حاشیه‌نگاری دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب / از خانه‌تکانی در بیت تا گفتگوی خصوصی با آقا!

حاشیه‌نگاری دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب / از خانه‌تکانی در بیت تا گفتگوی خصوصی با آقا!
خبرگزاری دانشجو

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو - ساراعاقلی؛ دیدار دانشجویی امسال با رهبر انقلاب یک مهمان ویژه و منحصر به فرد دارد؛ یک شخصیت مهم و کلیدی که حضورش بخش مهمی از شعارهای چند سال اخیر را واقعی می‌کند؛ وارد سالن همایش‌های دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌شوم؛ چند نفر به شکل حلقه‌وار کنار هم ایستادند و درباره‌ی نحوه حضور یکی از مهمان‌ها صحبت می‌کنند؛ در میان گعده، مهمان کوچک دیدار دانشجویی آرام و معصومانه در کریرش خوابیده و مسئولین حاضر در برنامه درباره‌ی نحوه‌ی حضور او در حین اجرایش مادرش صحبت می‌کنند.

در میان بحث، صبا کرم، مجری سال گذشته‌ی دیدار دانشجویی با رهبر انقلاب می‌گوید:«نفس حضور این کودک پیام دارد و پیام آن فرزندآوری مادران دانشجو و فعال است»؛ مسئول هماهنگی برنامه هم می‌گوید:«ما هم چنین دیدگاهی داشتیم که اجرای این برنامه را به یک دانشجوی مادر سپردیم.»

مجری برنامه خانم فاطمه یوسفی است؛ دانش آموخته‌ی دکتری دامپزشکی از دانشگاه شیراز و ادوار جنبش عدالتخواه دانشجویی؛ بانوی جوانی که به تازگی مادر شده و قرار است حضورش علاوه بر اجرای برنامه، گفتمان خاصی را نیز نمایندگی کند. حضور یک مادر جوان به عنوان مجری، اجرای سال گذشته‌ی یک خانم و تشویق مجموعه‌های دانشجویی به معرفی نماینده‌ی خانم برای دیدار دانشجویی خبر از یک رویکرد تازه در نهاد رهبری در دانشگاه‌ها می‌دهد.

 

 

مصائب دیدار مجازی

بحث‌های سرپایی پیرامون فرزندآوری و مصائب مادران جوان و دانشجو که تمام می‌شود راهی سالن اصلی می‌شویم؛ سال پیش که اولین تجربه‌ی برگزاری دیدار در ایام کرونا بود دانشگاه صدا و سیما میزبان دیدار دانشجویی بود و امسال دانشگاه ایران؛ اما این اولین تجربه‌ی من از یک دیدار مجازی است؛ ناخودآگاه تمام اتفاقات و لحظه‌ها را با دیدارهای حقیقی مقایسه می‌کنم و از حجم بالای تفاوت‌ها انگشت به دهان می‌مانم و کرونا را لعنت می‌کنم؛ صف یک کیلومتری خیابان فلسلطین جایش را به یک صف یک نفره داده و حسینیه امام که اگر برای شعار دادن از جا بلند می شدی دیگر جایی برای نشستن نداشتی، جایش را به صندلی‌های دو تا در میان داده.

 

مهمترین چالش اما هماهنگ نبودن نحوه‌ی ارتباط گیری جمعیت حاضر با رهبر انقلاب از طریق ارتباط مجازی است؛ گویا سال پیش که اولین تجربه‌ی دیدار مجازی بوده، در شعار دادن و تعامل دسته جمعی دانشجویان با آقا ناهماهنگی پیش آمده؛ به همین خاطر مجری برنامه همان اول کاری یادآور می‌شود که وقتی چهره‌ی رهبر انقلاب را بر صفحه‌ی نمایشگر دیدید، فقط نگاه نکنید! از تصورتتان کمک بگیرید! و مانند دیدار حضوری عمل کنید یعنی مانند حضور در حسینیه‌ی امام برخیزید و شعار دهید؛ چون ایشان هم شما را می بینند و هم صدایتان را می شنوند؛ تازه معلوم می‌شود سال پیش چه دست گلی به آب داده شده! بچه ها آقا را دیدند و باز دیدند و ظاهرا واکنش درخور نشان ندادند.

 

از بچه‌ها اصرار، از آقا انکار!

مجری حتی شعار را هم با بچه ها تمرین می‌کند؛ همان شعار رایج دیدار: "خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست"؛ سالن از این شعار نوستالوژیک به وجد می‌آید و بقیه شعارهای دیدار یکی یکی یادش می‌آید: "ای پسر فاطمه؛ منتظر تو هستیم"؛ انتظاری قدری طول نمی‌کشد؛ ساعت روی سِن 17:02 را نشان می‌دهد که تصویر رهبر انقلاب روی نمایشگر سالن ظاهر می‌شود؛ جمعیت حاضر در سالن سرپا می‌ایستد و با هیجان و قدرت شعار می‌دهد؛ دیدار اگرچه مجازی شده اما تاثیری بر اشتیاق و هیجان بچه‌ها نداشته؛ این را از میان شعارهای ممتد و محکم‌شان می‌توان فهمید؛ آقا با حرکت دست چند باری تشکر و اشاره به نشستن می کنند اما جمعیت دیگر کوتاه‌بیا نیست! از حضار شعار و از رهبر انقلاب تعارف به نشستن! سرانجام سکون در سالن برقرار می شود و مجری برنامه با کسب اجازه برنامه را آغاز می‌کند؛ به رسم همیشه یک دانشجو چند آیه از قرآن کریم را تلاوت می‌کند؛ یک دانشجو که نخبه‌ی قرآنی است و در رویدادهای مختلف قرآنی حضور داشته.

 

سپس متن آغازین مجری قرائت می‌شود؛ گوشم به متن پراحساس و ادیبانه ی اوست اما با چشم به دنبال دختر چند ماهه‌ش در ردیف اول می‌گردم؛ الان شاید خواب باشد یا با کمی سر و صدا سراغ مادرش را بگیرد اما حتما روزی که بزرگ شود و از حضورش در چنین برنامه‌ای سر دربیاورد، ذوق می‌کند؛ ذوق اینکه فرزند مادری شده که او را با خودش از چند ماهگی به جلسات مهم کشوری می‌برده.

مجری در متن خود از دلاوری مرد میدان یاد می‌کند و جنایت دشت برچی در افغانستان را محکوم؛ دو رویداد مهمی که اشاره به آن در اکثر متن‌ها به چشم می‌خورد؛ یکی حس غرور را به غلیان درمی‌آورد و دیگری اندوه را؛ اما بی‌ربط بهم نیستند؛ اگر مجاهدتِ میدان نباشد جنگ به جای آن سوی مرزها به درون کشور کشیده می‌شود و نتیجه‌ش می‌شود پر کشیدن هموطن‌هایت در دشت‌های برچی.

 

دیوار هشت ساله

اولین سخنران نماینده‌ی بسیج دانشجویی است؛ محسن خزایی، دانشجوی کارشناسی میکروبیولوژی دانشگاه اصفهان که به دعوت مجری پشت تریبون حاضر می‌شود؛ متن بسیج با اشاره به تلاش این تشکل برای مسئله محوری آغاز می‌شود و با اشاره به عملکرد غلط برخی مسئولین که منجر به دیوار بلند هشت ساله بین مردم و سفره‌های آن‌ها شده، ادامه پیدا می‌کند.

 

نماینده‌ی بسیج از ابعاد تازه‌ی انتقام خون حاج قاسم می‌گوید؛ از انتقام سخت جنبش دانشجویی با مجاهدت علمی؛ جمع‌بندی صحبت‌های او پیرامون عدالتخواهی است؛ خزایی درباره‌ی عدالت بدون مبنا ابراز نگرانی می‌کند و مطالبه‌گر عدالت ناب است؛ از نفی لزوم تولید عدالت و جایگزینی توزیع عدالت می‌گوید و پس از اتمام صحبت‌ها و تایید آقا درخواست اصلی را مطرح می‌کند! یک انگشتر و چفیه!

کرونا هر چیز را تغییر داده باشد یک چیز را تغییر نداده و آن سنتِ درخواست همه چیز از آقا است! دیدار چه مجازی باشد چه حضوری این اصل، پابرجاست؛ سخنرانان بعدی همین موضوع را سر دست می‌گیرند و هر یک به نحوی، گریزی زیرکانه به آن می‌زنند؛ برخی آن درخواست را تکرار می‌کنند و برخی با خنده، درخواست مهمتری را جایگزین می‌کنند.

 

خانه‌تکانی در بیتِ آقا!

سخنران بعدی اما دو ویژگی توامان دارد؛ هم سریع حرف می‌زند و هم صریح! اصلِ جنسِ دانشجویی است؛ بی مقدمه یک راست می‌رود سر اصل مطلب؛ می‌داند وقت تنگ است و باید از 7 دقیقه فرصت خود، نهایتِ استفاده را ببرد؛ حدس زدن تشکل او دشوار نیست؛ جنبش عدالتخواه دانشجویی.

حمید محمدپور، دانشجوی ارشد سیاست‌گذاری دانشگاه تهران، نماینده جنبش عدالتخواه است و افتخارات هر ساله‌ی جنبش در ارائه‌ی متن جامع و منتقدانه را تکرار می‌کند؛ از دوگانه‌ی دیوان‌سالاری و نظام امت‌وامامت می‌گوید و اصالت ثبات را که مانع تغییر است، نقد می‌کند.

 

بحث خود را با نقد اصالت افراد و اصالت ساختارها ادامه می‌دهد و با ضرباهنگ "کاپیتولاسیون مدیران نالایق نظام" به آن شدت می‌بخشد؛ در همین بین اشاره‌ی او به مقاومت در برابر بازنگری در قانون سربازی با استقبال و دست زدن آقایان حاضر در سالن همراه می‌شود؛ اما نقطه‌ی عطف سخنانش انتقاد واضح و مصداقی از رفتار دفتری است؛ انتقاد از رویکرد آقای آقامحمدی در نپذیرفتن نقد ایراداتِ خصوصی‌سازی‌ها؛ سالن ساکت می‌شود تا هیجان لحظه را از دست ندهد؛ اگرچه این موضوع برای اولین بار نیست که مطرح می شود و سال گذشته نیز مفصلا درباره‌ی رویکرد دفتر رهبری در مسائل تخصصیِ کشور صحبت شد؛ حتی رهبری نیز سال گذشته پیشنهاداتی را مبنی بر دیدار با افراد مربوطه و لزوم پاسخ به شبهات دانشجویان مطرح کردند اما نماینده‌ی جنبش می‌گوید جلسات برگزار شده قانع کننده نبوده و در آخر از نیاز دفتر رهبری به خانه تکانی می‌گوید؛ صحبت‌های او هم در برخی نقاط با تشویق سالن همراه بود و هم در نهایت با تایید و لبخند آقا؛ محمدپور همچنان ترجیح می‌دهد در فرصت اضافه به جای درخواست انگشتر چند نکته‌ی دیگر را یادآور شود که دیگر وقت نیست.

 

دانشمند جوان

نوبت به دانشمند جوان می‌رسد؛ ریحانه میرحسنی، نخبه‌ی علمی و مسئول پروژه واکسن آنفولانزای فصلی انسانی که به نمایندگی از شرکت‌های واکسن‌سازی و به فراخور مسائل روز صحبت می‌کند؛ از نیاز امروز کشور به تولید واکسن برای تضمین سلامتیِ جامعه می‌گوید؛ یک مطالبه‌ی مشخص دارد؛ حمایت از بخش خصوصی و جلوگیری از رقابت بخش دولتی با بخش خصوصی؛ آرام و علمی صحبت می‌کند؛ بدون فراز و فرودهای سیاسی سخنرانان قبلی و اولین نفری است که به موقع صحبت‌هایش را تمام می‌کند؛ اقدامی تحسین برانگیز و کم‌سابقه در میان دانشجویان! مجری برنامه در وصفش می‌گوید به موقع تمام کردن از ویژگیِ نخبه‌ها است! و جمعیت می‌خندد.


بازگشت به تنظیمات سیاسی!

با آمدن سخنران بعدی، سالن از تنظیماتِ علمی خارج می‌شود و به تنظیمات سیاسی برمی‌گردد! ایمان احمدی، دانشجوی کارشناسی مهندسی صنایع دانشگاه یزد به نمایندگی از اتحادیه‌ی مستقل پشت تریبون می‌رود و عبارت "ساده‌انگاری حکمرانی" را در حکم نخِ تسبیح می‌گیرد و مشکلات فعلی در نظام را بر اساس آن تحلیل می‌کند؛ متنی منسجم و طبقه‌بندی شده که ساده‌انگاری را در 4 حوزه‌ی مبانی نظری، سیاستگذاری، اجرا و ساختارهای اقناعی تشریح می‌کند.

 

متن مستقل ویژگی دیگری نیز دارد و آن ضرباهنگ رسانه‌ای است که از جایی اوج می‌گیرد و سالن را با احسنت و کف زدن همراه می‌کند؛ احمدی در نقد ساده‌انگاری در حوزه‌ی نظریه پردازی مانند نماینده‌ی بسیج به نقد گونه‌ای از عدالتخواهی می‌پردازد؛ عدالتخواهی پروژه‌ای که با سیاه‌نمایی همراه می‌شود و می‌گوید مثال آن «دولتی است که با شعار عدالت آمد، اما مروج بانک‌های خصوصی شد»؛ نماینده‌ی مستقل دولت یازدهم ودوازدهم را نیز مصداق عینی ساده‌انگاری در اجرا می‌داند و شاهد مثال را تجربه مدیریت صبح جمعه ایِ دولت و فاجعه‌ی آبان 98 می‌گیرد و با سخنان خود سالن را تشویق وا می‌دارد.

نماینده‌ی مستقل در پایان کلیدواژه‌ی تحول در حکمرانی را مطرح می‌کند؛ و به سراغ اصل ماجرا می‌رود! درخواست‌هایی که اگرچه حاشیه‌ی سخنرانی محسوب می‌شود اما برای حضار از هر متنی جذاب‌تر است؛ احمدی در کنار انگشتر و... یک درخواست بزرگ‌تر و آینده‌دارتر مطالبه‌ می‌کند؛ اینکه رهبر انقلاب یک بار او را به اسم در قنوتِ نماز شب خود دعا کند؛ البته موضوع به همین جا ختم نمی‌شود و قرائت یک خطبه‌ی عقد هم درخواست می‌شود! آقا، حضار و آقای احمدی همگی می‌خندند و حضار برای مراسم پیشروی او دست می‌زنند.

 

سلامی از خط مقدم سلامت

نوبت به تریبون نشریات می‌رسد؛ امسال فاطمه صحرانشین، دانشجوی پرستاری دانشگاه علوم پزشکی هرمزگان نماینده نشریات دانشجویی وزارت بهداشت است؛ صحرانشین به فراخور تریبونی که در اختیارش قرار گرفته بحث را با انقلاب عظیم رسانه‌ای و اصلِ آگاهی‌بخشی آغاز می‌کند؛ با مطالبه‌ی "سند سواد رسانه‌ای" از شورای عالی فضای مجازی ادامه می‌دهد؛ نماینده‌ی نشریات سرفصل دوم خود یعنی مردم‌سالاری دینی و مشارکت را طرح می‌کند و ایرادات قانون انتخابات ریاست جمهوری را یکی از موانع بر سر راه جلوه‌ی مشارکت 1400 معرفی می‌کند؛ فشردگی زمانی فرآیند انتخابات و شفاف نبودن منابع مالیِ نامزدهای انتخاباتی اِشکالی است که ذیل قانون انتخابات آن را می‌شکافد؛ آگاهی‌بخشی نقطه‌ی عطف متن اوست که از یک سو به نوع تریبون او یعنی نشریان ارتباط دارد و از سوی دیگر به مشارکت مربوط می‌شود؛ صحرانشین برای نقد رویکرد حاکمیت در آگاهی بخشی چند شاهد مثال می‌آورد که مهمترین آن سقوط هواپیمای اوکراینی است؛ نماینده‌ی نشریات که از دانشگاه علوم پزشکی آمده از دیدگاه رشته‌ی خود به نقد بحران جمعیت می‌پردازد و زنگ هشدار سالمندی را در متن خود به صدا در می‌آورد؛ جمع بندی متن او سلام و کلام اعضای کادر درمان است که با سلام متقابل رهبر انقلاب به افراد حاضر در خط مقدم سلامت همراه می‌شود.

 

 

گفتگوی خصوصی با رهبر انقلاب!

سخنران بعدی نماینده‌ی اتحادیه‌ی جامعه اسلامی است؛ توحید تقی زاده؛ دانشجوی مهندسی مواد در دانشگاه سهند تبریز؛ او صحبت‌های خود را نقد تاخیر در رسیدن به مراحل پنجگانه‌ی تمدن اسلامی آغاز می‌کند و دلیل آن را تئوری‌های لیبرالیستی و حکمرانان غربگرا می‌داند؛ سخنان نماینده‌ی جامعه چند محور اصلی دارد؛ اقتصاد، جوانان، سربازی، خانواده، مبانی، بین‌الملل، فضای مجازی و انتخابات؛ او در بخش مبانی معرفی افراد جدید را برای ارتباط با بدنه‌ی دانشجویی مطالبه می‌کند.

 

تقی زاده در آخر چند کلامی به زبانی آذری با رهبر انقلاب صحبت می‌کند؛ از میان صحبت‌هایش کلمه‌ی جوان، تشکیلات و ازدواج را متوجه می‌شوم؛ آقا هم به زبان آذری پاسخ می‌دهد؛ احتمالا او هم درخواستی مشابه تقاضای نماینده‌ی مستقل مطرح کرده! اما نه آنقدر علنی که کل سالن در جریان قرار بگیرند.


نقد چهره به چهره!

انتقاد وجه مشترک دانشجویان سخنران است اما آنچه آن را از هم متمایز می‌کند نحوه‌ی انتقاد و ماهیت آن است؛ سخنران هفتم نیز یک دانشجوی منتقد است اما دریچه‌ی نقد او با نفرات قبلی تفاوت‌ دارد؛ میرآرمان عدنانی، دانشجوی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس، دبیر انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو همین دانشگاه است؛ او نماینده‌ی جریان اصلاح‌طلب به شمار می‌آید؛ اگرچه به طور رسمی این عنوان را به همراه ندارد اما تشکل او و دغدغه‌هایی که مطرح می‌کند مبین جریان سیاسی او است؛ عدنانی صحبت‌های خود را با نگرانی از رویه‌ها آغاز می‌کند و آیین‌نامه‌ی شورای نگهبان در تشریح شرایط نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری را غیرقانونی می‌داند و نقد می‌کند و در ادامه بر اساس اتفاقات اخیر و اعلام مجری بودن وزارت خارجه، به دوگانه‌ی سیاست‌گذار و کارگزار می‌پردازد؛ معتقد است که اگر دولت فقط مجری است پس چرا انتقاد به برجام فقط حواله‌ی او می‌شود؛ عدنانی مطالبه‌ی عجیبی را طرح نمی‌کند اما در نظر نمی‌گیرد که دولت در تدوین سیاست‌ها نقش کلیدی بر عهده دارد و از طرف دیگر نقد به مجری می‌تواند انتقاد به نحوه‌ی اجرای سیاست‌ها باشد مانند انعقاد برجام که نتوانست متضمن تمام شروط از پی تعیین شده باشد.

 

دبیر انجمن اسلامی دانشجویان پیشرو، در ادامه به شکلی گذرا و کلی به چند مشکل مانند سانسور، تبعیض علیه زنان، سرکوب تجمعات، برخورد با خبرنگاران و ارتقای کارگزارانی که پرونده‌ی فساد دارند؛ انتقادات او اگرچه مصادیقی را در بر می‌گیرد اما عدنانی بر خلاف دیگر سخنرانان به مصداق‌های آن و ساختارهای معیوب که بستر ایراد است، اشاره نمی‌کند و ذکر اسامی مشکلات، ناامیدانه و بدون چشم انداز اصلاحی به نظر می‌آید؛ در میان صحبت‌های او، سالن ساکت است و گوش می‌کند؛ احسنت‌های کم و پراکنده‌ای گفته می‌شود که نشان می‌دهد طیف‌های گوناگون سیاسی در جلسه حضور دارند.

صحبت‌های او جایی با واکنش جدی سالن همراه می‌شود که از موسوی و کروبی نام می‌برد؛ جمله‌‌ش هنوز کامل تمام نشده که چند نفری از انتهای سالن با صدای بلند شعار مرگ بر فتنه‌گر سر می‌دهند؛ مجری برنامه به سرعت تذکر می‌دهد که صحبت‌های دانشجوی سخنران را قطع نکنند؛ صحبت‌های او در چند جای دیگر نیز با واکنش و شعار افراد حاضر در سالن همراه می‌شود؛ جایی که او از تحت تعقیب قرار گرفتن افراد منتقدی چون خودش می‌گوید.

صحبت‌هایش که طولانی شده چند باری با تذکر مجری همراه می شود اما قضیه در همین جا تمام نمی‌شود؛ پس از اتمام متن او، دیالوگی نسبتا طولانی میان او و رهبر انقلاب شکل می‌گیرد؛ طولانی‌تر از سخنرانان قبلی؛ عدنانی پس از اتمام متن می‌گوید انگشتر و چفیه نمی‌خواهد؛ در عوض یک پاسخ صریح می‌خواهد به حرف‌هایی که زده؛ رهبر انقلاب هم پس از واکنش معمول نسبت به متن‌ها، به او یادآور می‌شوند با نقد موافق است و آن را می‌پذیرد اما شرطِ انصاف و جوانمردی در انتقاد کردن را نباید از یاد برد؛ رهبری استفاده از ظرفیت نقد و سپس ادعای تحت تعقیب قرار گرفتن را جوانمردی نمی‌داند؛ دانشجوی منتقد هم تلاش می‌کند منظور خود را شفاف‌تر کند؛ او رهبری را بر خلاف نفرات قبل و بعد از خودش نه رهبرا خطاب می‌کند و نه آقاجان، خطاب او حاج‌آقا گفتن است! از این تفاوت ابایی ندارد و آشکارا آن را در فرم و محتوا عرضه می‌کند و کدام قسمت دیدار مهم‌تر از تمرین آزادی‌خواهی و شنیدن و گفتگو با نظرات متفاوت؟

اگرچه برخی افراد حاضر در جلسه از صبر و پاسخگویی آقا حوصله‌شان سر رفته! یک شعار تند و تیز می‌دهند تا دانشجوی منتقد تریبون را رها کند؛ شعار بی‌موقع آن‌ها با اعتراض دیگر حضار همراه می‌شود و با ورودِ مجری موضوع فروکش می‌کند.

 

عملکرد درخشان دولت!

سالن که تازه از یک هیجان درآمده برای بازیابی خود نیاز به یک طمانینه دارد! و در همین موقع است که متن گروه‌های جهادی با سخنرانی فاطمه راوند، دانشجوی پزشکی دانشگاه شاهد وارد میدان می‌شود؛ متنی ادبی و با احساس که طوفان سالن را آرام می‌کند؛ مهمترین انتقاد او، عدم حضور نماینده‌ی گروه‌های جهادی در جلسات تصمیم‌گیری برای مناطق مربوطه و محروم است؛ راوند در جایی عملکرد دولت را درخشان عنوان می‌کند که گوش‌ها تیز می‌شد، منظورش عملکرد درخشان دولت در محرومیت‌زایی است! که عرصه‌ی فعالیت را برای گروه‌های جهادی بیشتر فراهم می‌کند؛ تعبیر جالب او جمعیت و حتی آقا را به لبخند وامی‌دارد.

با سخنرانی آرام اما تخصصی خانم راوند، سالن یک نفسی تازه می‌کند؛ مانند دست و قلم من! او دومین سخنرانی است که به موقع صحبت‌هایش تمام کرده و در مجری در وصف وقت شناسی او می‌گوید: تا الان خانم‌ها در وقت‌شناسی دو_هیچ از آقایان جلوترند! و بعدش هم کف زدن خانم‌های حاضر در جلسه.

 

سال 88 را به یاد آور!

سرانجام موعد سخنران آخر می‌رسد؛ یک طوفان دیگر در راه است تا پازل صحبت‌های رفت و برگشتی میان دو دانشجو تکمیل شود؛ محمد گودرزی، دانشجوی ارشد رشته‌ی فقه دانشگاه آزاد و دبیر دفتر تحکیم، قسمتی از فرصت خود را به پاسخ و نقد سخنان دبیر انجمن اسلامی پیشرو اختصاص می‌دهد؛ او اینگونه آغاز می‌کند:«شاخه دانشجویی احزاب درگیر در پدرخوانده‌ها و سرگردان در تناقض بیانیه‌های خود را خواندند...»

 

در واقع اشاره‌ی او به ساختار تشکل‌های اصلاح‌طلب است که به جریان سیاسی مطلوب خود وابستگی بالایی دارند و در هر فرصتی نوع خاص و مشخصی از رویکرد و محتوا را ارائه می‌دهند؛ گودرزی در پاسخ به مطالبه‌ی رفع حصر دانشجوی اصلاح‌طلب، حوادث سال 88 را برای او یادآوری می‌کند که ترجیح سیاسی باعث شد تا برخی اصلاح‌طلبان در برابر رای مردم بایستند.

ادامه‌ی سخنان گودرزی، متن اصلی تحکیم است که به لزوم تکمیل قانون اساسی در باب وضعیت احزاب و مشارکت اشاره می‌کند و در قسمت‌هایی که اصل آگاهی‌بخشی گریز می‌زند.

نگرانی از باب روحیه‌ی دانشجو و دانشگاه محور دوم سخنان او است و اشاره به ظرفیت‌های مشارکت‌دهی مردم در اقتصاد مانند اصلاح نظام مالیاتی و استفاده از آن به عنوان ابزار قوت‌بخش ارتباط مردم و حاکمیت، مسئله‌ی سوم.

موضوع نهایی متن او مسئله‌ی تخصصی چند سال اخیر دفتر تحکیم است؛ دغدغه‌های حوزه زنانی و اشاره به گفتمان مبهم حوزه‌ی علمیه در این بین که نشان می‌دهد حوزه همپای تحولات جامعه جلو نمی‌آید؛ راه‌حل پیشنهادی تحکیم در این باره دو سرفصل است:"موضوع شناسی فقهی مسائل زنان و تربیت متخصصان دینی در مسائل زنان و خانواده به خصوص زنان فقیه"

سخنان نماینده‌ی تحکیم دارد تمام می‌شود؛ مجری دیدار حالا چند دقیقه‌ای می‌شود که دخترش را بغل گرفته و پشت تریبون است؛ همه‌ی حواس‌ها پیش مهمان اصلی برنامه است؛ مهمان کوچکی از روی سِن چهره‌های خندان و سر ذوق آمده‌ی حضار را نگاه می‌کند.

بعد از اتمام آخرین سخرانی، خانم یوسفی در حالی که کودکش را رو به سالن و نمایشگر گرفته از رهبر انقلاب می‌خواهد برای دخترش مهلا خانم دعا کند؛ آقا که گل از گلش شکفته، می‌گوید: خدا او را به شما ببخشد و چند فرزند دیگر مانند او قسمت شما کند؛ سالن یکپارچه خنده می‌شود و سر ذوق می‌آید.   

حالا شعارها از لابه‌لای متن‌های چند سال اخیر بیرون آمده و به رنگ حقیقت درآمده؛ در طی یک سنت شکنی، تریبون اجرا به دست مادری جوان سپرده شده تا جامه‌ی عملی باشد بر آرمانِ حضورِ توامان زنان در عرصه‌ی مادری و اجتماعی و ضرورتِ فرزندآوری.

 

ساعت روی سِن چند دقیقه مانده به 7 عصر را نشان می‌دهد؛ صحبت سخنران‌ها تمام شده؛ 8 نماینده‌ی دانشجویی و یک دانشمند و نخبه حدود دو ساعت تریبون‌دار تنها دیدار امسال بودند و پس از آن نوبت رهبر انقلاب است تا در فرصتی کمتر از زمان دانشجویان، نکاتشان را مطرح کنند.

منبع خبر: خبرگزاری دانشجو

اخبار مرتبط: حاشیه‌نگاری دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب / از خانه‌تکانی در بیت تا گفتگوی خصوصی با آقا!