در باب اینکه چرا نمی‌توانیم صدای تاجزاده باشیم

چکیده :تردیدی ندارم که اگر تاجزاده تیم همکاران‌اش را متناسب با این رویکرد برگزیند و همگی آنان قصد و عزم ایستادگی در برابر دخالت‌های غیرقانونی و فراقانونی نهادهای بیرون از دولت را داشته باشند و در صورت رسیدن به بن‌بست از استعفا ابایی نداشته باشند، طرف مقابل ناچار به کوتاه آمدن خواهد بود، و از این جهت برنامه او را رویایی و شعاری...


سیداحمد نیک‌جو

خیلی بعید است که کسی خبر کاندیداتوری تاجزاده را شنیده باشد و با خود نیندیشیده باشد که چرا او پا به صحنه انتخابات گذاشته، خصوصاً که ردصلاحیت او آنقدر محتمل است که کمتر کسی، از جمله خودش، تصور می‌کند که او از سد شورای نگهبان بگذرد. در روزگاری که اولویت‌های اصلاح‌طلبی در مجادله بین اتحاد ملت و کارگزاران تعریف می‌شود، که اولی نماد اصلاح‌طلبی محافظه‌کار است و دومی نماد اصلاح‌طلبی استحاله‌شده و واداده، وقتی تاجزاده به عنوان «تنها» اصلاح‌طلبی که جرأت و شهامت انتقادکردن به راس حکومت را دارد و فراتر از سیاست‌ها، مکانیزم‌های تصمیم‌گیری و بن‌بست‌های ساختاری را نشانه می‌رود، لابد انتظار این بود که حضور او شوقی برانگیزد و حمایت بسیاری از ما را جلب کند. اما چنین نشد و تب حضور تاجزاده با عرقی سرد فرونشست و صدایی در خور برنیانگیخت. چرا؟

۱- مصطفی تاجزاده با کاندیداتوری‌اش برخی چون من را در موقعیت سختی قرار داده؛ علیرغم انتقادات قابل توجهی که به او دارم و قبلاً نیز بعضی از آنها را حضوراً به او گفته‌ام، کتمان نمی‌کنم که او را به خاطر صراحت و صداقتش، به خاطر رادیکالیته‌ لازمی که در جریان اصلاح‌طلبی تزریق کرده و می‌کند، به خاطر مقاومت‌اش در تنهایی هفت ساله در زندان، و به‌خاطر نقد گذشته‌ی خود و هم‌طیفانش دوست می‌دارم. ولی با این حال نمی‌توانم در کنار او قرار بگیریم و دلم برای حمایت از کاندیداتوری او قرص نیست. مصطفی تاجزاده آمده و محکم هم آمده، اما نه آن‌قدر که با خیال راحت پشتش را بگیریم. او آمده، اما نه به اندازه‌ای که از اصلاحات محافظه‌کار ببرد، و همین است که برخی چون من را از رفتن به سمت او بازداشته است.

این فقط من نبودم که از لحظه‌ی شنیدن خبر احتمال کاندیداتوری تاجزاده در این فکر بودم که او در صورت ردصلاحیت چه خواهد کرد. بسیاری این را نوشته یا شفاهاً از او پرسیده‌اند. پاسخ او اما قاطع و واضح نبوده و مخاطب را در تردید نگه داشته. تاجزاده اعلام کرده که اگر کسی در میان کاندیداها باشد که دیدگاه‌ها و مواضع او را بپذیرد، در صورت ردصلاحیت از او حمایت خواهد کرد. ولی اگر انتخابات را بی‌معنا و کاندیداهای باقیمانده را ضعیف ببیند رای نخواهد داد. من هر چه فهرست کاندیداها را مرور می‌کنم کسی را نمی‌بینم که نه تنها سخنان تاجزاده را به زبان بیاورد، بلکه حتی چنین سخنانی از خاطرش هم عبور کند. کاندیدایی نمی‌شناسم که حتی در خلوتش هم رهبری را کمتر از «معظم له» خطاب کند، چه رسد به نقد او و مجموعه‌های تحت نظرش. واقعاً غیر از این است؟ جهانگیری و پزشکیان و محسن هاشمی و محمد شریعتمداری و کواکبیان، از این جهت چه فرقی دارند؟ تاجزاده منتظر چیست؟ آیا فکر می‌کند که در این مدت یک ماهه ممکن است کسی از این لیست کاندیداها دچار انقلاب فکری شود که تاجزاده عدم حمایت از آنها را به تعویق انداخته؟

تاجزاده در یکی از اتاق‌های کلاب‌هاوس گفته بود که من معیار نیستم، بلکه باید دید آیا کسی باقی می‌ماند که این حرف‌ها را بزند یا نه. آیا پیشاپیش معلوم نیست که سقف کاندیداهای فعلی، به تعبیر خود او، تا جایی است که «رهبری ناراحت نشود»؟ ما نگرانیم که تاجزاده بخواهد جریان حامی‌اش را به پشتیبانی از یکی از همین کاندیداهای کوتاه قدِ اصلاح‌طلب فرابخواند و از این روست که نمی‌توانیم خود را در معرض طعنه و پرسش هم وطنانِ ناراضی و خشمگین و دلزده‌ی خود قرار دهیم که به تنگ آمده‌اند از رفتن و نرسیدن، و بلکه از بیراهه رفتنِ منتخبان‌شان.

چرا تاجزاده این نگرانی را رفع نمی‌کند؟

۲- تاجزاده به‌درستی اشاره می‌کند به دستگاه‌ها و بنیادهای عظیم و طویل زیر نظر رهبری و نظامیانِ رسوخ‌کرده به اکثر مناصب مدیریتی کشور، به عنوان منبع بحران‌های عدیده‌ای که در سطح ملی و منطقه‌ای بدان‌ها دچاریم، و من جهت‌گیری او را صحیح می‌دانم و برخلاف بسیاری از منتقدین و صاحب‌نظران که جهت‌گیری او را شعاری و رویایی و دست‌نیافتنی می‌پندارند، من بر این گمانم که بسیاری از گفته‌های او شدنی و ممکن است. برای عقب‌راندن این مافیای هفت سر، در کنار برنامه و بلکه بیش از آن، به استقامت و ایستادگی نیاز داریم؛ به تیمی محتاجیم که به ایستادگی مومن باشد و تن به خطر بدهد و دم و دستگاه رهبری را گام به گام عقب براند. و مگر نه این است که منتقد خاتمی، و بیش از او منتقد روحانی بوده‌ایم به‌سبب نایستادن در برابر زیاده‌خواهی‌ها و حدنشناسی‌های منصوبین و منتسبین به رهبری؟

تردیدی ندارم که اگر تاجزاده تیم همکاران‌اش را متناسب با این رویکرد برگزیند و همگی آنان قصد و عزم ایستادگی در برابر دخالت‌های غیرقانونی و فراقانونی نهادهای بیرون از دولت را داشته باشند و در صورت رسیدن به بن‌بست از استعفا ابایی نداشته باشند، طرف مقابل ناچار به کوتاه آمدن خواهد بود، و از این جهت برنامه او را رویایی و شعاری نمی‌دانم.

اما کسی با این جهت‌گیری چطور پذیرفته که به عنوان کاندیدای حزب اتحاد ملت و جبهه اصلاحات وارد انتخابات شود؟ کدام عضو این حزب، و کلاً کدام یک از اعضای جبهه اصلاحات حاضر است کسر کوچکی از این این مواضع را بیان کند؟ فهرست بلندبالای کاندیداهای اصلاح‌طلب و فاصله زیاد مواضع محافظه‌کارانه آنها با تاجزاده، فقط این را به حکومت القا می‌کند که «تاجزاده را جدی نگیرید! آمده که چند جمله بگوید و برود. مزاحم ما و شما نمی‌شود. بازی اصلی ما با همان کاندیداهای نصفه و نیمه است. به دل نگیرید!». لیست ۱۴ نفره کاندیداهای اصلاح‌طلب صریحاً این را می‌رساند و نشان می‌دهد هیچ کس تاجزاده را مهم نمی‌داند. برخی اعضای حزب اتحاد نیز در رثای تاجزاده شعری گفته و برایش آرزوی موفقیت کردند. یکی از آنها نیز اظهار امیدواری کرده که کسی انتخاب شود که او بتواند برنامه تاجزاده را روی میز آن فرد منتخب بگذارد. پدر پسر شجاع نیز از همان روز اول کاندیداتوری تاجزاده را تک‌روی خوانده و علیرغم اختلافات ظاهری با دبیرکل کارگزاران، عیناً ادعای او در مورد تاجزاده را تکرار کرده است. مثالی دیگر اینکه محمد جواد ظریف سه ساعت حرف زده و گفته که در سیاست خارجی بی‌اختیار و حاشیه‌نشین است و رهبری نیز تایید کرده که وزیر خارجه فقط مجری است و به او تشر زده که حرف دشمن را تکرار نکند. ظریف هم چند بار بابت همین سخنانی که دیدگاه‌های کارشناسانه‌اش بود، عذرخواهی و سر تمکین و تسلیم فرو آورد. اما همین اصلاح‌طلبان ساعتها وقت گذاشتند برای راضی کردن این فرد بی‌اختیار و مطیع.

بر اینها حرجی نیست، چرا که از کوزه همان برون تراود که در اوست. اما تاجزاده که مخالف این نوع دخالت‌هاست، چطور حاضر شده که کاندیدای این جریان توسری خور باشد؟ چرا این روال را پذیرفته و چطور از ما انتظار دارد که این شیوه ورود او را بپذیریم؟

تاجزاده که فردای شروع کشتار آبان ۹۸ بانی انتشار نامه‌ ۷۷ نفره در محکومیت این جنایت شد، چطور حاضر شده کاندیدای جریانی شود که عمده‌ی آنها یا در برابر این کشتار به ذکر غرولندی زیر لب بسنده کردند، یا همچون پسر شجاع، امضای آن بیانیه را تکذیب کردند، و یا چون بزرگشان در جبهه اصلاحات سمت طرف مقابل را گرفتند؟

اگر رفاقت و همراهی‌های سابق، مانع از فاصله‌گذاری تاجزاده با اینها شده، ما نیز حق خود می‌دانیم که در دفاع از او مردد باشیم؛ ما نمی‌توانیم بپذیریم که او کاندیدای کسانی باشد که به لحاظ اخلاقی مردود و شکست‌خورده‌اند، و قطب‌نمای خود را با خوشامد و بدآمد حکومت تنظیم می‌کنند، حتی اگر مستلزم سکوت در برابر جنایت باشد.

در انتها این را نیز باید اضافه کنم که حامیان اصلاحات ساختاری و هواداران جنبش سبز نیز در برابر کاندیداتوری تاجزاده منفعلانه عمل کرده‌اند و به جای آنکه از در گفتگو با او و تلاش برای نزدیک کردن او به خود برآیند، با سکوت از آن گذشته و عرصه را خالی کرده‌اند که براندازان به تاجزاده طعنه بزنند و اصلاح‌طلبان نیز بند ناف او را به خود متصل دارند. از دست دادن چنین فرصتی برای تغییر آرایش در جبهه اصلاح‌طلبان، به هر علتی که باشد، فرصت‌سوزی است.

 

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: در باب اینکه چرا نمی‌توانیم صدای تاجزاده باشیم