به سادگی میتوان متوجه شد چرا روسیه این حوادث را آماده شدن جدید ابرقدرت برای حمله به روسیه تلقی میکند و کاملأ قابل پیش بینی است که روسیه واکنش های لازم برای دفاع از خود را بهر قیمتی انجام میدهد. هیتلر نامیدن پوتین، یا اینکه ارتش سرخ مجددأ اروپا را تهدید میکند کلمات مهیج تاریخی برای دستکاری ذهنی روانی است

به سادگی میتوان متوجه شد چرا روسیه این حوادث را آماده شدن جدید ابرقدرت برای حمله به روسیه تلقی میکند و کاملأ قابل پیش بینی است که روسیه واکنش های لازم برای دفاع از خود را بهر قیمتی انجام میدهد. هیتلر نامیدن پوتین، یا اینکه ارتش سرخ مجددأ اروپا را تهدید میکند کلمات مهیج تاریخی برای دستکاری ذهنی روانی است
اخبار روز

حوادث اوکراین با سرعت در گذرند. مخاطرات فلج اقتصادی در اوکراین و جنگ وسیع تر با روسیه خیلی جدی هستند. استدلال این مقاله این است که ما نیاز داریم که به سمت گیری های تاریخی مان در درک و عدم درک وقایع توجه کنیم. سمت گیری مشخص خود من ضد جنگ است. در تاریخ بشر، اکنون زمان بازی های قدرت جغرافیایی سیاسی و اتحادیه های نظامی نیست. اکنون زمان فعالیت های همآهنگ بین المللی در مورد آب و هوا و اقتصاد فرا رسیده است. من استاد روانشناسی اجتماعی و انجمن ها در دانشگاه ترومسی در نروژ قطبی نزدیک مرز روسیه هستم. من دانش خاصی از روسیه بجز آنچه از منابع عمومی مثل (گوگل سکولار، ویکی پدیا و غیره) است ندارم. نام خانوادگی من لیتوانیایی است که مربوط به اقامت پدر بزرگم در آنجا تا سال 1897 است. در آن زمان لیتوانی در کنترل روسیه بود.
این نقل معروف از جیمز جویس که «تاریخ یک کابوس است» که باید از آن بیدار شد به درستی حوادث جاری در اوکراین را بیان میکند. همه ملت های درگیر این حوادث، اسیر تاریخ بیاد مانده، بد بیاد مانده، فراموش شده و اسطوره شده ای که در ذهن دارند هستند. آشوب در میدان ماییدان، نوفاشیست ها در موضع قدرت در کیف و روسیه که کریمه را ضمیمه میکند همه مثل لکه جوهری است که هر کسی بسته به دید تاریخی که بر ذهنش مسلط است آن را متفاوت میبیند. خاطرات ملی ما، این تعصب و قدرت را دارند که کورکورانه ما را به نفرت و جنگ بکشانند. تاریخی که ما به آن باور داریم ما را به دستگاری های آسان و اقدامات ویران کننده راه نمایی میکند.
      خانم هیلاری کلینتون در پنجم مارس گفت که نگرانی پوتین برای روسها در اوکراین مانند نگرانی هیتلر برای آلمانی ها در لهستان و چکسلواکی است. این همچنین مثل نگرانی رونالد ریگان برای دانشجویان پزشکی آمریکا در گرنادا است که برآن اساس حمله 1983 به ملت آن جزیره کوچک را توجیه کرد. کلینتون گفت ما از این تاکتیک که قبلآ به کار برده شده است میتوانیم بیاموزیم. این توصیه خوبی است اگر ما این تاکتیک را بکار بندیم که:
      ۱- یک ملت را به اسم شخصی رهبر آن شناسایی کنیم
      ۲-و بعد برچسب هیتلر را به آن رهبر اضافه کنیم.
      این راه مطمئنی است که در خاطره ملی آمریکائی ها یک شیطان را به تحرک اندازیم و ایالات متحده را مجددا به جنگ این شیطان که در نام هیتلر جدید شخصی شده به حرکت آوریم. جان کری گفت اسد هیتلر است. جان مک کین گفت کاسترو هیتلر است. جرج بوش صدام حسین را هیتلر خواند. دونالد رامزفلد چاوز را هیتلر نامید. لیست رهبرانی را که آمریکا به عنوان هیتلر هدف قرار داده عبارتند از: آلنده (شیلی)، نریگا (پاناما)، ارتگا (نیکاراگوئه)، میلوسویچ (سربستان)، عرفات (فلسطین)، قذافی (لیبی)، احمدی نژاد (ایران) و کیم (کره شمالی).
      در عمل هیتلر بیشتر از اتحاد شوروی شکست خورد تا از ایالات متحده. بعد از جنگ استالین گراد در فوریه ۱۹۴۳ و بعد از جنگ کورسک در اوت ۱۹۴۳ آلمان جنگ دوم را باخته بود. D-Day (روز پیاده شدن متفقین در نرماندی که روز پیروزی متفقین شناخته میشود.-م) یک سال دیرتر در جون ۱۹۴۴ بود. بیش از ۹۰ درصد تلفات آلمانیها در مقابل ارتش شوروی رخ داد. با اینحال آمریکائی ها به یاد می اورند که آنها هیتلر را شکست دادند.
      آنها همچنین آلامو را به خاطر دارند و جشن می گیرند. در سال ۱۸۳۵ سکنی گزیده گان آمریکائی در سرزمین مکزیکی تکزاس احساس کردند به وسیله حکومت کودتائی سانتا آنا در شهر مکزیکو تهدید می شوند. این آمریکائی ها در سال۱۸۳۶ اعلام استقلال کردند و کمی دیرتر با آمریکا راجع به ضمیمه شدن مذاکره کردند. لذا آمریکائی ها اگر بخواهند میتوانند ضمیمه شوند. در نظر بگیرید که کریمه ای ها هم در مقابل دولت کودتائی در کیف احساس تهدید کردند و بعدا اعلام استقلال کردند و بعدتر در مورد ضمیمه شدن به ملتی که در آن ریشه داشتند وارد گفتگو شدند. توجه داشته باشیم بر خلاف تکزاس، کریمه قبلآ ۱۷۰ سال بخشی از روسیه بوده است.
      همانطور که آلامو یک محل یادبود تاریخی برای آمریکائی ها است قلعه تاریخی سواستوپول هم یک محل یادبود تاریخی برای روسهاست. هر دوی آنها نمایانگر شجاعت و فداکاری استوار در مقابل تهاجم نیروی تجاوزکار هستند. محاصره آلامو در سال ۱۸۳۶ سیزده روز طول کشید. در مقابل ۱۵۰۰ سرباز مکزیکی تجاوزگر۲۵۰ آمریکائی محاصره شده قهرمانانه از آزادی و استقلال دفاع کردند و کشته شدند. محاصره اول سواستو پول در ۱۸۵۴دو سال طول کشید و در برابر ۱۷۵۰۰۰ سرباز انگلیسی، فرانسوی، ترک، آلمانی، ایتالیائی، لهستانی و سویسی ۳۵۰۰۰ سرباز روسی قهرمانانه از کریمه روسیه دفاع کردند. محاصره دوم سواستوپول در ۱۹۴۱ یک سال طول کشید که ۱۰۶ هزار نظامی روسی در برابر تجاوز ۲۰۰ هزار نظامی آلمانی، رومانیائی، ایتالیائی و بلغاری قهرمانانه از کریمه روسی دفاع کردند. هنگامی که آمریکائی ها با یادآوری آلامو دوچار غلیان احساسات میشوند، آنها میتوانند تصور کنند که به چه عمقی از احساسات روسها با یادآوری سواستوپول دوچار میشوند.
      آمریکا تهاجم خارجی را در جنگ استقلال سالهای ۱۷۷۰ و یک بار دیگر در مقیاس کوچکتری در سال ۱۸۱۲ تجربه کرد. ولی فقط دو حمله خارجی مهر تاریخی دردناک بر روان آمریکائی زده است. یکی در هفتم دسامبر ۱۹۴۱در پرل هاربور که کمتر از دو ساعت طول کشید و ۲۴۰۰ آمریکائی کشته بر جای گذاشت. دیگری در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ اتفاق افتاد که حمله در نیویورک و واشنگتن صورت گرفت، کمتر از سه ساعت طول کشید و سه هزار قربانی گرفت. خشم آمریکائی که از آن حمله ها انتقام بگیرد عمیق و دائمی است. هیچ مرزی برای مخارج نمی شناسد و هیچ محدودیت قانونی نمی پذیرد تا از حملات مشابه جلوگیری کند. لذا آمریکائی ها میتوانند اگر بخواهند واکنش های مورد حمله قرار گرفتن روسیه با نیروهای خارجی را درک کنند و میتوانند بفهمند که چرا روسها هیچ مرزی برای مخارج و هیچ محدودیت قانونی را برای جلوگیری از حمله مجدد نمی پذیرند.
آمریکا به این دلیل که از شرق و غرب با اقیانوسهای بزرگ محدود شده و در شمال و جنوب با دولتهای کم اقتدار و صلح طلب محدود است در معرض حمله های خارجی نبوده است، روسیه چنین مرزهای امنی ندارد و از طرفی همسایگان متجاوز دارد. اگر چه أنها ممکن است این تاریخ را فراموش کرده و یا انکارکنند، ترکها، لهستانی ها، سوئدی ها، فرانسویها، آلمانیها، انگلیسی ها و ژاپونی ها هرکدام بیش از یکبار به روسیه حمله کرده اند. مثلأ در سالهای اولیه قرن هفدهم لهستان زمانی که دولت روسیه در حال اغتشاش بود دو بار به آن کشور حمله کرد. همه اقشار و طبقات روس در خیزشهای مردمی متحد شدند و ملت را حفظ کردند. در سال ۱۶۱۳ تزار رمانوف یک روز جشن و تعطیلی تاسیس کرد و آنرا «روز آزادی مسکو از مهاجمین لهستانی» نام نهاد. در حال حاضر این روز در چهارم نوامبر به نام «روز وحدت» برگزار میشود. در سالهای اولیه قرن هیجدهم سوئد با ۴۰۰۰۰ هزار نیرو به روسیه حمله کرد که با اقدام پترکبیر در آتش زدن اراضی وسیع و عقب نشینی از آن نواحی سوئدیها شکست خوردند، فقط شاه سوئد و ۴۵۳ نظامی زنده مانده و فرار کردند.
       شباهتی شخصیتی بین پتر کبیر و پوتین وجود دارد که روسیه را میخواند که همسایگانی داشته باشد که تهدید کننده نباشند. این شباهت ها همان خاطره جمعی روسها در تهاجم است. هر دوره از تاریخ ابرقدرت نظامی خود را داشته است و هر ابرقدرتی به نوبه خود به روسیه حمله کرده است.
ابر قدرت مغول: امپراطوری مغول بزرگترین از نوع خود در تاریخ بوده است که امپراطری چین و ایران را به تصرف درآورد. در سال ۱۲۳۸ مغولها از رود ولگا گذشتند در حالیکه ۳۵۰۰۰ سوار کماندار داشتند و ۷۰۰۰۰ ترک که دیوارشکن های ضددژ داشتند آنها را عقبه داری میکردند. آنها اغلب نواحی روسیه و منجمله کریمه را اشغال کردند. در ۱۲۴۰ مغولها کیف را تصرف کردند و ۵۰۰۰۰ هزار ساکنین آنرا کشتند، رقم تخمینی ۵۰۰۰۰۰ روس کیفی (روسی، اوکراینی و بلوروسی) در زمان حمله مغول کشته شدند. برای چند قرن بعد از آن خانهای منطقه ای به حمله به روسیه ادامه دادند. مثلأ درسال ۱۳۸۲ قبیله طلایی مسکو را محاصره کرد ۲۴۰۰۰ مسکوئی را سلاخی کرد و هزاران نفر را نیز اسیر گرفت.
ابر قدرت عثمانی: در اوج قدرتش در سالهای ۱۶۰۰ امپراطوری عثمانی نیمی از جهان مدیترانه و همه نواحی دریای سیاه و دریای سرخ را در کنترل خود داشت. تاتارهای کریمه به تجارت برده عثمانی ها با درو خرمن کردن استپها کمک میکردند و تخمینأ دو میلیون اسیر در بین سالهای ۱۵۰۰ و ۱۷۰۰ گرفتند. مثلأ در سال ۱۵۷۱ یک نیروی مشترک کریمه ای و عثمانی مرکب از ۱۲۰۰۰۰ نفر به روسیه حمله کردند. مسکو را به آتش کشیدند و تخمینأ ۸۰۰۰۰ روس را کشتند و ۱۵۰۰۰۰ اسیر برای بازارهای بردگی کریمه بردند. مورخین از بیش از ۵۰ حمله تاتارها مینویسند. آخرین خرمن چینی روسی در سال ۱۷۶۹ بود. در هفتمین جنگ روس و ترک، روس ها کریمه را تسخیر کردند و نهایتأ خود را از حمله تاتارها و بردگی نجات دادند. در سال ۱۷۸۳ روس کریمه را ضمیمه کرد. این از نظر تاریخی همان زمان است که مستعمره های آمریکائی بالاخره خود را از سیستم سرکوبگر انگلیسی نجات دادند.
ابر قدرت ناپلئونی: ناپلئون شور آرمانی انقلاب کبیر فرانسه را به دیپلماسی اجباری تهاجمی تغییر داد و با تاکتیک های جدید نظامی ارتش وسیعی از مردم و توپخانه پرتحرک توانست شکست ناپذیر شود و در طول ۹ سال اروپای تازه ای را تصرف کند. در سال ۱۸۱۲ بزرگترین ارتش که اروپا تا آن زمان ندیده بود و حدود ۶۰۰ هزار نفر که ۹۰ هزار نفرآن از لهستان بودند سازمان داد. ناپلئون گرچه جنگ را در ویلنیوس، سمولنسک و برودینو برد، استراتژی روسیه: سوزاندن نواحی وسیع و عقب نشینی و هم چنین تخلیه و سوزاندن مسکو ارتش مهاجم را دچار گرسنگی تحقیر و شکست کرد، تعداد کمی از آنها توانستند بر گردند. امار تلفات روسی حدود ۱۵۰- ۴۰۰ هزار نظامی و به همین اندازه غیرنظامی بود.
ابر قدرت نازی هیتلر: هیتلر آرمانهای فاشیسم را به دیپلماسی تهاجمی و تاکتیک های نظامی برق آسا تبدیل کرد و توانست بصورت شکست ناپذیری در دوسال اروپای تازه ای را تصرف کند. درسال ۱۹۴۱ هیتلر ارتشی که اروپا تا آن زمان ندیده بود مرکب از ۲/ ۳ میلیون نظامی آلمانی و ۵۰ هزار نفر از ایتالیا و رومانی سازمان داد. هیتلر گرچه مناطق وسیعی را به تصرف در آورد ولی نتوانست به مسکو، لنینگراد، استالینگراد و حوزه های نفتی دریای خزر دست یابد. تلفات شوروی حدود ۸ - ۱۳ میلیون نظامی و حدود ۲۰ میلیون غیرنظامی بود. مثلأ ۲۰۰۰۰۰ سرباز و ۲/۱ میلیون غیرنظامی در محاصره لنینگراد کشته شدند. در مقابل جمع کشته های ایالات متحده در جنگ دوم ۴۱۸۰۰۰ نظامی و کمتر از ۲۰۰۰ غیرنظامی بود .
ابر قدرت امریکا: ایالات متحده ایده های جذاب دموکراسی را به دیپلماسی تهاجمی و تاکتیک های جدید و عملیات پنهانی، تکنولوژی سلاحهای پیشرفته و اسلحه محاصره اقتصادی تبدیل کرده که به هدف «تسلط همه جانبه» دست یابد . با داشتن بیشترین منابع نظامی خاص خود و آنچه که مربوط به ۲۷ کشور عضو ناتو است که در کنترل امریکاست ، به اضافه منابع متحدین اسیائی، استرالیا، زلاندجدید، ژاپن و کره جنوبی. امریکا بزرگترین قدرت نظامی که جهان تا بحال به خود ندیده در اختیار دارد. مانند سایر ابر قدرتهای گذشته ایالات متحده و هم پیمانان ناتوی او نیز به نظر میاید که روسیه را هدف قرار داده اند . شاید تاریخ جنگ سرد باعث شده روسیه را با قدرت شوروی و خشونت های دوره استالین (گرجی) و خروشچف (اوکراینی) اشتباه بگیرند. یا شاید نظریات نژادپرستانه برداشت از روسی به عنوان کمتر از بشر هنوز در ذهن غربیها فعال است، شاید هم منابع غنی روسیه بیش از آن جذاب هستند که نمیشود آنها را نادیده گرفت.
گرباچف با وحدت آلمان موافقت کرد و جرج بوش و هلموت کهل قول دادند که ناتو به شرق گسترش نیابد و ناتو دقیقأ همین کار را کرد و گرجستان و اوکراین را به عضویت دعوت کرد، درحالی که گرجستان به هندوستان نزدیک تر از اتلانتیک شمالی است. ایالات متحده تصمیم گرفته سیستم ضدموشکی در لهستان نصب کند که ادعا میشود برعلیه سیستم غیرموجود موشک بین قاره ای ایران است. ولی مظنون به کمین در برابر قدرت اتمی روسیه است. شنودهای تلفنی اخیر مقامات امریکائی (خانم ویکتوریا نولاند و جفری پیت) حکایت از انتخاب جانشین ضدروسی برای اوکراین دارد در حالی که دولت قانونی انتخابی هنوز در قدرت بود. پس از ان آشوب در کیف به عاملیت تک تیراندازان نامعلوم دولت قانونی را ساقط میکند. همانطورکه امریکا برنامه ریزی کرده بود دولت جانشین ضدروسی استیلا یافت و از طرف کشورهای ناتو سریعأ مشروعیت آن اعلام گردید.
به سادگی میتوان متوجه شد چرا روسیه این حوادث را آماده شدن جدید ابرقدرت برای حمله به روسیه تلقی میکند و کاملأ قابل پیش بینی است که روسیه واکنش های لازم برای دفاع از خود را بهر قیمتی انجام میدهد. هیتلر نامیدن پوتین، یا اینکه ارتش سرخ مجددأ اروپا را تهدید میکند کلمات مهیج تاریخی برای دستکاری ذهنی روانی است. از آنجا که امریکائی ها از تاریخ روسیه اطلاع ندارند و هیچ تجاوزی به سرزمین خود را تجربه نکرده اند نمیتوانند از محدوده بیانی جنگ سرد خود آفریده خارج شوند. آنها نمیتوانند تاریخ را از دید روسیه تصور کنند. اروپائیها تجربه وحشت جنگ و حمله به سرزمین خود را دارند و به خوبی تاریخ حملات خود به روسیه را به یاد دارند ، دراین بحران این ملل اروپائی هستند که باید به پا خیزند و ابر قدرت را پیش از اینکه یک حادثه به جنگ کلاسیک، یا به جنگ موشکی و نهایتأ اتمی تبدیل شود با تکان ازخواب بیدار کنند. این حوادث و تغییرات مرحله ای میتواند فقط در ۳۰ دقیقه اتفاق بیافتد. دراین لحظه تاریخ بشر، جامعه جهانی امکان اعمال فشارهای پیشگیری بیشتری دارد، قبل از اینکه کابوس های تاریخی ما را مجددأ فعال و زنده کنند. 

منبع:
www.counterpunch.org


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: اوکراین پرداخت بهای گاز به روسیه را به تعویق انداخت