وقتی اعلیحضرت از مواجهه با واقعیات وحشت داشت

چکیده :شاه که خود را عقل کل عالم میدانست با تمسخر و تحقیر کارشناسان و متهم کردن آنها به کمونیست بودن ، گفت “ سیاستمدار نباید به حرف اقتصاددان‌ها گوش کند “ ، افزایش بودجه حتی فراتر از دو برابر انجام شد . آنچه کارشناسان پیش بینی کردند بعد از مدت کوتاهی تام و تمام اتفاق افتاد . تورم افسار پاره کرد ، بیکاری اوج گرفت ، رکود حاکم شد ، حاشیه نشینی چهره کریه خود را نمایاند ، فساد رکورد شکست و طرحهای بلند پروازانه نیمه تمام رها شدند...


غلامرضا مصدق

سال ۵۲ با پنج برابر شدن ناگهانی قیمت نفت ، شاه دستور داد بودجه سال ۵۳ دو برابر شود . کارشناسان دلسوز و باسواد سازمان برنامه و بودجه استدلال علمی آوردند که اینکار نهایتاً به فاجعه ختم خواهد شد . بسیار آسان است یک شبه بودجه را دو برابر کرد ولی نمیتوان نیروی انسانی متخصص و ماهر ، جاده ، بندر ، تولید برق ، سیمان و غیره را یک شبه دو برابر کرد ، تزریق پول شرط لازم برای توسعه اقتصادی هست ولی قطعاً کافی نیست . بدون بالا بردن تدریجی قدرت هاضمه اقتصاد ملی افزایش نقدینگی منجر به تورم ، رکود ، گسترش فساد ، بیکاری ، حاشیه نشینی و اتلاف منابع خواهد شد. آقای مژلومیان معاون وقت برنامه ریزی سازمان برنامه و بودجه تا آنجا پیش رفت که گفت “ این پولها پا درآورده به خیابان می آیند و انقلاب خواهد شد “ .

شاه که خود را عقل کل عالم میدانست با تمسخر و تحقیر کارشناسان و متهم کردن آنها به کمونیست بودن ، گفت “ سیاستمدار نباید به حرف اقتصاددان‌ها گوش کند “ ، افزایش بودجه حتی فراتر از دو برابر انجام شد . آنچه کارشناسان پیش بینی کردند بعد از مدت کوتاهی تام و تمام اتفاق افتاد . تورم افسار پاره کرد ، بیکاری اوج گرفت ، رکود حاکم شد ، حاشیه نشینی چهره کریه خود را نمایاند ، فساد رکورد شکست و طرحهای بلند پروازانه نیمه تمام رها شدند .

با اوج گیری مشکلات ، در سال ۵۶ سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد به این نتیجه رسیدند که گزارشی کامل از وضعیت موجود تهیه و به شاه ارائه دهند تا او را نسبت به وخامت اوضاع آگاه کنند . هر قسمت از دستگاههای مربوطه گزارش حوزه کاری خود را به سازمان برنامه ارائه می‌کنند ، دست بر قضا جمع بندی گزارش به عهده آقای مژلومیان که قبلاً هشدار وقوع انقلاب را داده بودند گذاشته می‌شود .

مجیدی رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه بعد از خواندن گزارش نهایی چنان محتوای آن را تیره و تار می بیند که تا مرز سکته قلبی پیش می‌رود ، به آموزگار نخست وزیر می‌گوید حالا چه کسی جرئت می‌کند گزارش را به استحضار اعلیحضرت برساند ؟ آموزگار جواب می‌دهد هیچکس . هیچ از جان گذشته ای داوطلب رساندن گزارش به شاه نمی‌شود !! نهایتاً گزارش در قفسه های سازمان برنامه جا خوش می‌کند و هیچگاه به دست شاه که تصمیم گیر اول و آخر کشور بود نرسید .

اگر در میان خیل مسئولان بله قربان گوی اطراف شاه یک انسان شجاع پیدا می‌شد که گزارش را به دست شاه بدهد و اگر شاه شهامت خواندن آن گزارش را به خود میداد و اگر میتوانست ظرفیت پذیرش تردید در درستی تصمیمات قبلی خود را پیدا کند ، شاید چرخ روزگار سرنوشت او را طور دیگری رقم میزد .

کانال گفتمان توسعه استان، مطالبه گر توسعه استان لرستان

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: وقتی اعلیحضرت از مواجهه با واقعیات وحشت داشت