جمهوری اسلامی و یک پرسش کلیدی

چکیده :رضاخان با نفوذی که در مجلس داشت، طرح جمهوریت را به مجلس برد. اما مخالفان کسانی نبودند جز آنهایی که خود بعدها مؤسس جمهوری شدند. زعمای عظام وقت شیعه دست به کار شدند و با پشتوانه الیگارشی حاکم، مردم را علیه رضاخان شوراندند. تا آنجا که با تجمع جلوی مجلس و سنگباران کردن کالسکه رضاخان نه تنها طرح در مجلس به تصویب نرسید بلکه رضاخان را نیز مجبور به استعفا و عذرخواهی از مردم...


کلمه – فرهاد محبی

تاریخ بیمار معاصر ایران برای ما و هم عصران مان به بدترین نحو ممکن رقم خورد. به بهانه سالروز جمهوری اسلامی بر آن شدیم تا برگی از تاریخ این عصر پر فراز و فرود را با هم ورق بزنیم.

سقوط امپراطوری عظیم عثمانی بعد از شکست در جنگ جهانی دوم ، زمینه را برای گذار از سلطنت به جمهوریت در این کشور فراهم کرد. کمال پاشا یا همان آتاتورک به رغم مخالفت صریح علمای دین، موفق به انجام این مهم شد.

اوضاع در ایران نیز با عنایت به ضعف مفرط شاه جوان قاجار و ظهور رضاخان ،می توانست به سمت انحلال سلطنت پیش برود.

رضاخان که تمام مدارج ترقی را در لشکر قزاق گذرانده بود و تا مقام رئیس الوزرایی پیش رفته بود، سودای حذف شاه جوان را به بهانه جمهوریت در سر می پروراند. احمدشاه قاجار که به بهانه معالجه، در سفر تفریحی اروپا بود ضعیف تر از آن بود که در برابر رضاخانی که حالا به خاطر موفقیت های روزافزونش، محبوب مردم هم شده بود، مقاومت کند.

رضاخان با نفوذی که در مجلس داشت، طرح جمهوریت را به مجلس برد. اما مخالفان کسانی نبودند جز آنهایی که خود بعدها مؤسس جمهوری شدند. زعمای عظام وقت شیعه دست به کار شدند و با پشتوانه الیگارشی حاکم، مردم را علیه رضاخان شوراندند. تا آنجا که با تجمع جلوی مجلس و سنگباران کردن کالسکه رضاخان نه تنها طرح در مجلس به تصویب نرسید بلکه رضاخان را نیز مجبور به استعفا و عذرخواهی از مردم کردند.

روحانیت آن زمان جمهوریت را سنگ بنای سکولاریزم می دانست ولی در عوض سلطنت را نوعی مشروعیت در آن می دیدند.
رضاخان که دنبال قدرت بود با ترفندی خاص به روحانیت نزدیک شد و این بار در قالب پادشاه، و با تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی به خواسته نامشروع رسید.

ذکر این نکته لازم است که در آن زمان زعامت شیعه در دست مجتهدی والا به نام عبدالکریم حائری یزدی( مؤسس مدرسه امروزی حوزه علمیه قم بود). لازم از این جهت که بعد ها شاگردان این زعیم عالیقدر خود مؤسس جمهوری شدند.

همان جمهوری که در ۴۱ سال پیش در چنین روزی به رفراندوم گذاشته شد. جمهوری اسلامی که اکنون نه جمهوری بلکه “جمزوری” است وبقول مرحوم آقای منتظری نه از جمهوریت آن چیزی باقی مانده و نه از اسلامیتش و دیگر نه جمهوری است و نه اسلامی.

اکنون ۴۱ سال از جمهوریت در ایران میگذرد اما یک پرسش کلیدی همچنان مشغله هر ذهن بیدار ایرانی است. آن هم اینکه اگر جمهوریت خوب بود چرا ۱۰۰ سال پیش علمای برجسته شیعه با آن مخالف بودند؟ و اگر بد بود چرا ۶۰ سال بعد خود مؤسس آن شدند؟
تاریخ معلم خوبی است. درد ما آنجاست که درس تاریخ مان را خوب نخوانده ایم.

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: جمهوری اسلامی و یک پرسش کلیدی