۳۵ ماه روزه داری سیدمصطفی تاج زاده

۳۵ ماه روزه داری سیدمصطفی تاج زاده
کلمه
چکیده : می دانم که می دانی در شورای شهری که با خون دل اولین انتخابات آن را برگزار کردی و با رشادت و مردانگی مانع از به محاق رفتن این اصل معطل مانده از قانون اساسی شدی، چه می گذرد. اما این را هم می دانم که اگر بیرون بودی و در کنارم بودی، در کنار همه حرص و جوش هایی که از غلط کاری های دوستان و ناراستی برخی تازه به دوران رسیده ها می خوردیم به من اطمینان می دادی که : عزیزم! مرد و زن ندارد برای ایفای نقش در جامعه مدنی و اتخاذ مشی و رفتار مدنی همه ما هنوز نوباوه ایم و به تمرین بسیار نیاز...


کلمه- فخری محتشمی پور

 

سلام آرام جان
دیشب بار دیگر چون همه ماه گردهای روزه داری اعتراضی ات ما نیز با جمعی از عزیزترین دوستان، به شکر و شِکوه ای توامان نشستیم. شکر پایداری تو و صبوری خودمان و شِکوه استمرار ظلم در نظامی که خاستگاهش عدالت بوده است. دیشب نیز چون همه شب های افطاری سبزمان، با هربار کوبیده شدن کوبه درب خانه ات دل من به تپشی دوباره می افتاد از عظمت محبت سیالی که راه خود را گم نمی کند و به منزل می رسد عاقبت! برنامه مان را با قرآن شروع کردیم و به قرآن ختم شد و صلوات بر محمد (ص) و آل او در بدرقه فرزندان پاک نهادمان که آمده بودند برای خداحافظی بازگشت به زندان هایشان در تبعید!

چه مهربانند این بچه هایمان، دخترکان و پسرکانی که قدر نعمت می دانند و شکرگذارند در سخت ترین اوضاع و شرایط. و خانواده هاشان چه فهیم و همراهند. می دانم که دعای خیرت در یکان یکان لحظات ارتباط معنوی ات در شبانه روز بدرقه راه این عزیزان است، اما باز هم سفارش ویژه دارم که برای صبوری این مادران و همسران بیشتر دعا کنی و برای شفای دل رنج کشیده شان! باری من باز هم سفارش زنان را به تو دارم زیرا «انسانیت» را در این زمانه نسیان ارزش ها خوب می شناسی و نیکو ارج می نهی. در این زمانه ای که «زن» باز هم دچار مظلومیت مضاعف است. گویی بیش از هزار و چهارصدسال از دوران جاهلیت نگذشته است و هنوز چهره هایی از دیدن تصویر «زن» و شنیدن واژه «زن» و تجسم زنانگی با همه ارزشش نزد خداوندگار انسان در هم می رود. و اگر نبود نیاز به «زن» برای ادامه حیات، هنوز سلفی های تکفیری این محبوب ترین ها نزد رسول اکرم (ص) را در بدو تولدش به گور می سپردند تا از شرّ او که به پندار کوته ابلهانه شان دستیار و گاه معلم ابلیس است رها شوند!

نازنینم
کاش کنار من بودی که با کلام آرام بخشت گرد غمی را که بر دلم از کج فهمی های مفسرین دروغین آیات قرآنی نشسته است، می زدودی. کاش کنارم بودی و با آن متانت ذاتی و بیان روان و استدلال محکم برایم از مسیر فکری سلفی ها می گفتی که در همه جای دنیا یکسان است و شیعه و سنی نمی شناسد. کاش مجال این داشتی که قصه خوارج امروز را به جای این که به فرزند شهید مطهری احالت دهی خود می نگاشتی. کاش درک و برداشتت از اسلام ناب محمدی(ص) در برابر اسلام طالبانی تکفیری ها و حکومت علوی در برابر قائلین «لاحکم الا لله» که شمشیر را به جای قلم به دست گرفتند و خون را آب حیات دیانت وشریعت دانستند، برای نسل جوان از میان مردم نه در انفرادی ظالمانه ای که به تو تحمیل شده بیان و تشریح می کردی.

عزیزترینم
جای تو و امثال تو اینک که تریبون های رسمی حکومت مدعی عدالت علوی و فقه جعفری و رسالت محمدی(ص) اسلامی وارونه را تبلیغ می کنند، در جامعه استبداد زده ما بیش از همیشه خالی است. در روز روشن نظامیان نامحرمی که به جای درختان سبز در کوی و برزن کاشته شده اند چشم در چشم زنان و دختران این سرزمین پاک می دوزند و با نگاه هایی که باید کاهش داده شوند(غضّ بصر) یک یک اندام آنان را می پایند که بهانه ای برای مجرمانه بودن حضور اجتماعی آنان بیابند و تأسف بارتر این که از میان هم جنسان خود ما دخترکانی را در مکتب خشونت پرور خود آموزش داده اند که برخی از آنان دیگر حتی رمز و راز زنانگی و مادرانگی نمی دانند. هر روز قاعده ای تازه برای بیشتر مستور ماندن «زن» از عرصه اجتماع و بازگشت متحجرانه به خانه بنا می گذارند و با تحقیر زنانگی او دانسته یا نادانسته نقش هایی مبتذل را به او تلقین می کنند.

و در این میان بزرگانی که ادعاهای بزرگ نیز دارند، به جای نشاندن این موجود کرامت یافته در مکتب اسلام و پرورش یافته در بستر فرهنگ زرین ایرانی در جایگاه واقعی اش، اگر نگوییم به دلیل ضعف درک شأن و مقام زن و مطالبات جامعه، از هراس شماتت افراطیون بر همه قابلیت های وی چشم برمی بندند و رخصت پایمال شدن کرامت انسانی او را به هر کس و ناکسی می دهند! و اندوه بارتر از همه این که هر مدعی با هر درجه از مقام علمی، خود را نه تنها کارشناس اجتماعی و کارشناس زنان بلکه مفسر آیات قرآنی معرفی می کند و رهنمودهایی فراخور ذهن متحجر و سلیقه کج و ناساز با مطالبات امروزین می دهد و کاش همه چیز در حد یک ارائه طریق باقی می ماند و برخوردهای خشن فیزیکی و شکنجه های روانی چاشنی امر به معروف و نهی از منکرشان نمی شد و درب «زندان» که در هیچ روایت تاریخی محل تأدیب بدپوششان(به تعبیر آقایان تیزبین!) نبوده، به روی زن ایرانی گشوده نمی شد!

مهربانم
کیست که نداند در جامعه ای که قرار بود ام القرای مسلمین باشد به قول ظریفی از نماد مسلمانی چیزی جز چادر زن و لباس روحانیت باقی نمانده که حالا حکم ناموس نظام را پیدا کرده و باید برای حفظ مصالح حکومت به هر طریق ممکن حفظ شود.

و کیست که نداند امروز مسئله «زن» از سیاسی ترین مسائل اجتماعی است و مسئله حجاب دیگر جنبه فقهی و شرعی ندارد بلکه مسئله ای سیاسی است که نوع نگاه سیاسی و امنیتی حکومت گران به آن ارزش و اعتبارش را نزد زنان و دختران ایرانی بلکه جامعه مسلمان روز به روز کاهش می دهد و این امر به جای متنبه کردن کارگزاران و تغییر روش آنان، تشدید خشونت و جبر و زور در استفاده از پوشش هایی خاص را مقابل چشم می آورد. و این در حالی است که از کشورهای همسایه گرفته تا آن دوردست ها دروازه ها برای ورود دین گریزان آرامش و امنیت طلب باز است و دایره مهاجرت جوانان به طور عام و زنان و دختران عاصی از فشارهای اجتماعی و سیاسی به طور خاص افزایش می یابد و ما ابلهانه این گونه ارزان سرمایه های اجتماعی خویش را که برای بازسازی این وطن بلازده بدان نیاز مبرم داریم می فروشیم.

یار دربندم
می دانم که بیش از من دل پردرد داری و در تنهایی خویش بیش از گذشته مصائب اجتماعی را مرور می کنی و رنج می کشی اما خواستم بدانی که این بیرون هنوز دولت تدبیر و امید نتوانسته سایه درایت و تدبیر را بر ارکان تصمیم گیری، برنامه ریزی و اجرایی کشور خصوصا در حیطه اجتماعی، بگستراند. و افسوس که نهادهای مدنی ضعیف و رشدنایافته و ناساز ما نیز به جای پرداختن به این معضلات هنوز گرفتار تغییر آدم ها در کابینه و شورا و این جا و آن جا هستند و گاهی یادشان می رود که این آفتابه لگن ها که هزار دست می شوند برای شام و نهاری است که از سفره ایرانی حذف شده و جایش را به خونابه و زهرابه داده است.

عزیز روزه دارم
کاش در کنارم بودی و مثل همیشه یکان یکان سوالات بی جواب مرا در این روزگار سخت و دلهره آور پاسخ می گفتی و یکان یکان دردهایم را از آن چه چشم می بیند و گوش می شنود و به تن و جان تحمیل می شود، درمان می شدی. و حالا که از ما دوری من چشم به صفحه مونیتور مقابل خود می دوزم تا شاید تحلیلی تازه و دریافتی نو از شرایط داخلی و پیرامونی مان از تو بیابم و آن را برای یاران بازگو کنم و به آنان یادآوری کنم که برای «حضور» همیشه نیاز به تکیه زدن بر «کرسی» نیست! و به خودم و همه دوستانت یادآوری کنم که تو آزادترینی حتی اگر دژخیمان بدسگال در هر روز حصر در زندانت پیمانه ها پر کنند و عربده های مستانه شان گوش فلک را کرکند.

آغاز سی و پنجمین ماه روزه داری تو مقرّب درگاه الهی گرامی باد!

تو را در این روزهای سخت نفس گیر به خدایمان می سپارم که بی رخصت او نه دمی فرومی رود و نه بازدمی برمی آید.

همسر و همراه همیشگی ات فخری
۲۰/۶/۹۲

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: مراسم بزرگداشت سی و چهار ماه روزه داری مستمر تاجزاده