حماسه در اولسان، مبارک اولسون
حماسه در اولسان، مبارک اولسون
یک- بوقها به صدا درآمد، پرچمها بیرون آمد، ملت خندید، انگشتهای ویکتوری با پرچم سهرنگ مزین شد، صدای بوق کرکننده نیست در یک هفته دو جشن همه را به اوج شادی برد. ما باید میبردیم. ما باید کره را آب میکردیم، ما باید سوار بر کره به جام جهانی میرفتیم. چون خواستیم، شد! چون غیرت به خرج دادیم، شد. دفاع کردیم اما جانانه، گل نخوردیم جانانهتر. با دستان رحمان، با اقبال و شانس بلندمان با انرژی مثبت مردممان. ایران تیم اول گروه اول! چه کسی باور میکند؟ به یاد بیاورید صحنههای باخت مقابل لبنان در بیروت را، به یاد بیاورید گلی که از ازبکستان در تهران خوردیم. خاطره تلخ تساوی مقابل قطر در تهران را جلوی چشمانتان بیاورید. این صحنههای تلخ را به یاد بیاورید تا شیرینی این پیروزی را تا انتهای زبانتان حس کنید. بالا و پایینهای فوتبال را دیدید؟ درست مثل زندگی خودمان است که بالا و پایین دارد. فوتبال یعنی زندگی، یعنی خود خود زندگی.در زندگی شانس هست و دیروز شانس با ما بود. و این زندگی دیروز بعدازظهر بود که برای ما ایرانیها، بدجوری شیرین شد!
دو-چشمهای رضا قوچاننژاد در حین پرس کردن مدافع کرهای فقط به دنبال یک فرصت بود. برق میزد، برقش از صفحه تلویزیون بیرون زده بود. قوچی به جای اینکه خطا کند، کمر بازیکن قرمزپوش را بچسبد و سرنگونش کند تا داور سوت خطا را بدمد و روی اعصابمان برود، او را دور زد، گولش زد، تا چشم بادامی به خودش بجنبد، این ایرانی دور از وطن، این قوچانی اهل خراسان، توپ را قاپید و خداداد وار به سمت دروازه بان کره رفت تا یک ضربه کاتدار، منحنی وار وارد دروازه شود. مزدک میرزایی فریاد زد ایران در این لحظه روی هواست و ما واقعا روی زمین نبودیم. همه میدانستند این گل پاسخی ندارد. انگار میدانستند ضربات کرهای قرار نیست به گل تبدیل شود. همه میدانستند که این ایران است که باید با ژاپن و استرالیا و کرهجنوبی مستقیم به جام جهانی برزیل برود. ایران برزیلته! سلام برزیل، سلام گرم فوتبال ایران برزیل را گرمتر میکند. دیروز و دیشب همه زدند و رقصیدند. سامبا و غیر سامبا ندارد. داخلی و خارجی ندارد، حرکات موزون مردم، خنده هایشان، شادی شان، دلخوشی شان، صحنه هایی به وجود آورده بود که فقط می شود هر چند سال یک بار دید. اشک شوقی هم اگر ریخته شد در خانهها ریخته شد پس از گل گوچی، پس از سوت پایان. وای، چند سال بود نخندیده بودیم. چند سال بود جیغ بنفش نکشیده بودیم. انگار همه چیز از یادمان رفته بود. اما بچهها متشکریم، خدایا متشکرتریم! همه چیز دوباره به یادمان آمد.
سه- کلید صعود به جام جهانی با تدبیر کیروش، همان چشمآبی که میگفتند روزنامهنگاران طرفدارش هستند و شکست هایش را بزرگ نمی کنند و روی پیروزی هایش کلید می کنند، قفل در جام جهانی را باز کرد. یک روز او گفت باید همه صبر کنند که تیم آبدیده شود اما بیمحابا به او حمله کردند، گفت میخواهد به ترکیب اصلی برسد، صبر نداشتند، صدرنشینی در گروه را از روز اول میخواستند اما فوتبال روز آخری هم دارد. روز آخری که جشن ملی را تقدیم ملت کرد. سرمربی سابق رئال مادرید و همه کاره منچستر یونایتد روی نیمکت تیم ملی، با همه جنگ های روانی و بداخلاقی های دوست داشتنی اش، ما را به سواحل ریودوژانیرو برد. امروز ساعت 17 همه به ورزشگاه آزادی میرویم و در ورزشگاه آزادی جشن ملی را با حضور تیم ملی میگیریم. کلید صعود در دستان کیروش بود، کسی که امثال قوچاننژاد و دژاگه و دانیال داوری و دیگر نخبه های ایرانی خارج از کشور را به تیم ملی آورد تا به ما ثابت کند فوتبال ایران در بازیکنسازی افت شدیدی کرده است و باید جدی به این مساله فکر کرد. حالا همه به کیروش حق میدهند که در اروپا دنبال چنین بازیکنان ایرانیالاصل یک رگه و دو رگه ایرانی باشد. بازیکنانی که اصولی فوتبال را یاد گرفتهاند و مثل فوتبال ما که دلالان بازیکنان بی کیفیت را مثل قناری رنگ می کنند و وارد فوتبال میکنند، فرایند ورودشان کاملا فرق دارد. دیدید که امثال قوچان نژادها و دژاگه ها در این روزها میتوانند یک تیم ملی را در فوتبال آسیا به جام جهانی ببرند. این برد تازه شروع کار است. باید طوری کار کنیم، طوری برنامه ریزی کنیم و تدبیر کنیم که سال بعد در جام جهانی از گروهمان بالا برویم. ختم کلام، چهارمین صعودمان مبارک همه! حماسه در اولسان، مبارک اولسون!
یک- بوقها به صدا درآمد، پرچمها بیرون آمد، ملت خندید، انگشتهای ویکتوری با پرچم سهرنگ مزین شد، صدای بوق کرکننده نیست در یک هفته دو جشن همه را به اوج شادی برد. ما باید میبردیم. ما باید کره را آب میکردیم، ما باید سوار بر کره به جام جهانی میرفتیم. چون خواستیم، شد! چون غیرت به خرج دادیم، شد. دفاع کردیم اما جانانه، گل نخوردیم جانانهتر. با دستان رحمان، با اقبال و شانس بلندمان با انرژی مثبت مردممان. ایران تیم اول گروه اول! چه کسی باور میکند؟ به یاد بیاورید صحنههای باخت مقابل لبنان در بیروت را، به یاد بیاورید گلی که از ازبکستان در تهران خوردیم. خاطره تلخ تساوی مقابل قطر در تهران را جلوی چشمانتان بیاورید. این صحنههای تلخ را به یاد بیاورید تا شیرینی این پیروزی را تا انتهای زبانتان حس کنید. بالا و پایینهای فوتبال را دیدید؟ درست مثل زندگی خودمان است که بالا و پایین دارد. فوتبال یعنی زندگی، یعنی خود خود زندگی.در زندگی شانس هست و دیروز شانس با ما بود. و این زندگی دیروز بعدازظهر بود که برای ما ایرانیها، بدجوری شیرین شد!
دو-چشمهای رضا قوچاننژاد در حین پرس کردن مدافع کرهای فقط به دنبال یک فرصت بود. برق میزد، برقش از صفحه تلویزیون بیرون زده بود. قوچی به جای اینکه خطا کند، کمر بازیکن قرمزپوش را بچسبد و سرنگونش کند تا داور سوت خطا را بدمد و روی اعصابمان برود، او را دور زد، گولش زد، تا چشم بادامی به خودش بجنبد، این ایرانی دور از وطن، این قوچانی اهل خراسان، توپ را قاپید و خداداد وار به سمت دروازه بان کره رفت تا یک ضربه کاتدار، منحنی وار وارد دروازه شود. مزدک میرزایی فریاد زد ایران در این لحظه روی هواست و ما واقعا روی زمین نبودیم. همه میدانستند این گل پاسخی ندارد. انگار میدانستند ضربات کرهای قرار نیست به گل تبدیل شود. همه میدانستند که این ایران است که باید با ژاپن و استرالیا و کرهجنوبی مستقیم به جام جهانی برزیل برود. ایران برزیلته! سلام برزیل، سلام گرم فوتبال ایران برزیل را گرمتر میکند. دیروز و دیشب همه زدند و رقصیدند. سامبا و غیر سامبا ندارد. داخلی و خارجی ندارد، حرکات موزون مردم، خنده هایشان، شادی شان، دلخوشی شان، صحنه هایی به وجود آورده بود که فقط می شود هر چند سال یک بار دید. اشک شوقی هم اگر ریخته شد در خانهها ریخته شد پس از گل گوچی، پس از سوت پایان. وای، چند سال بود نخندیده بودیم. چند سال بود جیغ بنفش نکشیده بودیم. انگار همه چیز از یادمان رفته بود. اما بچهها متشکریم، خدایا متشکرتریم! همه چیز دوباره به یادمان آمد.
سه- کلید صعود به جام جهانی با تدبیر کیروش، همان چشمآبی که میگفتند روزنامهنگاران طرفدارش هستند و شکست هایش را بزرگ نمی کنند و روی پیروزی هایش کلید می کنند، قفل در جام جهانی را باز کرد. یک روز او گفت باید همه صبر کنند که تیم آبدیده شود اما بیمحابا به او حمله کردند، گفت میخواهد به ترکیب اصلی برسد، صبر نداشتند، صدرنشینی در گروه را از روز اول میخواستند اما فوتبال روز آخری هم دارد. روز آخری که جشن ملی را تقدیم ملت کرد. سرمربی سابق رئال مادرید و همه کاره منچستر یونایتد روی نیمکت تیم ملی، با همه جنگ های روانی و بداخلاقی های دوست داشتنی اش، ما را به سواحل ریودوژانیرو برد. امروز ساعت 17 همه به ورزشگاه آزادی میرویم و در ورزشگاه آزادی جشن ملی را با حضور تیم ملی میگیریم. کلید صعود در دستان کیروش بود، کسی که امثال قوچاننژاد و دژاگه و دانیال داوری و دیگر نخبه های ایرانی خارج از کشور را به تیم ملی آورد تا به ما ثابت کند فوتبال ایران در بازیکنسازی افت شدیدی کرده است و باید جدی به این مساله فکر کرد. حالا همه به کیروش حق میدهند که در اروپا دنبال چنین بازیکنان ایرانیالاصل یک رگه و دو رگه ایرانی باشد. بازیکنانی که اصولی فوتبال را یاد گرفتهاند و مثل فوتبال ما که دلالان بازیکنان بی کیفیت را مثل قناری رنگ می کنند و وارد فوتبال میکنند، فرایند ورودشان کاملا فرق دارد. دیدید که امثال قوچان نژادها و دژاگه ها در این روزها میتوانند یک تیم ملی را در فوتبال آسیا به جام جهانی ببرند. این برد تازه شروع کار است. باید طوری کار کنیم، طوری برنامه ریزی کنیم و تدبیر کنیم که سال بعد در جام جهانی از گروهمان بالا برویم. ختم کلام، چهارمین صعودمان مبارک همه! حماسه در اولسان، مبارک اولسون!
منبع خبر: فوتبال میدیا
اخبار مرتبط: حماسه در اولسان، مبارک اولسون
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران