شجریان و خراسان، سر برآوردن از خاکستر

شجریان و خراسان، سر برآوردن از خاکستر
خبر آنلاین

صدر و ذیل شعر فارسی در آن خاک پاک آرام گرفته‌اند و شجریان که همه عمر، خادم کلام خداوندگاران سخن بوده، چه جایی بهتر از آن‌جا را می‌توانست برای آرمیدن برگزیند؟ ممکن است بگویید شجریان آن قدر بزرگ بود که اگر اختیار می‌کرد، مدفنش در کنار لسان غیب و یا شیخ اجل باشد، بازهم کسی با وصیت او مخالفت نمی‌کرد. درست می‌گویید. هم جواری با آن دو پهلوان بلامنازع شعر فارسی نیز کم موهبتی نبود. به‌ویژه آن که هم در میان ایرانیان و هم انیران، ارج و قرب بیشتری دارند و مشهورترند. علاوه بر این‌ها، خود عالیجناب شجریان با آن‌ها انس و الفت بیشتری داشته و دست‌ِکم در آوازهایش، بیشترین سهم را حافظ و سعدی داشته‌اند و تا جایی که من شنیده‌ام، از فردوسی چیزی نخوانده و یا اگر هم خوانده، چیزِ چشم‌گیری نبوده.

از همشهری و دوست قدیمی‌اش، اخوان هم تا زمانی که آن بزرگ‌مرد در قید حیات بود، چیزی نخواند و آن چند اثر دردمندانه «قاصدک» و «زمستان» و «فریاد» پس از وفات آن مرحوم اجرا شده‌اند. و این خود دریغای بلندی به همراه دارد. به بلندی نا امیدی آن که امیدش می‌خواندند. بگذریم.

منظور این‌که اگر به چشم ظاهر بنگریم، شاید آرمیدن در خاک فارس، موجه‌تر بنماید تا آسودن در سرزمین توس. اما و اما: خراسان، مهم‌ترین پایگاه فرهنگی این سرزمین است حتی اگر اهل سیاست آن را تکه تکه کرده باشند و حتی اگر خراسان بزرگ را امروزه فقط به مشهد و حوالی آن محدود کرده باشند. کسی چه می‌داند. شاید جناب شجریان خواسته باشد با چنین وصیتی و خانواده او با چنین تصمیمی به ما یک بار دیگر راه را نشان دهند. حرف‌های ناسیونالیستی نمی‌زنم که اگر قرار باشد به رگ و ریشه برگردم، سهم من از طبرستان بیشتر است تا خراسان. از فرهنگ سخن می‌گویم که این روزها مظلوم‌ترین واژه در میان ما ایرانیان است و جز سیاست، هیچ ساحت دیگری را به رسمیت نمی‌شناسیم. اگر قرار باشد یک‌بار دیگر ققنوس‌وار از میان خاکستر سر برآوریم، هیچ چاره‌ای جز رجعت به فرهنگ نداریم. وقتی هم بخواهیم به فرهنگ پناه بیاوریم، بازهم چاره‌ای نداریم جز آن‌که یک‌بار دیگر برگردیم سر خط. سر خط کجاست؟ زبان فارسی. و آن که عجم زنده کرده است بدین پارسی و آن را از گزند بلایای طبیعی و غیر طبیعی در امان نگاه داشته است، کسی نیست به‌جز حکیم ابوالقاسم فردوسی. و در میان معاصران هم آن‌که بیشترین شباهت را به او دارد، کسی نیست جز مهدی اخوان‌ثالث که به تعبیر آل‌احمد: دارد برای شعر فارسی،‌ زبان حماسه می‌سازد. گم شده این روزهای ما، فرهنگ و حماسه است تا بتوانیم از این روزهای سخت که به‌شدت شبیه زمستان اخوان ثالث و روزگارانی است که فردوسی بزرگ پیش‌بینی کرده بود، سربلند بیرون بیاییم.

عجیب است. گمان می‌کردم با درگذشت شجریان، آخرین کورسوی امید هم در جان ناامید من رو به خاموشی بگذارد. اما عجیب امیدوار شده‌ام و نمی‌دانم چرا فکر می‌کنم فرداهای روشن‌تری در راه است.

۵۷۵۷

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: شجریان و خراسان، سر برآوردن از خاکستر