معلمی با امپراتوری فرق می‌کند

معلمی با امپراتوری فرق می‌کند
فرهیختگان
گفت‌وگو با امير دژاكام استاد نمايش دانشگاه آزاد اسلامي معلمی با امپراتوری فرق می‌کند امتیاز: / 0 بدعالی  10 شهریور 1388 - 19:37 صبا واصفي* امیر دژاکام بالغ بر ٤٠ تئاتر در سطح ایران و جشنواره‌هاي بين‌المللي کارگرداني کرده، بيش از ٤٠ نمايشنامه نوشته و ١٣ سال است که در دانشگاه‌هاي معتبر كشور تدريس مي‌کند. نمايشنامه دزدآب و ماه منظر از آخرين نوشته‌هاي او هستند. پس از آنكه بنا شد با امير دژاكام مدرس تئاتر دانشگاه آزاد اسلامي گفت‌وگو كنم نمي‌دانستم كه اين مصاحبه سايه حضور فرد غايبي را تا ابد بر خود خواهد داشت و گفت‌وگويم با نام و حضور وي رنگ و نما خواهد يافت.  با آقاي دژاکام تماس گرفتم، خودم را معرفي و درخواست کردم وقتي را تعيين کنند تا مصاحبه‌اي با ايشان داشته باشم.  پرسيدند براي کدام روزنامه؟ وقتي نام فرهيختگان را بردم، چند لحظه پاسخي نيامد به‌طوري که تصور کردم، تماس قطع شده است اما صدا كه اكنون غمگين‌تر مي‌نمود در جوابم گفت:  «هنوز متن مصاحبه‌اي که یکی از همکاران مرحوم تان با من داشت و چاپ نشد پيشم محفوظ است تا روزي که...، گفتگوی جدیدما با ایشان را بخوانید. حضور دانشگاه آزاد اسلامي را در عرصه آموزش و پژوهش كشور و در پيشرفت دادن هنر تئاتر در اين سال‌ها چقدر موثر مي‌دانيد؟ دانشگاه آزاد اسلامي در پيشرفت هنر تئاتر سهم بسزايي داشته است. گسترش رشته‌ها و حضور تعداد زيادي از جوانان کشور در اين رشته در شهرستان‌هاي مختلف، سبب شده دانش عمومي راجع به تئاتر بالاتر برود، به‌طوري كه در حال حاضر وقتي پاي معرفي چهره‌هاي موفق به ميان مي‌آيد، فهرست بلندبالايي از فارغ‌التحصيلان دانشگاه آزاد اسلامي را مي‌توان نام برد که به اعتلاي هنر تئاترکمک کرده‌اند و همان‌طور که دانشگاه ملي در اين زمينه زحمت کشيده، تلاش دانشگاه آزاد اسلامي هم به‌خصوص در رشته نمايش چشم‌گير بوده است. در سال‌هاي اخير شاهد رشد روزافزون توليد تئاتر و کسب موفقيت دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي هستيم، به نظر شما دليل اين شکوفايي چيست؟ هنر تئاتر اين رونق را مديون چه کساني است؟ روزي مردي به روستايي مي‌رود تا ازدواج کند، در آن روستا در عرض دو ساعت صاحب زن مي‌شود. وقتي از آن روستا با همسرش به طرف روستاي خودشان حرکت مي‌کنند، سر راه به رودخانه‌اي مي‌رسند، هر چه زن خواهش مي‌کند که در عبور از رودخانه او را ياري کند، مرد توجه نمي‌کند و زن در رودخانه مي‌افتد و غرق مي‌شود. مرد با خودش مي‌گويد ما که خرجي نکرديم، دوباره زن مي‌گيريم. به همان روستا برمي‌گردد. براي بار دوم ناچار مي‌شود کلي مهريه و شيربها و... بدهد. اين بار که به رودخانه مي‌رسد، زن را کول مي‌کند و از رودخانه مي‌گذرد. غرض از تعريف اين داستانك اينكه زماني که انسان چيزي را به سختي به دست بياورد آن پديده برايش ارزشمندتر مي‌شود. فکر مي‌کنم مرارت‌هايي که دانشجو دانشگاه آزاد اسلامي براي سپري کردن واحدهاي درسي‌اش متقبل مي‌شود و برنامه‌ريزي‌هاي منسجمي که در سال‌هاي اخير توسط مديران گروه صورت گرفته، سهم بسزايي در اين رشد روزافزون داشته‌اند. ما در گروه نمايش با مشورت خانم محامدي، آقاي ناصر باباشاهي، آقاي دکتر ناظرزاده، آقاي دامود اساس آموزش را بر اين گذاشتيم که عمل مبتني بر تئوري و انديشه باشد و ميان اين دو بخش سعي کرديم تعادل و نظمي بر قرار کنيم که حرکت رو به رشد دانشجو تسهيل شود . همانطور كه گفتيد در اين سال‌هاي اخير دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي انصافا خوش درخشيدند؛ مثلا در همين کار اخير آقاي دکترصادقي اگر به فهرست بازيگران نگاه کنيد، شايد ١٥ تا ٢٠ بازيگر اين نمايشنامه از فارغ‌التحصيلان دانشگاه آزاد اسلامي هستند. من اين موفقيت را مديون زحمت معلم‌هايي مي‌دانم که در سال‌هاي گذشته؛ مخصوصا پنج يا شش سال اولي که دانشگاه آزاد اسلامي تاسيس شد، در تقويت بنيه اصلي دانشگاه نقش مهمي را ايفا کردند تا اين رشته در مسير درستي جريان پيدا کند. به نظر شما اساسي‌ترين نقص آموزش در دانشگاه‌هاي ايران چيست؟ اصلي‌ترين نقص آموزشي در همه دانشگاه‌ها برخي از معلم‌ها هستند. باز هم داستانكي بگويم؛ روزي پسري پدرش را که امپراتور بود، خلع و زنداني مي‌کند. پدر از او مي‌خواهد که در زندان معلم شود و به عده‌اي درس بدهد، پسر قبول مي‌کند. پسر به کلاس درس پدرش سر مي‌زند و مي‌بيند، پدر در کلاس حکومت مي‌کند و به شاگردانش مي‌گويد: بنشين، پاشو، برو، نرو و کلاس درس را به امپراتوري تبديل کرده است و تمام عقده‌هايش را به کلاس درس آورده است. حکايت بعضي از معلم‌ها هم اينگونه است. گاهي از ياد مي‌برند که رفيق فکر و دوست انديشه شاگردان‌شان هستند. ياوري هستند که بايد دست اين ذهن را بگيرند و اجازه بدهند که اين ذهن خودش راه برود، تصميم بگيرد، يادشان مي‌رود که اساسا آموزش در جهان دو‌طرفه است و هر انسان يک کهکشان است و مطالب و انديشه‌هاي جديد دارد، اگر معلم‌ها نبوغ داشته باشند در هر سال تحصيلي بالاخره يک دانشجو پيدا مي‌کنند که خارق‌العاده باشد و از او مي‌آموزند و ما هم بايد خودخواهي نکنيم كه همه چيز را همگان دانند. معلمي با امپراتوري فرق مي‌کند.  پس شما معتقديد معلم اساسي‌ترين نقش را در تربيت نسلي شکوفا ايفا مي‌کند؟ بله. مهم‌ترين اصل آموزش معلم است. معلم اگر باور کند که قرار است نبوغ افراد را شناسايي کند و پرورش دهد، اگر باور کند تلاش او براي آباداني، انسانيت، صلح و آزادي در جامعه است، هرگز شخصيت کسي را خرد نمي‌کند. در محيط آموزشي که شخصيت‌ها شکل مي‌گيرند حق نداريم به شخصيت جواني صدمه بزنيم. دانشجو نياز دارد که از طرف معلمش حمايت شود چيزي که جوان امروز را سرپا نگه مي‌دارد اميدواري واقع‌بينانه است. دانشجو بايد با ديدن معلم سعه‌صدر پيدا کند، اگر معلمي فقط ياد دادن اطلاعات باشد معلم هم فلش مموري يا يک کتاب دسته دوم است ،حجم اطلاعات بالا معلم نمي‌سازد، معلم بايد در دانشجو روح آموختن و تلاش را زنده کند. البته اين را هم ناديده نگيريم که اشکال بعدي از دانشجو است. بايد به او آموخت که به هر بهانه‌اي بياموزد. چگونه اين انديشه مي‌تواند در ذهن معلم‌هاي ما نهادينه شود؟ معلم بايد بپذيرد که شغلش قانع کردن است. ما بايد با نحوه آموزش روز دنيا آشنا شويم به قول معروف: درس معلم ار بود زمزمه محبتي/ جمعه به مکتب آورد طفل‌گريز پا را. از خاطرم نمي‌رود دانشجويي در کلاس درسم در حالي که من هم جوان بودم، سي دقيقه به من بد و بيراه گفت و من سکوت کردم. همين فرد بعدها همراه هميشگي من و يکي از هنرمندان شاخص کشور شد. من از او بسيار ياري گرفتم و او هم در کنارم آرام يافت. شما اين نوع تفکر را از چه کسي آموختيد؟ من اين را از آقاي دکتر ناظرزاده آموختم. ايشان هرگز شخصيت هيچ دانشجويي را خرد نکرد و براي ما هم كلاس درسي شدند و به ما آموختند كه معلم اگر به دانشجو شخصيت بدهد کشور داراي حيثيت و شخصيت مي‌شود. موفقيت‌تان را مرهون کدام استادتان هستيد؟ اولين معلم زندگي‌ام مادرم است که تلاش، اميد و عدالت را از او آموختم. پس از مادرم، نصرت جوانمرد است که خواندن و نوشتن نمي‌دانست اما به من خواندن و نوشتن آموخت. آقاي دکتر ناظرزاده تاثير عجيبي روي من داشتند. دو هم کلاسي‌ام، هوشنگ هيهاوند و فرهاد مهندس‌پور، در شکل‌گيري نظام فکري‌ام تاثير داشتند و در زمينه نمايش ايراني مديون آقاي دکتر عناصري هستم که بسياري از نقاط کور و مبهم نمايش ايراني را به من آموخت. جدا از حضور و اثر‌گذاري اساتيد بحث ديگري كه اهميت دارد منابع آموزشي در حوزه هنر تئاتر است، از لحاظ منابع آموزشي دانشجويان نمايش در مضيقه نيستند؟ به نكته خوبي اشاره كرديد، كمبود منابع تئاتر هميشه يكي از معضلات اصلي اين هنر بوده است، من سال‌هايي را به ياد دارم که تعداد کتاب‌هاي تئاتر در کشور پنج يا شش عدد هم نمي‌شد كه خوشبختانه در سال‌هاي اخير منابع خيلي بهتري در اختيار علاقه‌مندان قرار گرفته است كه اين مهم هم مرهون ترجمه‌ها و تاليف‌هاي نويسندگان و هنرمندان شاخص كشور است. شما در کارهايتان از دانشجويان‌تان هم استفاده مي‌کنيد؟ بخش بزرگي از فعاليت‌هاي من در طول اين سال‌ها کار با دانشجو بوده است. قسمتي از آن مربوط به توليد پايان‌نامه‌ها است که از همان مراحل نخست به‌گونه‌اي هدايت مي‌شوند که قابليت عرضه شدن در عرصه‌هاي مختلف هنري را پيدا کنند. درواقع از پايان‌نامه کار با دانشجو را شروع مي‌کنم و قدم به قدم او را به جايي که بايد در آن عرصه حضور داشته باشد مي‌رسانم و بخش ديگري از کارم با دانشجو اينگونه بوده که دانشجوياني که در بازيگري، ادبيات يا کارگرداني ممتاز و شاخص بوده‌اند با سپردن نقش‌هاي کوچک در کارم شروع به فعاليت کرده‌اند و آرام‌آرام توانسته‌اند جاي اصلي خود را در جامعه هنري كشور به دست آورند.  آيا از ميان پايان‌نامه‌هايي که با دانشجويان داشتيد آثار شاخصي هم توليد شد؟ تعداد بسيار زيادي از پايان‌نامه‌هايي که با دانشجويانم داشتم به جشنواره و اجراي عمومي راه پيدا کرد، حتي به غير از پايان‌نامه کلاسي به نام «اجراي کارگاهي نمايش‌هاي ايراني» داشتيم که به عقيده من اين کلاس تحولي را در نمايش کشور به وجود آورد. تقريبا ده، دوازده نفر از کارگردان‌هاي شاخص امروز تحت‌تاثير آموزش‌ها و تئوري‌هاي اين کلاس بودند. آيا مي‌توان به پايان‌نامه‌هايي که دانشجويان دانشگاه آزاد اسلامي طي اين سال‌ها نوشتند به‌عنوان يک سند علمي ارجاع كرد؟ بله، قاطعانه مي‌توانم بگويم دانشجويان دانشگاه هنر و معماري بيشترين برگ را از اسناد تئاتر ايران در سراسر کشور جمع‌آوري کردند که امروز يکي از منابع معتبر در اين زمينه است. جايگاه نسل دانشجو وکساني که به صورت آکادميک به اين هنر مي‌پردازند را در آينده چگونه ارزيابي مي‌کنيد؟ سابقا شايد اينگونه بود كه گروهي به‌صورت تجربي وارد عرصه حرفه‌اي كشور شوند اما بي‌شک عرصه هنرهاي نمايشي در آينده به جز موارد استثنايي در اختيار فارغ‌التحصيلان اين رشته است. براي دانشجوياني که تازه وارد اين هنر شده‌اند و احيانا در شهرستان‌هاي کوچک به فعاليت مي‌پردازند چه توصيه‌اي داريد؟ ما همان چيزي هستيم که باور مي‌کنيم، اگر باورشان اين باشد که توانايي دارند و مي‌توانند بنويسند، خلق کنند، بي‌ترديد موفق مي‌شوند و اگر دنبال بهانه‌جويي از عالم و آدم‌اند، خب عالم وآدم هميشه همين‌گونه‌اند؛ چون ما دخل و تصرفي در عالم و آدم نمي‌توانيم داشته باشيم، اما اگر نگاهي عمل‌گرايانه داشته باشند موفق مي‌شوند. تنها راهي که مي‌تواند هنرمند را در اين عرصه نگاه دارد مطالعه است؛ البته لازم به ذکر است که مسوولان نبايد چنين نگاهي داشته باشند. آنها بايد به اين نکته بينديشند که چه کنيم تا بچه‌ها رشد کنند و چگونه فضايي بسازيم تا در آرامش خاطر انديشه‌هاي خلاق شناسايي شوند.  اگر بخواهيم كلي‌تر نگاه كنيم و از حوزه تئاتر دانشگاهي بيرون بياييم، فکر مي‌کنيد تئاتر امروز تئاتري مطلوب است؟ در حال حاضر چون تئوري‌هاي توليد تئاترمان غلط است، توليد تئاتر نه به لحاظ معنوي و نه به لحاظ مادي براي هنرمندان و مسوولان مفيد فايده نيست. اين اشتباه است که نمايشي سه ماه کار شود و يک ماه اجرا شود. اشتباه است که پس از تمرين‌هاي زياد، بلافاصله پرونده يک اثر بسته شود؛ در حالي که هفتاد ميليون تماشاگر داريم. مشكل ديگري كه مي‌توان از آن نام برد و در روند رسيدن به نقطه مطلوب خلل ايجاد مي‌كند نظارت‌هاي خارج از محدوده است. فكر مي‌كنم منظورتان مميزي‌ها باشد اين مساله چقدر به تئاتر آسيب مي‌زند؟ ما هميشه اين مشکل را داشته‌ايم كه با حضور افرادي پررنگ و با حضور گروهي ديگر کم‌رنگ‌تر مي‌شود، البته شايد فقط ده درصد دانشجويان دچار اينگونه مشکلات شده باشند اما به هر حال کار را سخت و روابط ساده و معمولي را پيچيده مي‌کند و حساسيت اشتباه به وجود مي‌آورد. هنر نمايشي در هر جاي دنيا قابل تعميم است، طبيعي است که پديده‌اي را که قابل تعميم است اگر بخواهيم به برخي امور قانوني تعميم بدهيم مشکل‌ساز مي‌شود. اين مساله بيشتر مربوط به ذهن کسي است که تعميم مي‌دهد. تئاتر جاي خردورزي و خردمندي است. جاي نقل‌هاي اجتماعي و انساني است نه ميتينگ سياسي. سينما وتلويزيون به‌عنوان رسانه‌هاي پر‌مخاطب‌تر نسبت به تئاتر مي‌توانند در تقويت بنيه تئاتر نقش داشته باشند؟ فکر مي‌کنم اگر سينما و تلويزيون بخواهند به حيات خود ادامه بدهند بايد به تئاتر کمک کنند و با ايجاد فرصت‌هاي شغلي براي بازيگران پر‌توان تئاتر انگيزه خلق کارهاي بهتر را ايجاد کنند؛ چون در تئاتر است که بازيگرها تربيت مي‌شوند، تخصص پيدا مي‌كنند و حرفه‌اي مي‌شوند.

منبع خبر: فرهیختگان

اخبار مرتبط: دلجویی از بازداشت‌شدگان کهریزک با پول! حاتم‌بخشی از پول ملت، به جای محاکمه عوامل جنایت، موج سبز آزادی