۹۰/ کوچ ناصر به سوی ناصر

پشت يک ميز ساده نشسته بود،‌وقتي که وارد تحريريه خبر ورزشي شدم

محمد محمدپور
1-پشت يک ميز ساده نشسته بود،‌وقتي که وارد تحريريه خبر ورزشي شدم. آن روزها در ابرار ورزشي مطلب مي‌نوشتم اما خب، يک پيشنهاد از سوي او کافي بود تا صبح‌ها بروم خبر. سال 78 دفتر ابرار و خبر نزديک هم بودند. دو روزنامه پرتيراژ و رويايي که واقعا عصر طلايي مطبوعات ورزشي را رقم زده بودند. بار اول بود ناصر احمدپور را مي‌ديدم. يک مرد بلند قد که مي‌گفتند در کارش خيلي جدي است. بنا به دلايلي که البته عاملش مرحوم ناصر احمدپور نبود، آن همکاري زياد طول نکشيد.
2-بار دومي که رفتم خبر سال 84 بود. اين بار اما ناصر سردبيرش نبود. تا اينکه خبر رسيد او برمي‌گردد به خانه‌اش، به روزنامه خبر ورزشي. فرصت همکاري باز به دلايلي ميسر نشد، دوره سردبيري او در خبر ورزشي اما کوتاه بود.
3-انگار قرار بود همکاري جدي‌تر در همين روزنامه رقم بخورد. در 90. آذرماه سال 91 آمد و البته فقط 5 ماه اينجا ماند. هميشه مي‌گفت:‌«مستاجر بايد روزي برود.» منظورش محل کارش بود، اما انگار عميق‌تر مي‌گفت! حالا که رفته،‌آن جمله‌اش معناي بيشتري پيدا مي‌کند. اينکه همه مستاجريم و روزي بايد از دار دنيا برويم به سراي آخرت.
4-ناصر احمدپور، خواه يا ناخواه، نقشي پررنگ در تاريخ مطبوعات ورزشي ايران داشته و اثرات حضور او تا هميشه ماندگار خواهد بود. جرياني که او به وجود آورد با بهره‌گيري از عنصر «برخورد» (يکي از عناصر 6گانه خبري) طرفداران خود را يافت و خبر ورزشي را در اواسط و اواخر دهه 70 و اوايل دهه 80 تبديل به نشريه‌اي خبري، جريان ساز و داغ کرد که در نقطه مقابل ابرار ورزشي که يک نشريه تحليلي – خبري بود، قرار گرفت. او باهوش بود که خلاء انتشار اخبار جنجالي‌تر در عرصه ورزش را حس کرد و روزنامه‌اي را بنيان گذاشت که هنوز هم نان آن دوران را مي‌خورد. حتي بعدها وقتي «جهان فوتبال» با نيروهايي که جريان ديگري را در فوتبال دنبال مي‌کردند و ايد‌ه‌هاي متفاوتي داشتند پا به ميدان گذاشت، خبر جايگاه خود را با سردبيري ناصر احمدپور حفظ کرد وکم نياورد. هيچگاه مناظره او و پژمان راهبر که اولي عليه و دومي له بلاژويچ، سرمربي وقت تيم‌ملي، بود يادم نمي‌رود. فکر مي‌کنم اهالي فوتبال نيز ناصر رابا آن مناظره بيشتر به خاطر مي‌آورند. مرحوم احمدپور بعد از خبر ورزشي سردبيري روزنامه‌هاي 90، البرز و هوادار را نيز بر عهده گرفت واين اواخر هم که هوادار چند روزي منتشر نشد برنامه‌هاي ديگري داشت که اجل مهلت نداد.
5-ناصر اما رفت پيش ناصر. پيش ناصر حجازي.مي‌گفت جاي مرحوم حجازي خوب خوب است و هرکس برود آن طرف، ضرر نمي‌کند! به شوخي مي‌گفت اما مي‌دانستي که جدي است! انگار دلش هواي حجازي را کرده بود. در همين روزنامه براي هواداران حجازي پاتوقي ايجاد و يکي از بهترين و خاطره‌انگيزترين مراسم بزرگداشت را براي او برپا کرد. شايد زماني که حجازي زنده بود، منتقدش بود اما اين اواخر واقعا دوستش داشت و اين دوستي، صادقانه بود. شايد قدر او را، وقتي که از اين دنيا رفته بود، بيشتر دانسته بود. ناصر رفت پيش ناصر. دلش تنگ شده بود انگار...
6-خبر درگذشتش با يک اس ام اس رسيد. در تعطيلات عيد فطر. خواندنش دردناک بود. اينکه او رفت. حالا تو مي‌فهمي مرگ بيش از هر زمان ديگري به تو نزديک است. ناگهان در خانه‌ات را مي‌زند و مي‌گويد وقت رفتن است. خيلي زود نوبت ما هم مي‌شود. همان طور که آن «ناصر» رفت، همان طور که اين «ناصر» رفت...
 

ارسال در: شنبه 11 مرداد ساعت 16:07 (1393/5/11)

منبع خبر: نود

اخبار مرتبط: عکس/ ناصر به ناصر پیوست