان ” می نامد ولی اصحاب یمین را مقربان نمی نامد. شاید بر آنها همان تعبیری صدق کند که در سوره مطففین آمده است که آنها را ” ابرار ” یعنی نیکان می نامد (مطففین/۲۲)، اما آن ها را مقربین نمی نامد که تقریبا یعنی باریافتگان، نزدیک شدگان، آنهایی که به مقام الوهیت نزدیکند، خود را نزدیک کرده اند، به مقام قرب رسیده اند. این تعبیری که در قرآن آمده است به نام ” اصحاب الیمین ” یا ” اصحاب المیمنه ” از یک طرف و ” اصحاب الشمال ” یا ” اصحاب المشئمه ” از طرف دیگر، مسلم یک حقیقتی را بیان می کند. یعنی صرف نامگذاری نیست.
"این تعبیری که در قرآن آمده است به نام ” اصحاب الیمین ” یا ” اصحاب المیمنه ” از یک طرف و ” اصحاب الشمال ” یا ” اصحاب المشئمه ” از طرف دیگر، مسلم یک حقیقتی را بیان می کند"
صحاب یمین یعنی یاران دست راست، یا یاران راست. (خود لغت مفهومش این است). اصحاب شمال یعنی یاران چپ. ولی سابقین مافوق اینها هستند، نه یاران راستند و نه یاران چپ. قرآن تعبیر نکرده که آنها یاران خط مستقیم هستند ولی به هر حال آنها را با کلمه ” سابقین ” ذکر کرده است که بالاتر از ” اصحاب راست ” است.
مردم دو دسته هستند از این نظر که بعضی اساسا خدا پرست هستند و بعضی خداپرست نیستند.
آنهایی که خداپرست نیستند قهرا هواپرست و ماده پرست هستند، آنها قهرا جزو اصحاب الشمال اند. خدا پرستها باز دو دسته هستند (گو اینکه یک دسته شان دو دسته می شود، می شود سه دسته) بعضی خدا را پرستش می کنند برای نجات از عذاب یا برای رسیدن به ثواب. البته اینها هم اهل خیر و سعادتند. اگر کسی امر خدا را اطاعت کند برای اینکه خداوند اجرها و پاداشهایی که به او وعده داده است – در همان عالم ملکوت اعلی ذخیره است – به او بدهد، خدا او را به آن اجرها و ثوابها و پاداشها، بهشتها، نعیمها، حورالعین ها، میوه ها که همه اینها حقیقت ادارد و هست می رساند. حال حقیقت اینها به چه نحو است، ما که نرفته ایم ببینیم، به ما اینها را از روی تمثیلات دنیوی گفته اند حقیقتش را تا انسان نرود درک نمی کند یا آنهایی که رفته اند می دانند، اهل حقیقت که با مکاشفه و با وحی به دست آورده اند می دانند.
"آنهایی که خداپرست نیستند قهرا هواپرست و ماده پرست هستند، آنها قهرا جزو اصحاب الشمال اند"با ما به زبان دنیا گفته شده است، ما هم از روی نمونه های دنیا یک چیزی می فهمیم و الا واقعیت آنها را درست درک نمی کنیم. ولی اینقدر می دانیم که نعیمهایی، انواعی نعمیهای روحی و مادی در آنجا وجود دارد. همه کسانی که خدا را از ترس کیفر یا به خاطر ثواب عبادت می کنند همان اصحاب الیمین اند.
ولی به ما گفته اند مردمی هستند فارغ از هر دو، یعنی مردمی هستند که خدا را پرستش می کنند نه به خاطر اجر و پاداش و نه از ترس کیفر بلکه به خاطر شایستگی حق برای عبادت، طلب رضای حق، برای شکرگزاری حق، برای محبت حق، که اگر حق بهشت و جهنمی هم نمی داشت به حال آنها فرق نمی کرد. اینها قهرا از اصحاب الیمین خیلی بالاترند و همان ” سابقون ” هستند. شک ندارد آنها که سابقون هستند از عذاب اهل جهنم ایمن اند.
نمی شود گفت شما که برای فرار از جهنم عبادت نکردید پس العیاذ بالله (مستحق) عذاب جهنم هستید، نه، آنها نعیمهای بهشتی را بیش از دیگران هم دارند. به آنها نمی گویند شما که برای نعیم عبادت نکردید پس نعیمی ندارید. آن که کامل را بخواهد ناقص خود به خود دنبالش هست. آن که ناقص را بخواهد و کامل را نخواهد به ناقص می رسد، از کامل محروم است ولی آن که کامل را بخواهد (نه اینکه کامل را بخواهد به خاطر ناقص، اگر کامل را بخواهد به خاطر ناقص، همان ناقص را خواسته) ناقص را هم نخواهد، ناقص خود به خود به او می رسد. مثل خود دنیا و آخرت است مگر خود دنیا و آخرت این جور نیست؟ کسی که فقط و فقط برای لذات دنیا کار می کند، او از آخرت محروم می ماند.
"خدا پرستها باز دو دسته هستند (گو اینکه یک دسته شان دو دسته می شود، می شود سه دسته) بعضی خدا را پرستش می کنند برای نجات از عذاب یا برای رسیدن به ثواب"ولی یک کسی کار را برای خدا انجام می دهد، دنیایش رسید رسید، نرسید نرسید.
مقیاس کار این است که اگر انسان همتش این باشد که فقط پشم و پشگل بخواهد به همان می رسد. او قهرا هدفش این است که ببنید چه کسی قطار شتر دارد و شترهایش را کجا می خواباند که آنجا پشگل زیاد جمع شده، برویم پشگل جمع کنیم. حداکثر این است که پشم شتر کجا پیدا می شود بریم پشم شتر تهیه کنیم. ولی یک کسی همتش این است که قطار شتر داشته باشد. انسان اگر قطار شتر داشته باشد آن شترها پشم و پشگل هم دارند.
این مثل دنیا و آخرت است. اگر انسان آخرت را بخواهد دنیا هست ولی اگر دنیا را بخواهد از آخرت محروم است. این به دنبالش می آید. هر کامل و ناقصی این جور است. بنابراین سابقین عبادتشان برای نعیمهای اخروی و برای نجات از عذاب اخروی نیست، قهرا آنها به جایی می رسند که دیگران نمی رسند ولی آنچه که دیگران می رسند آنها هم به آنان داده می شود.
خداوند در سوره واقعه: آیات ۱ تا ۱۴ می فرماید: «إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ * لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ * خافِضَهٌ رافِعَهٌ * إِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا * وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا * فَکانَتْ هَباءً مُنْبَثًّا * وَ کُنْتُمْ أَزْواجاً ثَلاثَهً * فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ * وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ * وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ * فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ * ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ * وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ؛ هنگامی که واقعه عظیم (قیامت) بر پا شود، هیچکس نمی تواند آن را انکار کند.
"با ما به زبان دنیا گفته شده است، ما هم از روی نمونه های دنیا یک چیزی می فهمیم و الا واقعیت آنها را درست درک نمی کنیم"گروهی را پائین می آورد و گروهی را بالا می برد. این در هنگامی است که زمین به شدت به لرزه در می آید. و کوه ها در هم کوبیده می شود. و به صورت غبار پراکنده در می آید. و شما به سه گروه تقسیم خواهید شد.
نخست” اصحاب میمنه” هستند، چه اصحاب میمنه ای؟ گروه دیگر اصحاب شومند، چه اصحاب شومی؟ و سومین گروه پیشگامان پیشگام! آنها مقربانند. در باغهای پر نعمت بهشت جای دارند. گروه کثیری از امتهای نخستین هستند و اندکی از امت آخرین!».
می دانیم” زوج” همیشه به جنس مذکر و مؤنث گفته نمی شود، بلکه به اموری که قرین هم هستند نیز زوج اطلاق می شود، و از آنجا که اصنافی از مردم در قیامت و حشر و نشر قرین یکدیگرند به آنها ازواج اطلاق شده است. گروه سوم را چنین توصیف می کند: و پیشگامان پیشگام (وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ). آنها مقربانند!(أُولئِکَ الْمُقَرَّبُونَ).
"نمی شود گفت شما که برای فرار از جهنم عبادت نکردید پس العیاذ بالله (مستحق) عذاب جهنم هستید، نه، آنها نعیمهای بهشتی را بیش از دیگران هم دارند"” سابقون” کسانی هستند که نه تنها در ایمان پیشگامند، که در اعمال خیر و صفات و اخلاق انسانی نیز پیشقدمند، آنها ” اسوه” و ” قدوه” مردمند، و امام و پیشوای خلقند، و به همین دلیل مقربان درگاه خداوند بزرگند. بنا بر این اگر بعضی از مفسران پیشگام بودن آنها را تنها به سبقت در طاعه اللَّه (اطاعت خدا) یا نمازهای پنجگانه، یا جهاد، یا هجرت، یا توبه، و امثال آن تفسیر کرده اند، هر کدام گوشه ای از این مفهوم وسیع را مورد توجه قرار داده اند، و گرنه این کلمه اینها و غیر اینها از خیرات و برکات را شامل می شود، و نیز اگر در روایات اسلامی گاه ” سابقون” به چهار نف ر” هابیل” و ” مؤمن آل فرعون” و ” حبیب نجار” که هر کدام در امت خود پیشگام بودند، و همچنین امیر مؤمنان علی بن ابی طالب ع که نخستین مسلمان از مردان بود تفسیر شده، در حقیقت بیان مصداقهای روشن آن است، و به معنی محدود ساختن مفهوم آیه نیست.
در حدیث دیگری آمده است که رسول خدا فرمود: «اتدرون من السابقون الی ظل اللَّه یوم القیامه؟»: آیا می دانید چه کسانی پیشگامان به سوی سایه لطف پروردگار در قیامتند”؟! اصحاب عرض کردند: خدا و رسولش آگاهتر است، فرمود: «الذین اذ اعطوا الحق قبلوه، و اذا سالوه بذلوه، و حکموا للناس کحکمهم لانفسهم»: ” آنها کسانی هستند که وقتی حق به آنها داده شود پذیرا می گردند، و هنگامی که از حق سؤال شوند آن را در اختیار می گذارند، و در باره مردم آن گونه حکم می کنند که در باره خودشان”!. در بعضی از روایات نیز به پیامبران مرسل و غیر مرسل تفسیر شده است.
در حدیثی نیز می خوانیم که ابن عباس می گوید: از رسول خدا ص در باره این آیه سؤال کردم، فرمود: جبرئیل به من چنین گفته است: «ذلک علی ع و شیعته هم السابقون الی الجنه، المقربون من اللَّه بکرامته لهم»: ” آنها علی (ع) و پیروان او هستند که پیشگامان به سوی بهشت و مقربان درگاه خدایند به خاطر احترامی که خدا برای آنها قائل شده است” (همان مدرک صفحه ۲۰۹). ولی اینها نیز در حقیقت بیان مصداقهای روشنی از مفهوم گسترده فوق است، مفهومی که همه پیشگامان را در هر امت و ملتی شامل می شود.
سپس در یک جمله کوتاه مقام والای مقربان را روشن ساخته، می گوید: ” مقربان در باغهای پر نعمت بهشتند” (فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ). «فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ (جار و مجرور) ممکن است متعلق به” مقربین” باشد، و یا متعلق به محذوفی که ” حال” است برای ” مقربین” و در تقدیر چنین است ” کائنین فی جنات النعیم” و یا خبر بعد از خبر.
تعبیر به ” جنات النعیم” انواع نعمتهای مادی و معنوی بهشت را شامل می شود. ضمنا این تعبیر می تواند اشاره به این باشد که باغهای بهشت تنها کانون نعمت است بر خلاف باغهای دنیا که گاه وسیله زندگی و زحمت است، همانگونه که حال مقربان در آخرت با حالشان در دنیا متفاوت است، زیرا مقام والایشان در این دنیا توأم با مسئولیتهایی است در حالی که در سرای دیگر تنها مایه نعمت است.
