قصه واقعی لیلی و مجنون؛ این بار در بامیان افغانستان (+عکس)
محمدعلی و زکیه عاشقان معروف بامیانی پس از ماهها فرار از دست پلیس و خانواده زکیه، به شهر خود بازگشته، اما هنوز هم زندگی پنهانی دارند چرا که به دلیل عشق منجر به "ازدواج فراقومی" تهدید به مرگ شدهاند.
علیِ ۲۱ ساله هزارۀ شیعه و زکیۀ ۱۸ ساله تاجیکِ سنی است. پدر، برادران و حتی مردان طائفه پدر زکیه به دنبال این زوج هستند. هر دو در سایه ترس آزادی خود را از دست دادهاند. پدر و سه برادر علی شبها به نوبت کشیک میدهند تا اگر کسی به قصد سوء بیاید، از آنها دفاع یا دست کم همسایهها و پلیس را خبر کنند.
در دل شب به محل زندگی علی و زکیه میروم. لباس سفید بسمالله برادر علی از دور نمایان است. چوبی به دست دارد و کشیک میدهد؛ این طرف و آن طرف میگردد و به صداها گوش میدهد. میگوید برخی از همسایههای هزارهاش هم حالا به مخالفان جدیدی تبدیل شدهاند، چرا که میگویند این جنجالها آرامش آنها را هم برهم زده است.
قرار دیدار با دلباختگان فردا است، ولی پیش از رفتن ما به محل دیدار، علی تلفنی میگوید که زکیه مصاحبه نمیکند. او پس از چند بار گفتگوی تلفنی از آمادگی زکیه برای مصاحبه مختصری خبر میدهد که شامل دیدار با سایر اعضا بهویژ زنان خانواده و فیلمبرداری از جریان کار زکیه در خانه نمیشود.
علی بیرون دهکدهای در دامنه تپههای خشک و سوزان منتظر من و فیلمبردارم است. ما را به درون ده راهنمایی میکند. از تنگهای میگذریم که یک طرف آن آخور خری است که در کشیدن بار هیزم و محصولات کشاورزی به پدر و برادران علی کمک میکند. آخر تنگه به درِ فلزی سفید مهمانخانه بیرون حیاط خانه منتهی میشود.
خنده به لب اما سخن از نگرانی عمیقی دارند
علیِ ۲۱ ساله هزارۀ شیعه و زکیۀ ۱۸ ساله تاجیکِ سنی است. پدر، برادران و حتی مردان طائفه پدر زکیه به دنبال این زوج هستند. هر دو در سایه ترس آزادی خود را از دست دادهاند. پدر و سه برادر علی شبها به نوبت کشیک میدهند تا اگر کسی به قصد سوء بیاید، از آنها دفاع یا دست کم همسایهها و پلیس را خبر کنند.
در دل شب به محل زندگی علی و زکیه میروم. لباس سفید بسمالله برادر علی از دور نمایان است. چوبی به دست دارد و کشیک میدهد؛ این طرف و آن طرف میگردد و به صداها گوش میدهد. میگوید برخی از همسایههای هزارهاش هم حالا به مخالفان جدیدی تبدیل شدهاند، چرا که میگویند این جنجالها آرامش آنها را هم برهم زده است.
قرار دیدار با دلباختگان فردا است، ولی پیش از رفتن ما به محل دیدار، علی تلفنی میگوید که زکیه مصاحبه نمیکند. او پس از چند بار گفتگوی تلفنی از آمادگی زکیه برای مصاحبه مختصری خبر میدهد که شامل دیدار با سایر اعضا بهویژ زنان خانواده و فیلمبرداری از جریان کار زکیه در خانه نمیشود.
علی بیرون دهکدهای در دامنه تپههای خشک و سوزان منتظر من و فیلمبردارم است. ما را به درون ده راهنمایی میکند. از تنگهای میگذریم که یک طرف آن آخور خری است که در کشیدن بار هیزم و محصولات کشاورزی به پدر و برادران علی کمک میکند. آخر تنگه به درِ فلزی سفید مهمانخانه بیرون حیاط خانه منتهی میشود.
خنده به لب اما سخن از نگرانی عمیقی دارند
منبع خبر: عصر ایران
اخبار مرتبط: قصه واقعی لیلی و مجنون در بامیان افغانستان!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران