لازمه زدن اتهام انقلاب مخلمی،استبدادی دانستن نظام است
تفاوتهای انقلاب مخملی با انقلاب كلاسیك در این است كه انقلاب مخملی مسالمتآمیز است و در حقیقت شعار داعیان آن «گل به جای گلوله» است، آنتوناش معتقد است سمبل انقلاب كلاسیك «گیوتین» است در حالی كه در انقلاب مخملی گل و میز مذاكره سمبل است. همینطور حاملان انقلاب مخملی در ساختار مدیریتی هم نمیخواهند یك تغییر همه جانبه و عام ایجاد كنند، در بخشی از مدیران تجدیدنظر میكنند. معمولاً تغییر رئیسجمهور را هدف قرار میدهند و حتی در انقلابهای مخملی كه در گرجستان، قرقیزستان و اوكراین روی داد، برخی از وزرا ابقا شدند، اما در انقلاب سنتی كلیه وزرا تغییر میكنند، حتی مدیران عالی و میانی تغییر میكنند. از تفاوتهای دیگر این است كه معمولاً در انقلابهای كلاسیك، رژیم حاكم از نوع رژیمهای تماماً اقتدارگرا و استبدادی است. در انقلابهای مخملی، رژیمهایی كه دچار انقلاب شدهاند، رژیمهای نیمه اقتدارگرا یا شبه دموكراتیك یا دموكراسی نیمبند و... بودهاند، چرا كه در رژیم حاكم منافذی برای ابراز عقیده و انعكاس اعتراضات وجود دارد. اما در رژیمهای اقتدارگرا به دلیل اینكه هیچ منفذی برای اعتراض وجود ندارد،معترضین كل ساختار نظام را به چالش میكشند و در صدد تغییر كل مسأله هستند. اینها تفاوتهای انقلاب كلاسیك و مخملی بود. در انقلاب مخملی حمایت خارجی بسیار مهم است و پنج نوع حمایت صورت میگیرد: حمایت سیاسی – حمایت رسانهای – حمایت مالی – حمایت آموزشی و حمایت فكری (ایدئولوژیك)، البته خود عامل خارجی دو شكل دارد. عامل خارجی غیرمستقیم و عامل خارجی مستقیم. تفاوتهای انقلاب مخملی و كودتا این است كه در كودتا ابزار اجبار در اختیار سران كودتا است و دیگر اینكه لزوماً در كودتا بسیج عمومی وجود ندارد. در حالی كه درانقلاب مخملی، ابزار اجبار كه نیروهای امنیتی و نظامی است در اختیار انقلابیون نیست. علاوه بر این سیكل برنامهریزی و اجرا برای تغییر در یك حلقه محدود الیگارشیك نظامی بسته می شود در حالی كه در انقلابهای مخملی سیكل مزبور در عرصه فراختری بسته میشود. واژه كودتای مخملی واژه ساختگی است و این اصطلاح در ایران جعل شد و هیچ معنایی ندارد. مگر میشود كه كودتایی صورت گیرد و ابزار اجبار در اختیار نباشد. در ذات كودتا باید ابزار اجبار وجود داشته باشد. اگر نباشد كودتا نیست. اصلاً این واژه موهوم و ساختگی است و هیچ واقعیت خارجی ندارد مگر اینكه بخواهیم تعاریف را عوض كنیم. تا حالا در تمام متون جامعهشناسی سیاسی و علم سیاست از كودتا یك تعریف مشخص را بیان داشتهاند. البته حتی اگر بخواهیم بر خلاف این تعریفها معنای جدیدی نیز ایجاد كنیم باز نام آن كودتا نخواهد بود. جنبشهای اجتماعی معمولاً در صدد تغییررفتار رژیم مستقر هستند و لزوماً به دنبال تغییر رهبران رژیم مستقر نیستند، اما در انقلابهای مخملی حداقل تغییر رهبران رژیم از جمله رئیس جمهور هدف تلقی میشود. در جنبشهای اجتماعی، اگر رهبران رژیم خواستههای حاملان جنبش را تأمین كنند جنبشگرها به دنبال قرار گرفتن در رأس حكومت نخواهند بود. در حالی كه در انقلاب مخملی، تغییر رهبر سیاسی مورد توجه قرار میگیرد. همچنین انقلاب مخملی با رفتار جمعی تفاوت دارد. با این وصف میتوانیم انقلاب مخملی را اینگونه توضیح دهیم كه با استفاده از بسیج تودهای در مقاطعی خاص كه امكان ابراز و اظهار وجود دارد (فضا مهیاست)، در بستر نارضایتی عمومی صورت میگیرد، این حركت جنبه مسالمتآمیز دارد و واجد رهبری مشخص است. حمایت همهجانبه خارجی نیز شرط لازم انقلاب مخملی است. پنج انقلاب مخملی در دنیا اتفاق افتاده است كه سه مورد آن مشهور است: مانند قرقیزستان، اوكراین، گرجستان و چكسلواكی و رومانی كه مدتها پیش اتفاق افتاده بود. رهبر انقلاب چكسلواكی واسلاوهاول رئیسجمهور پیشین این كشور بود. در كشور ما برخی آقایان سرنا را از سر گشاد میزنند و به حمایت خارجی اشاره میكنند. دخالت خارجی بر فرض وجود، اگر بستر نارضایتی عمومی وجود نداشته باشد هیچ اثری نخواهد گذاشت. 98 درصد مسأله را نمیبینیم بلكه 2 درصد از آن را میبینیم. برخی اساساً نارضایتی عمومی كه در اعماق جامعه ما ریشه دوانده را نمیبینند و به جای مسائل دیگر را مطرح میكنند. آنها جای علت اصلی را با علت فرعی و پیش پاافتاده عوض میكنند. لذا ما باید به جای اینكه ایرادات را كلاً متوجه خارجیان بدانیم كمی هم به ایرادات خودمان در داخل توجه كنیم. مشكل عمده ما در داخل ایران قابل تحلیل است. چنانچه ما مسائل داخلی را حل كنیم هیچ تهدید خارجی نمیتواند كارساز باشد. اما آیا مسائل اخیر كه در كشور اتفاق افتاد انقلاب مخملی بوده یا خیر، این جای تأمل دارد. اینكه همه به دنبال تغییر هستند در این هیچ شكی نیست و اینكه نظرات متكثر است، نیز شكی وجود ندارد. بعضی از تغییر نظام سخن میگویند. بعضی از تغییر ساختارهای حقوقی سخن میگویند، بعضی از تغییر مدیریتها و روشها و روندها سخن میگویند و در كل طیف تغییر بسیار گسترده است. اما آیا تغییری كه طیفهای مختلف به دنبال آن بودند، میتواند مفهوم انقلاب مخملی را داشته باشد؟! به همین دلیل نیز ممكن است قصد شبكهسازی نیز داشته باشند. اما آیا این شبكهسازی كه در ایران رخ داد با شبكهسازی كه در قرقیزستان، گرجستان و اوكراین رخ داد، قابل مقایسه است؟! به هیچوجه، آیا میزان حمایتهای مالی كه صورت گرفته كه در واقع كم آن هم مورد تردید است، قابل مقایسه با حمایتهای بسیار دست و دلبازانه مالی بود كه از سوی كشورهای مذكور صورت گرفت، باز هم پاسخ «به هیچوجه» است. اساساً در جامعه ایران حتی اقشار باسوادو تحصیلكرده متوسط به بالا یك نگاه كاملاً مثبتی نسبت به غرب ندارند و همیشه با احتیاط نگاه میكنند. به سبب عملكرد سابق آمریكا و انگلیس در ایران،ایرانیان مواظب هستند در چاله عامل شدن و جاسوس شدن نیافتند. در كشورهایی كه در آنها انقلاب مخملی روی داد، جوانان آن كشورها جهان غرب و جهان آزاد را به عنوان كعبه آمال و مدینه فاضله خود تصور میكردند و فكر میكردند غربی شدن یك نوع امتیاز و موهبت و خوشبختی و یك نوع وضعیت ایدهآل است. اما نگاه ایرانی به جهان غرب با یك اوكراینی بسیار متفاوت است. همین نگاه ایرانی باعث شده كه اگر آنها هم در صدد ایجاد شبكههایی باشند ایرانی در كلاس آموزش آنها و یا كارگاههای فكری آنها شركت نمیكند. این اتفاقاتی كه در ایران روی داد به آن میتوان عنوان انقلاب مخملی را نهاد؟! اگر بپذیریم كه این حوادث به نوعی انقلاب مخملی است ناچار خواهیم بود پیش فرض آن را قبول كنیم و نظام جمهوری اسلامی را در زمره نظامهای نیمه اقتدارگرا و یا اقتدارگرا فرض كنیم، بدون تعارف بگوییم نظام استبدادی و یا نیمه استبدادی داریم. آیا كسانی كه انقلاب مخملی را مطرح كردند این پیش فرض را هم میپذیرند، اگر میگویند نمیپذیریم پس انقلاب مخملی در كار نیست و اگر بگویند میپذیریم در واقع اهانت به نظامی كردهاند كه خود میگویند حامی آن هستند و اساساً مردم سالاری در این نظام را منتفی كردند. البته باز ممكن است وضع اصطلاح كنند و بگویند تعریف ما از انقلاب مخملی با تمام تعاریفی كه تا كنون وجود داشته از جمله تعریف واسلاوهاول متفاوت است. یعنی اصطلاح را به عنوان مشترك لفظی بپذیرند، یعنی بگویند شما برای خود تعریف دارید و ما با این مشخصات جدید، تعریف خود را داریم. در كشورهای درگیر انقلاب مخملی با كمبود منابع اقتصادی روبرو بودند. فعلاً تجربه اینگونه ثابت كرده است، به عبارت دیگر یك دولت تحصیلدار مطرح نبوده است. دولتهای رانتیر قدرت مقابله زیادی را دارند و به راحتی انقلاب مخملی در آنها توفیق پیدا نمیكند. در صورتی كه در كشور ما، ما صادرات نفت و گاز داریم، دولت تحصیلدار داریم. دولت نیازی به طبقات ندارد، چه طبقات مالیات بدهند و چه ندهند دولت توانایی اداره مملكت را با درآمد سرشار نفت و گاز دارد، دولت معاف از مالیات است خود را برای پاسخگویی به مردم به تكلف نمیاندازد و به عبارتی قرارداد اجتماعی كاملی در این میان بسته نشده است و سیكل داد و ستد دولت – ملت كامل نگردیده است. در انقلاب مخملی سران انقلاب ارتباط تشكیلاتی و خط هدایتی از جهان غرب و به ویژه آمریكا و بعضی كشورهای اروپایی و حتی كانادا داشتند. ولی در كدام یك از این اعتراضات و حتی قبل ازاعتراضات سران اعتراضات نظیر آقایان موسوی، آقای كروبی، با بیگانگان مرتبط بودند؟! حتی در كشورهای درگیر انقلاب مخملی، سران آمریكا به این كشورها سفر میكردند و در جریان انقلاب مخملی بودند. این اتفاق در ایران رخ نداد و البته نمیشد رخ بدهد چرا كه اجازه ورود به آنها داده نمیشد و حداقل این مجال بود كه ارتباط دیگری باشد و یا به صورت مجازی باشد. در اینباره كسی اشاره میشود كه حتی در پایینترین ردههای قدرت نیز تا كنون جایگاهی نداشته است كه البته این مورد نیز جای شك است. ولی فرض كنید وی جلساتی را هم گذاشته، خوب اینها چه ربطی به آقایان موسوی، كروبی و.. دارد، هیچ ارتباطی ندارد. بالاخره این آقا باید جلساتی را بگذارد و نتایج آنرا به سران اعتراضات اعمال كند، در صورتیكه سران اعتراضات اساساً این فرد را نمیشناسند و با وی ارتباطی ندارند. مسئله بعدی، مسالمتآمیز بودن انقلابهای مخملی است كه البته در اعتراضات پس از انتخابات مسالمتی در كار نبود. پس چرا اسم انقلاب مخملی بر آن میگذارند، خشونت و قتل و جرح و تخریب وجود داشته، هر طرف دیگری را متهم به قتل و كشتار میكند، از هر طرفی به قضیه نگاه كنید خشونت وجود داشته است. موارد برشمرده، موارد داخلی ماست. ما تا زمانی كه با این مشكلات در داخل مواجهیم همواره باید در انتظار اعتراضات اجتماعی باشیم كه به شكلهای مختلف خود را نشان میدهد. به هر حال با توجه به معناسازیهای فعلی، هیچ انقلابی اتفاق نمیافتد مگر اینكه با عنوان مخملی از آن یاد كنیم. چون به هر ترتیب ذهنیت مقایسهگرا سبب ارتباط با جهان خارج میشود. حداقل در انقلابهای جدید، ما رسانههای خارجی را داریم و با بحث جهانی شدن روبرو هستیم. به طور كلی مردم دیگر شهروند ملی نیستند بلكه شهروند جهانی محسوب میشوند. به هر حال واقعیتهای اجتماعی را نمیتوان با یك مفهوم یا واژه خاص توضیح داد و باید از چند مفهوم برای توضیح آن استفاده كرد. متن كامل گفتگوی آینده با علی اصغر صباغ پور رااینجا بخوانید.
منبع خبر: آینده
اخبار مرتبط: ترس بر اصولگرایان هم حاکم شده است
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران