نوروز آمده است! خسرو باقرپور
خنکایِ سحر،
زایشِ نوزادِ شب،
ماهِ فرودین!
آغازِ سالِ نو!
پنجه می کشد بر چهره ی تنبورِ صبح،
دستِ مشرقی ی آفتاب.
یکان یکان می افتند
در عمقِ لاجوردی ی دریاچه ی سحر،
ستارگانِ خسته از سوسوسو زدن.
به مشرق نگاه کن!
گیسوی ابرها آتش گرفته اند،
افقِ حامله انگار درد می کشد
ای دردِ مستمر ای داغِ ماندگار!
این چند هزارمین فرزند است؟
آه! بیستونِ من ای کوهِ دیرپای!
به سرنایِ خود بدم!
ای دشتِ خفته به دامانِ بیستون،
بکوب بر دهلِ دل!
نوروزآمده است!
در من اما دارکوبی سمج،
بیرون از این خیال،
می کوبد منقارِ مته وارش را
بر کاسه یِ سرم.
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
منبع خبر: اخبار روز
اخبار مرتبط: نوروز آمده است! خسرو باقرپور
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران