نامه نسرین ستوده به دو فرزندش مهراوه و نیما، تغییر برابری برابری

مهراوه و نيمای عزيزم! می‌دانيد که چقدر دوست‌تان دارم. می‌دانيد که مانند هر پدر و مادری در آرزوی سعادت و نيک بختی شما هستم اما بدانيد هر تصميمی بگيرم، بيش و پيش از هر چيز به شما می‌انديشم زيرا موقعيت کودکان به گونه‌ای است که بايد در هر تصميم گيری، ابتدا به آنان فکر کرد. معلوم است که ملاقات با شما برايم مهم است. معلوم است از اينکه ماههاست شما را بغل نکرده‌ام رنج می‌برم. از اينکه حتی از شنيدن صدايتان محروم‌ام رنج می‌برم اما عزيزانم، کارهای من، چه بخواهم چه نخواهم روزی مورد قضاوت شما قرار خواهد گرفت. بنابراين دوست دارم بدانيد که:”اجازه نمی‌دهم بر خلاف قانون مرا با هيئتی اجبار آميز به ديدارتان بياورند.” ترجيح می‌دهم کل ساليان تحمل حبس‌ام را از ديدارتان محروم شوم تا به دليل اسير بودن به ناحق، به آنان اجازه دهم هر گونه اراده می‌کنند با من رفتار کنند و بر خلاف قانون مرا به حجابی اضافی و يا اجبار مضاعف وادار کنند. بله، عزيزانم سالها قبل قانونی تصويب شد که همه‌ی زنان ايرانی را ملزم به استفاده از حجاب شرعی نمود. زنانی که حجاب را قبول داشتند يا نداشتند، اين حجاب را رعايت کردند، زيرا اگر رعايت نمی‌کردند طبق قانون مجازات می‌شدند، اما اکنون سخن مسئولان زندان آن است که چون شما اسير مائيد بايد از حجابی مضاعف (يعنی چادر) استفاده کنيد، در حاليکه نه تنها قانون چنين شرطی را برای حجاب نگذاشته است بلکه حتی زندانيان سياسی از استفاده از لباس فرم زندان معاف هستند. من به قصد “مقاومت” کاری نکردم. به قصد اجرای قانون در تماميت‌اش اقدام کردم و از پوشيدن چادر امتناع نمودم. چون نمی‌خواستم خانواده‌ام و به ويژه کودکان خردسالم با مشاهده‌ی چادر اجباری برای مادرشان که چادری نبوده است، بدانند تحت چه فشار روانی و تحقير آميزی زندگی می‌کنيم. با خود فکر می‌کردم اين کار من که با ظاهری آرام به ديدن خانواده می‌روم، به نفع مسئولان زندان است، زيرا مدام فشار روانی شبانه روزی خود را از خانواده پنهان می‌کنيم اما به هر حال حتی اگر به نفع زندان هم باشد، من هدفی جز اجرای “تماميت” قانون ندارم. مهراوه و نيمای من کودکان عزيز و دلبندم بدانيد، در کنار همه‌ی هويت‌های اجتماعی، شغلی و خانوادگی‌ام به مادر بودنم و به‌ ويژه اينکه مادر شما دو تن هستم می‌بالم و به اين يکی بيش از همه چيز می‌انديشم و فکر می‌کنم. بنابراين با صدای بلند اعلام می‌کنم: “من يک مادرم” و نمی‌خواهم کودکانم مرا در هيئتی اجبارآميز و تبعا تحقيرآميز ببينند. نمی‌خواهم کودکانم فکر کنند که ديگران می‌توانند با استفاده نابجا از قدرت، هر عمل غيرقانونی را به آنها تحميل کنند. می‌دانم شما به آب، غذا، خانه، خانواده، پدر و مادر، محبت خانواده و ديدار با مادرتان نياز داريد اما به همان اندازه به آزادی، امنيت اجتماعی، قانون مداری و عدالت نياز داريد و بدانيد که اين مفاهيم در هيچ کجای دنيا راحت به دست نيامده‌اند. هيچ کجای دنيا “قانون” با نوشتن روی کاغذ پاره‌ها اجرا نشده‌اند. درخواست و پا فشاری ما برای اجرای قانون، به قانون هويت و موجوديت می‌بخشد. بنابراين بدانيد “من” و “شما” با هم قانون را می‌سازيم. می‌بوسمتان هزاران بار و از اينکه ماههاست آغوشم از شما تهی است البته رنج می‌برم اما اميدم به آن است که اين رنج‌ها بيهوده نباشد. قربان هر دوی شما نسرين مهر ٩٠ اوين

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: نامه نسرین ستوده به دو فرزندش: از ملاقات محروم شدیم، چون نمی‌خواهم برخلاف قانون با من رفتار کنند