قلعه‌بلورین!

چکیده :شفافیت و افشاگری اساسا دو مفهوم مانعه‌الجمع و معارض‌اند: افشاگری زمانی زیاد است که سطح شفافیت نازل است و زمانی سنجیده و عدل‌خواهانه است که کارکرد مستقیم آن در صحنه جنگ قدرت نباشد ودر درون حکومتهای غالبا ناشفاف صورت نگیرد....


درسال ۲۰۱۶ ودر آستانه انتخابات ایالات‌متحده ، سایت افشاگر ویکی‌لیکس هزاران ایمیل هیلاری‌کلینتون و ستاد انتخاباتی‌اش را منتشر کرد. این اسناد به تضعیف موقعیت این نامزد دموکراتها انجامید و ناظران معتقدند در شکست او موثر بود. این اعتقاد هست که ایمیل‌های یادشده را روسیه در اختیار ویکی لیکس گذاشته بود و این بعید نیست، زیرا در انتخابات پیشین ایالات متحده روسیه نقش مهمی به نفع ترامپ بازی کرد. خود جولین آسانژ مدیر ویکی‌لیکس هم پنهان نمیکرد بخشی از اسناد را روسها به او داده‌اند. اما مساله اساسی تری در این میان بود: آیا ویکی‌لیکس آگاه بود به نفع ترامپ کار میکند؟ عمدا این سوگیری را میکرد؟

آسانژ این را نمیپذیرفت، اما نمیتوانست جز با گفتن این از خود دفاع کندکه هر سندی به دستش برسد بلافاصله افشا میکند. پرسش این بود که آیا از رسانه خوشنام او در رقابت بر سر قدرت سوء استفاده نکرده‌اند؟ اگر چنین بود، چه باید میکرد و وظیفه رسانه ها بویژه در زمینه افشاگری چیست؟ آیا باید هنگام افشا ملاحظات جنبی را هم مد نظر قرار دهند ؟ آیا بایدبه منشاء اسناد خود و منبع اطلاعات نهفته اهمیت بدهند وبه انگیزه منبع توجه داشته باشند؟

اینها پرسشهایی اساسی‌اند و در کشور ما هم کاملا و به شدت مطرح. کشور مارسانه‌های آزاد، قوه دادگسترمستقل، و قوانین اکیدضدفساد ندارد: آدمهای کج‌دست، مدیران نادان وناکاربلد، سیاستمداران فاسد و مافیایی فراوان داریم و حکومت نیز به جای حکمرانی خردمندانه و شفاف، ترجیح میدهد قدرت خود را عریان ، بدون پاسخگویی و با خشونت اعمال کند و این رویکردهزار رابطه و وجه پنهان و ناشفاف در اقتصاد و سیاست پدیدمی‌آورد. به همین علت افشاگری رواج‌می‌یابد ویک خرده فرهنگ اجتماعی پدید میاورد؛ یک ابزار منفی تعاملی ، که کارکردش بیشتر معطوف به نتایج درعرصه رقابت سیاسی‌ است. فقدان شفافیت، تعداد و فضای افشاگری‌های ممکن و سفره تفسیر آنها را فراخ میکندوتوسعه میدهد.‌ البته غالب این افشاگریها هدف شفاف‌سازی ندارندو بیشتر اوقات بین اجزای سیستم و برسر کسب امتیازات بالا میگیرند وبا اینکه وجوهی از فساد حکومت را رو می‌کنند، سیستم سیاسی علیرغم بسته بودنش توان مقابله با این افشاگریهارا که گاه مانند فوران آتشفشان بین زیردستانش درمیگیرد وسرازیر میشوند ندارد. کارکرد غالب افشاگری‌ها ضربه‌زنی در جنگ قدرت درونی بین اجزای فاسد و شر یک حکومت است و بدین ترتیب ،درست مانند ماجرای ویکی‌لیکس و کلینتون، امرخیر درخدمت رقابت شر قرار میگیرد و افشاگری کمکی به شفافیت نمیکند. در ایران، روکردن دستان‌آلوده معاونان احمدی‌نژاد در هنگامی که با حکومت سرشاخ‌شده بود و دعوای دورئیس قوه‌قضا نمونه‌ای از این افشاگری‌هاست.

شفافیت و افشاگری اساسا دو مفهوم مانعه‌الجمع و معارض‌اند: افشاگری زمانی زیاد است که سطح شفافیت نازل است و زمانی سنجیده و عدل‌خواهانه است که کارکرد مستقیم آن در صحنه جنگ قدرت نباشد ودر درون حکومتهای غالبا ناشفاف صورت نگیرد. افشای ماجرای رشوه استات‌اویل به مقامات ایرانی در نروژ یا کار تحقیقی گونتروالراف خبرنگار آلمانی در باره استفاده از کارگران موقت ترک برای تمیز کردن سایتهای هسته‌ای چنین نوعی از افشاگری هستند.

از همین‌مثالها میتوان تباین سومی را هم مشهود ساخت: افشاگری فقط زمانی به اصلاح ختم میشود که در یک جامعه آزاد و صاحب سطح قابل قبولی از شفافیت و آزادی بیان صورت گیرد. افشاگری با اهداف سیاسی و درحکومت غالب کننده حد اکثر پنهانکاری و عدم شفافیت، غالبا نه به تغییر رویه ها که حداکثربه جابجایی آدمها می انجامد و افشاگری‌ها، هنگامی که کارکرد روکم‌کنی‌شان تمام شد، بفرموده کش داده نمیشوند. در مقابل، شفافیت که عنصری نهادی و فاقد تاریخ مصرف است بخشی از پروسه زندگی اجتماعی است که نمیتوان فرمان ایست – ” از این جلوترنرو!” – به آن داد. نیکسون رئیس‌جمهور ایالات متحده در دهه هفتاد قرن پیش در پی رسوایی موسوم به واترگیت استعفا داد چون نمیتوانست آزادی رسانه‌ها و حق دسترسی به اطلاعات را محدودکند.

اما وجهی مهم از موضوع ، سرنخها و منابع است. در جوامع سامان نیافته که با درجاتی از اقتدارگرایی اداره میشوند افشاگری ها غالبا کنترل شده اند. ملاحظات مربوط به راس حکومت مد نظر است و یک سر افشاگریها به سرویسهای امنیتی میرسد. نتیجه آنکه روزنامه‌نگارانی که افشاگری ها به عهده آنها می‌افتد درجایگاه انفعالی قرار میگیرند و با وجود آنکه خطر میکنند و وظیفه خود را به بهترین وجه انجام میدهند، غالباامکان رسوخ به عمق و رسیدن به ریشه بوته‌های فساد را ندارند. ماجرای افرادی مانند حمیدبقایی و اکبر طبری مصداق این عدم امکان هستند؛ راهی به سوی بالاتر از آنها نیست! سالهاست تا عمق این کاخ شیشه‌‌ای را میتوان بدون افشاگری هم دید، اما دری به درون آن نیست!

منبع: جامعه نو

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: قلعه‌بلورین!