علل گرایش ایرانیان به نظام پادشاهی در سال‌های اخیر

چکیده :تبدیل شدن چهره نظام کنونی به تصویری مشابه آنچه خود از دوران پهلوی ساخته بود و شاید در بسیاری جهات به مراتب سیاه تر و منفی تر. بعنوان نمونه تعطیلی احزاب،روزنامه ها، ترور،زندان،شکنجه،حصر و اعدام همه بعنوان مصادیق ظلم و استبداد و سلب آزادی در دوران پهلوی معرفی میشد.که تمام آن مصادیق در همه این سال ها به مراتب بیشتر و شدیدتر وجود داشته...


ابوالفضل رحیمی شاد

آنچه در سالهای اخیر بویژه پس از وقایع ۸۸ همه شاهد آن هستیم افزایش بیش از پیش خواست تغییر نظام سیاسی در بین ایرانیان است.اگر این خواست بصورت مطالبه همگانی برای استقرار یک نظام جمهوری بود با این فرض که جامعه از نظام پادشاهی به پادشاهی مشروطه و سپس براساس فرهنگ و سنت دینی به جمهوری اسلامی و امروز به جمهوری خواهی تام و تمام رسیده است قابل درک بود.و از نظر جامعه شناسی سیاسی اصطلاحا این روند یک مسئله (پرابلماتیک) به حساب نمی آمد.اما مطالبه بازگشت به نظام پیشین (پادشاهی)بویژه در نسل جوان میتواند بعنوان یک مسئله سیاسی،اجتماعی و فرهنگی به حساب آید و از سوی دانش جویان و اساتید جامعه شناسی و علوم سیاسی در قالب مقالات تحقیقی و پژوهشی به آن پرداخته شود.
که شاید مخالفان نظام پادشاهی آنرا بی اهمیت نشان داده یا حتی انکار کنند اما این واکنش تغییری در واقعیت موجود ایجاد نمیکند‌.

در ادامه به برخی از این علل که میتواند در ایجاد و گسترش این گرایش نقش داشته باشد اشاره شده است و تاکید میکنم این موارد محصول یک تحقیق روشمند و علمی نیست و بیشتر نوعی بارش ذهنی مبتنی بر دانسته ها و تجربه زیسته شخصی می باشد.

۱_پیش از انقلاب ۵۷ وجوه مختلف نظام پادشاهی از منظر علوم اجتماعی مورد نقد قرار نگرفت.در افتادن با نظام پادشاهی از سوی مراجع و فقها با رویکرد فقهی و کلامی براساس حق جانشینی امام بود که برای غیر فقیه چنین حقی قائل نبودند و مخالفت چپ ها هم در قالب مخالفت با نظام سرمایه داری بود که از نظر آنها رژیم پهلوی جزء یا نمونه ای از آن محسوب میشد.غیر از این دو منظر اگر نقدی بود به رفتار مستبدانه،اسلام ستیزانه و غرب گرایانه شاه و اطرافیان او بود.از این جهت در آنچه در افکار عمومی جا گرفت و توده مردم از آن مطلع شدند نقد عملکرد پادشاه بجای نقد نظام پادشاهی بود.این نقد نیز با عملکرد مسئولان جمهوری اسلامی اعتبار خود را از دست داد که جمله معروف خدا نور به قبر شاه بباره بیانگر آن است.

۲_ ارائه تصویر غیرواقعگرایانه،تک بعدی، منفی گرایانه،همراه با اغراق و دروغ از دوران پهلوی در همه سالهای بعد از انقلاب بجای نقد واقعگرایانه.که در فضای تبلیغی و رسانه ای امروز منجر به ساخت تصویری معکوس اما باز هم تک بعدی و صرفا مثبت گرایانه شده است.
شعار رضا شاه روحت شاد کاملا بیانگر این موضوع است.

۳_تبدیل شدن چهره نظام کنونی به تصویری مشابه آنچه خود از دوران پهلوی ساخته بود و شاید در بسیاری جهات به مراتب سیاه تر و منفی تر. بعنوان نمونه تعطیلی احزاب،روزنامه ها، ترور،زندان،شکنجه،حصر و اعدام همه بعنوان مصادیق ظلم و استبداد و سلب آزادی در دوران پهلوی معرفی میشد.که تمام آن مصادیق در همه این سال ها به مراتب بیشتر و شدیدتر وجود داشته است.علاوه بر آن حتی آزادی های فردی و اجتماعی موجود در آن دوران نیز سلب شده است.یا آنچه از مخوف بودن ساواک و سرکوبهای بی رحمانه آن گفته شد پس از انقلاب دو سازمان مشابه ساواک چهره ای به مراتب مخوفتر و عملکردی به مراتب سرکوبگرانه تر از خود نشان دادند.همچنین افزایش اختلاف طبقاتی و آشکارشدن فساد سازمان یافته و …

۴_گسترش این تصور که در صورت بقای رژیم پهلوی ایران در دهه هفتاد در عرصه پیشرفت و توسعه جایگاهی همتراز با کشورهای پیشرفته اروپایی پیدا میکرد. در حالیکه امروز در عرصه توسعه اقتصادی،صنعتی و انسانی عقب تر از بسیاری کشورهایی قرار گرفته ایم که در دوران پهلوی از نظر توسعه یافتگی جایگاهی به مراتب پایین تر از ماداشتند. این موضوع باعث جریحه دار شدن غرور ملی و احساس ناکامی شدید در روان جمعی شده است.بروز این حالت با پاسخهای رفتاری چون پرخاشگری، تلاش بیشتر،تغییر روش یا هدف و *بازگشت* همراه است.بازگشت به نظام پادشاهی نوعی واکنش روانی_اجتماعی به شکست ها،عقب ماندگی ها،ناکامی ها تحقیرها و سرخوردگی های جمعی در همه این سالهاست.شعار ای شاه ایران برگرد به ایران بیانگر این موضوع است

۵_ مقابله جمهوری اسلامی با هویت ایرانی ما قبل اسلام که متقابلا منجر به ساخت تصویری غیر واقعی از دوران ایران باستان شده است که گویا دورانی سراسر شکوه و عظمت و قدرت بوده است و برای بسیاری این تصور ایجاد شده است که بازگشت آن شکوه و عظمت با هویت یابی سیاسی از طریق استقرار دوباره نظام پادشاهی ممکن خواهد شد.

۶_موفقیت کشورهای توسعه یافته مانند ژاپن،انگلستان وسوئد درجمع دموکراسی و نظام پادشاهی و همسان انگاری آن با ایران.و در مقابل عدم موفقیت نظام های جمهوری در تحقق دموکراسی در کشورهایی مانند مصر،لیبی،عراق و سودان و همسان انگاری آن با ایران.

۷_اعتقاد به تطابق بین فرهنگ و سنت ایران و ویژگی های شخصیتی،روانی و رفتاری ایرانیان با نظام پادشاهی و عدم تطابق با نظام جمهوری.

در یادداشت های بعدی به نقد برخی از این موارد و موضوعات دیگر مرتبط با نظام پادشاهی خواهم پرداخت.

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: علل گرایش ایرانیان به نظام پادشاهی در سال‌های اخیر