نشریه‌ای که سیلی خوردن آل احمد شادش می‌کند

نشریه‌ای که سیلی خوردن آل احمد شادش می‌کند
خبرگزاری مهر

به گزارش خبرنگار مهر، محمد زارع شیرین کندی، در تازه‌ترین یادداشت ارسالی خود به مهر، به نقد نشریه «اندیشه پویا» و منش دست اندرکارانش پرداخته است. زارع دکترای فلسفه از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دارد. به قلم او کتاب‌هایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت» و «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» منتشر شده‌اند. زارع همچنین مترجم کتاب‌هایی چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفه‌ای جدید» اثر لوسین گلدمن و «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی است. نقد زارع را در زیر بخوانید:

مجله اندیشه پویا _ تا آنجا که من می‌دانم _ غیر از کشفیاتی معمولی و عادی در حوزه چپ ستیزی، دو کشف بزرگ و افتخارآفرین و شادی بخش کرده است: سیلی خوردن دکتر رضا براهنی از دست نصرت رحمانی و سیلی خوردن جلال آل احمد از دست امیرحسین جهانبگلو. این مجله کشف تاریخی عظیمی کرده است و واقعاً به دست اندرکاران آن باید آفرین‌ها گفت.

چپ ستیزی دست‌اش از همه جا کوتاه شده و کارش به جایی رسیده است که به کاشفان مغرور _ نه فروتن _ سیلی خوردن نظریه پردازان و بزرگان چپ در ایران بدل گشته است. من به عنوان یک دانشجوی فلسفه طبیعتاً نمی‌توانم هیچ گونه گرایشی به آرا و افکار آل احمد و براهنی داشته باشم و از سر تعصب با مشی و منش غلط و نامنصفانه مجله مذکور مخالفت کرده باشم. هر کسی و هر نشریه‌ای می‌تواند با عده‌ای خصومت و با طایفه‌ای رفاقت و دوستی داشته باشد. اما بحث و نزاع را از مرز اخلاق فتوت و جوانمردی و آزادمردی خارج کردن و از سیلی خوردن یکی شادی و سرور و دست افشانی و پایکوبی راه انداختن و سیلی زننده را تحسین و ستایش کردن دور از شرافت و عدالت انسانی و روزنامه نگاری است.

اگر کسانی در این گمان‌اند که چپ‌هایی نظیر آل احمد و براهنی مانع توسعه و تجدد و پیشرفت و آزادی در ایران شده‌اند بزرگترین اهانت را به تاریخ و شعور ملت ایران می‌کنند. همچنانکه یکی از دشمنان خونی آل احمد و شریعتی، طرفداران آن دو را «ساده دل» پنداشته است. تاریخ پنجاه سال اخیر با خواست و آرزو و میل آل احمد و شریعتی و براهنی به پیش نیامده است. تاریخ فرایندی بسیار پیچیده و غامض دارد و با تمنیات و مشتهیات و هوی و هوس‌ها حرکت نمی‌کند. این هوس و آرزو که کاش آل احمد و براهنی و شریعتی و دیگر چپ‌ها نمی‌بودند تا ما زودتر متجدد (مدرن) می‌شدیم، هوس و خیالی است خام، و توهم و پنداری است تهی و عوامانه.

باید تاریخ را درک کرد و فهمید. چرا آل احمد گل می‌کند و آن همه خواننده و طرفدار می‌یابد؟ چرا شخصی به اسم شریعتی پیدا می‌شود و آن همه مخاطب و شنونده و حامی و طرفدار دوآتشه بر گردش حلقه می‌زند؟ چرا براهنی با رمان‌ها، مقالات و اشعارش دل‌ها و ذهن‌های کثیری را فتح می‌کند؟ نخست باید اینها را فهمید و تبیین یا توصیف کرد و سپس از سیلی خوردنشان خوشحال و شادمان شد. مارکوزه در جایی گفته است که تاریخ شرکت بیمه نیست. تاریخ را هیچ گروهی نمی‌تواند بیمه کند و روند و حرکت آن را تضمین نماید. کاش تاریخ اخیر ما مطابق میل لیبرال‌های عزیز حرکت می‌کرد تا ما زودتر به سعادت دنیوی و خوشبختی و بهروزی و رفاه و آسایش و آزادی‌های مدرن فردی و اجتماعی می‌رسیدیم!!

اما چه توان کرد که تاریخ شرکت بیمه نیست و حرکت‌اش را چندان نمی‌توان به دقت پیش بینی کرد. وانگهی آن کسی که به براهنی سیلی زد چاقوکشی بود که شعر مشهوری در وصف «چاقو» دارد. شهرت و اهمیت و ناموری و تأثیر آثار و آرای براهنی کجا و گمنامی و بی اهمیتی آن فرد کجا؟! شهرت و ناموری و تأثیر آثار و افکار آل احمد کجا و گمنامی و بی اهمیتی آن سیلی زن به آل احمد کجا؟! با کشفیات کودکانه و موقتاً دلخوش‌کنک نه تاریخ و شعور گذشته ملت را می‌توان تحقیر کرد، نه می‌توان انبوه پیروان نظریه پردازان چپ را «ساده دل» خواند، نه می‌توان از بزرگی بزرگان کاست و نه می‌توان با تخفیف و تحقیر دیگران برای خود نام لیبرالی نیک دست و پا کرد. به گفته اسپینوزا، باید کوشید تا فهمید نه باید خندید و نه باید گریست.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: نشریه‌ای که سیلی خوردن آل احمد شادش می‌کند