از جمله آشفتگیهای اساسی نوشتار کمال خسروی قرار دادن آرتور و آلبریتون و توماس سکین در یک چارچوب نظری است و این در حالی است که اساساً نمیتوان آرتور را در این حوزه گنجاند. بدون شک در دیدگاه تمامی اندیشمندانی که در این حوزه قلم میزنند و میکوشند با اتکا به هگلْ مارکسیسم را از «روش تحلیلی» که سالهای سال روش غالب در نظریهپردازی مارکسیستی بوده نجات دهند، تفاوت وجود دارد که البته این ناشی از نوع دیالکتیک کاربردی، چه به لحاظ هستیشناختی در ارتباط با منطق هگل و چه به لحاظ روششناختی و شناختشناسی است.
منبع خبر: اخبار روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران