مشروعیت نظام حکومتی از ناحیه خداوند و مقبولیت از سوی مردم است

مشروعيت نظام حكومتي از ناحيه خداوند و مقبوليت از سوي مردم است
خبرگزاری فارس
خبرگزاري فارس: حجت‌الاسلام تاج لنگرودي با بيان اينكه مشروعيت حكومت اسلامي از مقبوليت سرچشمه نمي‌گيرد، اظهار داشت: در فقه شيعه، مشروعيت زمامداران و نظام حكومتي از ناحيه خداوند و مقبوليت آنها از سوي مردم ناشي مي‌شود. حجت‌الاسلام محسن تاج لنگرودي، استاد حوزه و خطيب كشور در پاسخ به اين سئوال كه مقبوليت حكومت چيست و آيا تفاوتي با مشروعيت دارد، گفت: مقبوليّت در لغت به معناي پذيرفته شده و پسنديده است و در اصطلاح سياسي به معناي اقبال عمومي و پذيرش مردمي به كار مي‌رود. در فلسفه سياسي غرب بين مشروعيت و مقبوليت يك نظام حكومتي تفاوت نيست؛ زيرا مشروعيت در آنجا از مقبوليت ناشي مي‌شود. اما در فقه سياسي شيعه اين دو مفهوم معاني متفاوتي دارند. با اين بيان كه مشروعيت حكومت اسلامي از مقبوليت سرچشمه نمي‌گيرد، بلكه مشروعيت زمامداران و نظام حكومتي از ناحيه خداوند متعال و مقبوليت آنها از سوي مردم ناشي مي‌شود. وي درباره اين پرسش كه سكوت امام علي (ع) در مقابل حق حكومت خود را در ارتباط با خواست مردم چگونه ارزيابي مي‌كنيد و اصولاً جايگاه مردم در برپايي حكومت اسلامي چيست، اظهار داشت: طبق نقل تاريخ، امام علي بن ابيطالب عليه افضل صلوات المصلين تا چهل شب همراه با فاطمه زهرا (س) به درِ خانة مهاجر و انصار مي‌آمدند و در جهت احقاقِ حقِّ خويش، افراد را فراخوان مي‌كردند و از اين مطلب، سكوت استفاده نمي‌شود. همچنين پيامبر اسلام (ص) مأموريت علي بن ابيطالب (ع) را مشخّص كردند و اميرمؤمنان (ع) سرگرم انجام مأموريت بودند و علاوه، طبق گفتة عمر بن خطاب، علي (ع) و زبير، همراهانشان از ما بريده‌اند و در مقام مخالفت با ما، در خانة فاطمه گرد آمدند. (مُسند احمد حنبل، طبري، ابن اثير و ...) حمله به خانة حضرت زهراء سلام الله عليها و آوردن علي (ع) نزد ابوبكر نيز حاكي از مخالفت علي (ع) است، نه سكوت او و صدها دليل ديگر بر عدم سكوت هست. امّا جايگاه مردم در بر پايي حكومت اسلامي همان مقبوليّت است. با مقبوليّت مردم است كه حكومت مشروع برپا مي‌شود. وي در پاسخ به اين سئوال كه معناي واقعي ولايت چيست و چه تفاوتي با سلطنت و انواع ديگر حكومت دارد، تأكيد كرد: در جواب اين سئوال توجّه شما را جلب مي‌كنم به گزيده‌اي از فرمايشات مقام معظّم رهبري حضرت آيت الله خامنه‌اي مدّ ظلّه العالي با عنوان حكومت حق است يا تكليف. ايشان مي‌فرمايند: مسأله چهارم اين است كه آيا حكومت كردن، يك حق است يا يك تكليف. حاكم حق حكومت دارد يا موظف است كه حكومت كند و كدام انساني است كه مي‏تواند يا مي‏بايد حكومت كند. از نظر نهج البلاغه، حكومت هم حق است و هم وظيفه. براي آن كسي كه از شرايط و معيارها و ملاك‌هاي حكومت برخوردار است. در شرايطي وظيفه است كه حكومت را قبول كند و نمي‏تواند اين بار را از دوش خود بر زمين بگذارد. اما اميرالمؤمنين (ع) در بياني خلاصه و موجز، حكومت را هم يك حق مي‏داند و هم يك تكليف. به اين ترتيب نيست كه هركس كه برايش شرايط توليت امور مردم فراهم شد و توانست به نحوي با كسب وجاهت، با تبليغ، با كارها و شيوه‏هايي كه معمولا طالبان قدرت خوب مي‏دانند آن شيوه‏ها را انجام بدهند، نظر مردم را جلب كند و بتواند حكومت كند. وقتي حكومت، حكومت حق است، اين حق متعلق به كسان معيني است و اين به معناي آن نيست كه يك طبقه، طبقه ممتازند. زيرا كه در جامعه اسلامي، همه فرصت آن را دارند كه خود را به آن زيورها بيارايند. همه مي‏توانند كه آن شرايط را براي خود كسب كنند. البته در دوران بعد از پيامبر اكرم (ص) يك فصل استثنايي وجود دارد، اما نهج البلاغه بيان خودش را به صورت عامّ ارائه مي‏دهد و به اين حق بارها و بارها اشاره مي‏كند. امام (ع) در اوايل خلافت، در خطبه معروف شقشقيّه مي‏فرمايد: و انّه ليعلم انّ محلّي منها محلّ القطب من الرّحي، ينحدر عنّي السّيل و لا يرقي الي الطّير. (نهج البلاغه، خطبه 3، فيض 46) جايگاه من در خلافت، جايگاه ميله محور سنگ آسيا است. درباره روزي كه در شوراي شش نفري با عثمان بيعت كردند، مي‏فرمايد: لقد علمتم انّي احقّ النّاس بها من غيري. (نهج البلاغه، خطبه 73، فيض 171) شما مي‏دانيد كه من از همه كس به حكومت و خلافت اولي‏ترم. امام، حكومت را حق مي‏داند. اين چيزي است كه در نهج البلاغه واضح است. البته دنبالش بلافاصله مي‏فرمايد: واللّه لأسلّمنّ ما سلمت امور المسلمين و لم يكن فيها جور الاّ علي خاصّة. (نهج البلاغه، خطبه 73، فيض 171) مادامي كه فقط به من ظلم مي‏رود، من صبر مي‏كنم، تسليم هستم. مادام كه كارها بر محور خود انجام بگيرد، من در خدمت هستم. عين همان بياني كه در آغاز خلافت ابوبكر هم، يعني نسبت به آن دوران هم بيان فرموده‏اند: فامسكت يدي حتّي رايت راجعة النّاس قد رجعت عن الأسلام. (نهج البلاغه، نامه 62، فيض 1048) اول دست از بيعت شستم، تسليم نشدم، بيعت نكردم، اما ديدم حوادثي به وقوع مي‏پيوندد كه مصيبت آن حوادث براي اسلام و براي مسلمين و براي شخص علي (ع)، صعب‌تر و غيرقابل تحمل‏تر است از مصيبت از دست رفتن حق ولايت. بنابراين اميرالمؤمنين (ع) ولايت را يك حق مي‏داند و اين جاي انكار نيست. تاج لنگرودي آنگاه اظهار داشت: خوب است همه مسلمان‌ها به اين مسأله، با چشم واقع‌بين نگاه كنند. اين امر، كاري به بحث احياناً جدال انگيز شيعه و سني ندارد. ما امروز معتقديم كه در آفاق عالم اسلام بايد برادران شيعه و سني باهم و براي هم زندگي كنند و اخوّت اسلامي را از همه چيز بالاتر بدانند و اين يك حقيقت است. اين تفاهم و وحدت‌طلبي امروز يك وظيفه است و هميشه وظيفه همين بوده است، اما يك بحث علمي و اعتقادي در نهج‌البلاغه اين حقيقت را به ما نشان مي‏دهد و ما نمي‏توانيم چشممان را روي هم بگذاريم و آنچه را كه نهج‌البلاغه با صراحت مي‏گويد، نديده بگيرم. اين را اميرالمؤمنين (ع) يك حق مي‏داند و همچنانكه يك وظيفه نيز مي‏داند. يعني آن روزي كه اطراف علي (ع) را مي‏گيرند به نحوي كه: فما راعني الاّ و النّاس كعرف الضّبع إلي، ينثالون علي من كلّ جانب حتّي لقد وطي‏ء الحسنان و شقّ عطفاي (نهج البلاغه، خطبه سوّم، فيض 51) مردم آنچنان انبوه بر من گرد آمدند كه فرزندان مرا در زير پاهاي خود لگدمال كردند و رداي من پاره شد. مردم مشتاقانه و نيازمندانه از علي (ع) مي‏خواهند كه به نياز آنها پاسخ بدهد. اميرالمؤمنين (ع) براي حكومت شأن واقعي قائل نيست. حكومت براي علي (ع) هدف نيست، همچنانكه در بحث بعدي بايد روشن بشود، اما با اين حال، حكومت را به عنوان يك وظيفه مي‏پذيرد و مي‏ايستد و از آن دفاع مي‏كند: لولا حضور الحاضر و قيام الحجّة بوجود النّاصر... لألقيت حبلها علي غاربها و لسقيت آخرها بكاس أوّلها. (نهج البلاغه، خطبه 3، فيض 52) باز هم حكومت براي من ارزشي ندارد. باز هم حاضر نيستم براي به دست آوردن مقام از ارزش‌ها بگذرم. باز هم حاضرم با همان جام نخستين، اين جمع را سيراب كنم و همچنانكه روز اول كنار نشستم، بازهم كنار بنشينم. مؤكدا مي‏گويد: دعوني و التمسوا غيري. (نهج البلاغه، خطبه 91، فيض 271) مرا بگذاريد و به سراغ ديگران برويد. اما وقتي احساس مي‏كند كه وظيفه است، احساس مي‏كند كه زمينه آماده است و او مي‏تواند اين نقش عظيم و اساسي را بر عهده بگيرد، آن وقت قبول مي‏كند. اين خطيب سرشناس و پژوهشگر مسائل ديني در ادامه گفت: آيا حكومت براي علي (ع) يك هدف است يا يك وسيله؟ خط اساسي فاصله ميان حكومت علي (ع) و حكومت ديگران همين است كه حكومت براي علي (ع) هدف نيست، بلكه فقط وسيله‏اي براي رسيدن به آرمان‌هاي معنوي است. انتهاي پيام/ح

منبع خبر: خبرگزاری فارس

اخبار مرتبط: مشروعيت نظام حكومتي از ناحيه خداوند و مقبوليت از سوي مردم است