شهرام ناظری: کار با ذوالفنون یکی از زیباترین دوره های زندگی ام بود

پيکر استاد جلال ذوالفنون، آهنگساز و نوازنده سرشناس سه تار، روز چهارشنبه در دومين روز نوروز، با حضور شماری از هنرمندان و دوستدارانش، از برابر تالار وحدت تشييع و سپس در امامزاده طاهرکرج، به خاک سپرده شد.پيکر استاد جلال ذوالفنون، آهنگساز و نوازنده سرشناس سه تار، روز چهارشنبه در دومين روز نوروز، با حضور شماری از هنرمندان و دوستدارانش، از برابر تالار وحدت تشييع و سپس در امامزاده طاهرکرج، به خاک سپرده شد. اين هنرمند صاحب سبک، شامگاه يکشنبه اين هفته، پس ازگذشت دو هفته از عمل جراحی بر روی قلبش در سن ۷۴ سالگی از دنيا رفت. يکی از ياران استاد ذوالفنون، شهرام ناظری است که در گفت و گو با رادیو فردا، از همکاری های اوليه خود و همچنين شخصيت هنری اين استاد سخن گفته است. آقای شهرام ناظری، پس از اجرای کنسرت نوروزی شما در تئاتر شهر پاريس در شامگاه شنبه، روز يکشنبه اين هفته، يار ديرين شما، استاد جلال ذوالفنون از دنيا رفت. لطفا از همکاری های متقابلی که در آغاز کار ميان شما و اين استاد از دست رفته برقرار بود برای ما بگوييد. شهرام ناظری: يکی از دوره های خيلی درخشان که چند کار ماندگار به وجود آمد، دوره ای بود که با استاد بزرگ، جلال ذوالفنون نزديک شديم و يکی از زيباترين دوره های زندگی مرا در مجموع رقم می زند. چند کار ماندگار مثل «گل صد برگ» که شايد پر تيراژ ترين اثر تاريخ موسيقی بوده است با همفکری ذوالفنون، خود بنده و البته رضا قاسمی- ما سه نفر- توليد شد و ما برای اين کار شب ها و روزهای زيادی را با هم گذرانديم و خاطرات خيلی زيبايی از آن روزها داريم. پيش از اين البته يک کاری از حضرت مولانا را تدوين کرده بودم به نام «موسی و شبان» در سال ۱۳۵۶که با اين استاد بزرگ، استاد ذوالفنون، مشورت کردم و گفتم که من دوست دارم شما با من برای اجرای اين کار همراهی و همکاری کنيد. در سال ۵۶ ما با همکاری استاد ذوالفنون کار «موسی و شبان» را ضبط کرديم و البته آقای بهزاد فروهری که نوازنده نی بودند نيز همراهی و همکاری کردند. اين کار در اين شرايط ضبط شد، هر چند که اين کار به صورت جدی هرگز پخش نشد، ولی يکی از نمونه های کار روی ذهنيت روايتی شعر بود و سال های بعد که باز هم يک کار ماندگار، کار «آتش در نيستان» را با هم کار کرديم. بعد از «گل صد برگ» با استاد ذوالفنون مترصد فرصت بوديم تا کار ديگری با هم انجام بدهيم ولی خوب، هر وقت با هم صحبت می کرديم به نتيجه نمی رسيديم. تا اينکه من روی يکی از شعرهای «مجذوب» اين آهنگ را گذاشتم. استاد ذوالفنون وقتی شنيد تحت تاثير قرار گرفت. آن زمان بود که گفت من بقيه اين کار را ادامه می دهم. استاد ناظری همکاری های متقابل ميان شما و جلال ذوالفنون تا کی ادامه داشت و چطور شد که اين گونه همکاری ها رو به کمرنگی گذاشت؟ چون فضای موسيقی  جدی گرفته نمی شود، کارهای هنری معمولا تا يک جايی ادامه پيدا می کند و بعد از آن منشعب می شود. و پس از آن با هنرمندان ديگری آن کارها ادامه پيدا می کند. در حقيقت آن دوره ای که من با استاد ذوالفنون بودم، دوره خاص خودش بود و در دوره بعد من در فاز ديگری افتادم. آخرين پرسش من پيرامون خصوصيات اخلاقی و اصولا خلق و خوی استاد جلال ذوالفنون است. استاد جلال ذوالفنون همه چيز را خوب می ديد و آرام بود. آرامش داشت و اينها خصوصيات خيلی خوب ذاتی او بود. من از سعه صدری که داشت استفاده می کردم. آن آرامشی که در  وجودش بود را دوست داشتم. در کنار همه اينها يک طنز قوی در وجودش بود که به هر چيزی يا پديده ای با طنز نگاه می کرد. هر جا با ذوالفنون بوديم يک جو خيلی زيبا، با طراوت و شادی را به وجود می آورد.

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: ذوالفنون ،جلال موسیقی ایران بود