بدیهی است منظور از” قرب” در اینجا” قرب مقامی” است نه” قرب مکانی” چرا که خداوند مکان ندارد و از ما به ما نزدیکتر است. آیه بعد به چگونگی تقسیم نفرات آنها در امم گذشته و این امت اشاره کرده، می گوید: ” گروه کثیری از امتهای نخستینند (ثُلَّهٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ) و گروه اندکی از امت آخرین (وَ قَلِیلٌ مِنَ الْآخِرِینَ). ” ثله” چنان که ” راغب” در ” مفردات” می گوید در اصل به معنی قطعه مجتمع از پشم است، سپس به معنی جماعت و گروه به کار رفته است. بعضی نیز آن را از ” ثل عرشه” (تختش فرو ریخت و حکومتش قطع شد) گرفته و آن را به معنی” قطعه” می دانند، و در اینجا به قرینه مقابله با ” قلیل من الآخرین” به معنی قطعه عظیم است.
"مثل خود دنیا و آخرت است مگر خود دنیا و آخرت این جور نیست؟ کسی که فقط و فقط برای لذات دنیا کار می کند، او از آخرت محروم می ماند"طبق این دو آیه گروه زیادی از مقربان از امتهای پیشینند، و تنها کمی از آنها از امت محمد ص می باشند. ممکن است در اینجا این سؤال پیش بیاید که چگونه این مساله با اهمیت فوق العاده امت اسلامی سازگار است، با اینکه خدا آنها را بهترین امت خطاب کرده و فرموده: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ” … (آل عمران ۱۱۰).
پاسخ این سؤال با توجه به دو نکته روشن می شود: نخست اینکه منظور از مقربان همان سابقون و پیشگامان در ایمانند، مسلم است که در امت اسلامی پیشگامان در پذیرش اسلام در صدر اول گروه اندکی بودند که نخستین آنها از مردان علی ع و از زنان خدیجه بود در حالی که کثرت پیامبران پیشین و تعداد امتهای آنها و وجود پیشگامان در هر امت، سبب می شود که آنها از نظر تعداد فزونی یابند. دیگر اینکه کثرت عددی دلیل بر کثرت کیفی نیست، و به تعبیر دیگر ممکن است تعداد سابقون این امت کمتر باشند ولی از نظر مقام بسیار برتر، همانگونه که در میان خود پیامبران نیز تفاوت است: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ؛ ما بعضی از رسولان را بر بعض دیگری برتری دادیم» (بقره- ۲۵۳). ذکر این نکته نیز لازم به نظر می رسد که ممکن است بعضی از مؤمنان در زمره پیشگامان در ایمان نباشند، اما دارای صفات و ویژگیهای دیگری باشند که آنها را همردیف سابقون قرار می دهد و از نظر پاداش و اجر همردیف آنها هستند، به همین جهت در بعضی از روایات از امام باقر ع چنین نقل شده که فرمود: «نحن السابقون السابقون و نحن الآخرون؛ ما پیشگامان پیشگام، و ما آخرون هستیم» ( تفسیر صافی ذیل آیات مورد بحث).
و در روایتی از امام صادق ع آمده است که به جمعی از پیروان خود خطاب کرد و فرمود: «انتم السابقون الاولون، و السابقون الآخرون، و السابقون فی الدنیا الی ولایتنا، و فی الآخره الی الجنه؛ شما سابقون نخستین و سابقون آخرین هستید، در دنیا پیشگام در ولایت ما بودید و در آخرت پیشگام در بهشتید». این نکته نیز لازم به یادآوری است که بعضی تعبیر به ” اولین” و ” آخرین” را به ” اولین امت اسلام” و ” آخرین امت اسلام” تفسیر کرده اند، طبق این تفسیر همه مقربان از امت اسلامند.
اما این تفسیر نه با ظاهر آیات سازگار است، و نه با روایاتی که در ذیل این آیات وارد شده که افرادی از امم پیشین را بالخصوص به عنوان ” سابقون اولین” معرفی کرده است.
و در آیات بعد می فرماید: «عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ (واقعه۱۵) مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ (۱۶) یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ (۱۷) بِأَکْوابٍ وَ أَبارِیقَ وَ کَأْسٍ مِنْ مَعِینٍ (۱۸) لا یُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا یُنْزِفُونَ (۱۹) وَ فاکِهَهٍ مِمَّا یَتَخَیَّرُونَ (۲۰) وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ (۲۱) وَ حُورٌ عِینٌ (۲۲) کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ (۲۳) جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (۲۴) لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً (۲۵) إِلاَّ قِیلاً سَلاماً سَلاماً؛ آنها (مقربان) بر تختهایی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند. در حالی که بر آن تکیه کرده و روبروی یکدیگرند. نوجوانانی جاودانی (در شکوه و طراوت) پیوسته گرداگرد آنها می گردند. با قدحها و کوزه ها و جامهایی از نهرهای جاری بهشتی (و شراب طهور)! اما شرابی که از آن درد سر نمی گیرند و نه مست می شوند. و میوه هایی از هر نوع که مایل باشند.
"ولی یک کسی کار را برای خدا انجام می دهد، دنیایش رسید رسید، نرسید نرسید.مقیاس کار این است که اگر انسان همتش این باشد که فقط پشم و پشگل بخواهد به همان می رسد"و گوشت پرنده از هر نوع که بخواهند. و همسرانی از حور العین دارند. همچون مروارید در صدف پنهان! اینها پاداشی است در برابر اعمالی که انجام می دادند. در آن باغهای بهشت نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند نه سخنان گناه آلود. تنها چیزی که می شنوند ” سلام” است” سلام”!» (واقعه/۱۵ تا ۲۶).
نعمتهای بهشتی که در انتظار مقربان است
این آیات انواع نعمتهای بهشتی را که نصیب گروه سوم یعنی مقربان می شود بازگو می کند، نعمتهایی که هر یک از دیگری دل انگیزتر و روحپرورتر است، نعمتهایی که می توان آنها را در هفت بخش خلاصه کرد: نخست می فرماید: ” آنها بر تختهایی که صف کشیده و به هم پیوسته است قرار دارند” (عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَهٍ).” در حالی که تکیه بر آن کرده اند و روبروی یکدیگر قرار گرفته و مجلسی پر از انس و سرور دارند” (مُتَّکِئِینَ عَلَیْها مُتَقابِلِینَ).
” سرر” جمع ” سریر” از ماده ” سرور” به معنی تختهایی است که صاحبان نعمت در مجالس انس و سرور بر آن می نشینند .” موضون” از ماده ” وضن” (بر وزن وزن!) در اصل به معنی بافتن زره است، سپس به هر منسوجی که تار و پود آن محکم است اطلاق شده، و در اینجا منظور تختهایی است که کاملا در کنار هم قرار گرفته و به هم پیوسته است، یا خود این تختها دارای بافت مخصوصی است از لؤلؤ و یاقوت و مانند آن، چنان که جمعی از مفسران گفته اند. و در هر حال ساختمان این تختها، و طرز قرار گرفتن آنها، و مجلس انسی که بر آنها تشکیل می شود و سرور و شادمانی در آن موج می زند، با هیچ بیانی قابل توصیف نیست.
در قرآن مجید کرارا از تختهای بهشتی و مجالس دسته جمعی بهشتیان توصیفهای جالبی شده که نشان می دهد یکی از مهمترین لذات آنها همین جلسات انس و انجمنهای دوستانه است، اما موضوع سخن آنها و نقل محفلشان چیست؟ کسی به درستی نمی داند، آیا از اسرار آفرینش سخن می گویند و شگفتیهای خلقت خداوند؟ یا از اصول معرفت و اسماء و صفات حسنای او؟ و یا حوادثی که در این جهان رخ داده؟ یا از مصائب جانکاهی که از آن راحت و آسوده شدند؟ و یا امور دیگری که ما در شرائط زندگی این دنیا قادر بر درک آن نیستیم؟ کسی نمی داند. سپس از دومین موهبت آنها سخن گفته، می فرماید: ” نوجوانانی که همواره در شکوه و طراوت جوانی به سر می برند گرداگرد آنها می گردند و در خدمت آنها هستند” تعبیر به ” یطوف” از ماده ” طواف” اشاره به خدمت مداوم آنها است، و تعبیر به ” مخلدون” با اینکه همه اهل بهشت” مخلد” و جاودانی هستند اشاره به جاودانگی نشاط جوانی و طراوت و زیبایی آنها است.
در اینکه این نوجوانان کیانند تفسیرهای گوناگونی برای آن ذکر کرده اند: بعضی گفته اند آنها فرزندان مردم دنیا هستند که پیش از بلوغ چشم از دنیا بسته، و چون کار نیک و بدی نداشته اند به لطف پروردگار چنین منصبی را یافته اند، البته آنها از این کار خود بیشترین لذت را می برند که در خدمت مقربان درگاه خدایند. در حدیثی از علی (ع) این معنی نقل شده است. ولی در تفسیر دیگری می خوانیم: که اینها اطفال مشرکینند که به خاطر بی گناهی دارای چنین مرتبه ای شده اند، چرا که اطفال مؤمنان به پدران و مادران خود ملحق می شوند.
"او قهرا هدفش این است که ببنید چه کسی قطار شتر دارد و شترهایش را کجا می خواباند که آنجا پشگل زیاد جمع شده، برویم پشگل جمع کنیم"و در تفسیر سومی می خوانیم که آنها خدمتکارانی هستند بهشتی که خداوند مخصوصا آنان را برای این هدف آفریده است. این نوجوانان زیبا با قدحها و کوزه ها و جامهای پر از شراب طهور که از نهرهای جاری بهشتی برداشته شده در اطراف آنها می گردند و آنان را سیراب می کنند. اما نه شرابی که عقل و هوش را ببرد و مستی آورد، بلکه هنگامی که بهشتیان آن را می نوشند نه درد سر می گیرند و نه مست می شوند. تنها یک حالت نشئه روحانی توصیف ناپذیر به آنها دست می دهد که تمام وجودشان را در لذتی بی نظیر فرو می برد! سپس به چهارمین و پنجمین قسمت از نعمتهای مادی مقربان در بهشت اشاره کرده، می گوید: نوجوانان بهشتی هر نوع میوه ای که آنها مایل باشند به آنها تقدیم می کنند. و گوشت پرندگان از هر نوع که بخواهند.
مقدم داشتن میوه بر گوشت، به خاطر آن است که از نظر تغذیه بهتر و عالیتر است، به علاوه میوه قبل غذا لطف دیگری دارد.
البته از بعضی دیگر از آیات قرآن استفاده می شود که شاخه های درختان بهشتی کاملا در دسترس بهشتیان است، به طوری که به آسانی می توانند از هر گونه میوه ای شخصا تناول کنند این معنی، در باره غذاهای دیگر بهشتی نیز مسلما صادق است، ولی شک نیست، که وقتی خدمتکارانی آن چنان غذاهایی این چنین را برای آنها بیاورند لطف و صفای دیگری دارد، و به تعبیر دیگر این یک نوع احترام و اکرام بیشتر نسبت به بهشتیان و رونق و صفای افزونتر برای مجالس انس آنها است، حتی در مجالس معمول دنیا نیز بسیار می شود که با وجود قرار داشتن میوه و غذا در دسترس میهمانان، میزبان شخصا به آنها تعارف می کند، و این نوعی احترام و محبت محسوب می شود.
و البته در میان انواع گوشتها، گوشت پرندگان برتری دارد به همین جهت روی آن تکیه شده است. این نکته نیز قابل ذکر است که در مورد میوه تعبیر به “یتخیرون” (انتخاب می کنند) و در مورد گوشت تعبیر به” یشتهون” (اشتها دارند) شده است. بعضی از مفسران خواسته اند در میان این دو تعبیر، تفاوتی قائل شوند، ولی بیشتر به نظر می رسد که هر دو ناظر به یک معنی است با دو عبارت متفاوت، منظور این است بهشتیان هر نوع غذایی را بپسندند از سوی خدمتکاران بهشتی در اختیارشان گذاشته می شود. سپس به ششمین نعمت که همسران پاک و زیبا است اشاره کرده، می گوید: ” و همسرانی از حور العین دارند.” همچون مروارید در صدف پنهان.” حور جمع ” حوراء” و ” احور”، به کسی می گویند که سیاهی چشمش کاملا مشکی و سفیدیش کاملا شفاف است. و ” عین” جمع” عیناء” و ” اعین” به معنی درشت چشم است، و از آنجا که بیشترین زیبایی انسان در چشمان او است روی این مساله مخصوصا تکیه شده است.
بعضی نیز گفته اند که” حور” از ماده” حیرت” گرفته شده، یعنی آن چنان زیبا هستند که چشمها از دیدن آنها حیران می شود.
"نخست” اصحاب میمنه” هستند، چه اصحاب میمنه ای؟ گروه دیگر اصحاب شومند، چه اصحاب شومی؟ و سومین گروه پیشگامان پیشگام! آنها مقربانند"” مکنون” به معنی پوشیده است، و در اینجا منظور پوشیده بودن در صدف است، زیرا مروارید به هنگامی که در صدف قرار دارد و هیچ دستی به آن نرسیده از همیشه شفافتر و زیباتر است، بعلاوه ممکن است اشاره به این معنی باشد که آنها از چشم دیگران کاملا مستورند، نه دستی به آنها رسیده، و نه چشمی بر آنها افتاده است! بعد از ذکر این شش موهبت جسمانی می افزاید:” اینها همه پاداشی است در برابر اعمال صالحی که انجام می دادند. تا تصور نشود این نعمتهای بیشمار بهشتی بی حساب به کسی داده می شود، و یا ادعای ایمان و عمل صالح برای نیل به آنها کافی است، نه، عمل مستمر و خالص لازم است تا این الطاف نصیب انسان شود (توجه داشته باشید که” یَعْمَلُونَ” فعل مضارع است و معنی استمرار را دارد).
هفتمین و آخرین نعمت آنها که جنبه معنوی دارد این است که: ” آنها در باغهای بهشت نه سخن لغو و بیهوده ای می شنوند، نه سخنان گناه آلود”. نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد، و نه استهزاء و غیبت، نه کلمات نیش دار، نه تعبیرات گوشخراش، نه سخنان لغو و بیهوده و بی اساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زیبایی و متانت و ادب و پاکی است و چه عالی است محیطی که سخنان آلوده در آن نباشد، و اگر درست فکر کنیم بیشترین ناراحتی ما در زندگی این دنیا نیز از همین سخنان لغو و بیهوده و گناه آلود و زخم زبانها و جراحات اللسان است! سپس می افزاید: ” تنها چیزی که در آنجا می شنوند سلام است سلام”!. آیا این سلام از ناحیه خداوند است؟ یا از ناحیه فرشتگان؟ یا خود بهشتیان نسبت به یکدیگر؟ و یا همه اینها؟ از همه مناسبتر تفسیر اخیر است چنان که در آیات دیگر قرآن به سلام خداوند و فرشتگان و بهشتیان بر یکدیگر اشاره شده است (یس آیه ۵۸- رعد ۲۴- یونس- ۱۰).
آری آنها جز سلام چیزی نمی شنوند، سلام و درود خداوند و ملائکه مقربین او، و سلام و درود خودشان به یکدیگر، در آن جلسات پر شور و پر صفا که لبریز از دوستی و محبت است. محیط آنها آکنده از سلام و سلامت است، و همین معنی بر تمام وجود آنها حکومت می کند، هر چه می گویند بر همین محور دور می زند و نتیجه تمام گفتگوها و بحثهای آنها به سلام و صلح و صفا منتهی می شود، اصولا بهشت “دار السلام” و خانه سلامت و أمن و امان است چنان که در آیه ۱۲۷ انعام می خوانیم «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ؛ برای آنها نزد پروردگارشان سرای سلامت است».
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران