تأملاتی درباره رأیگیری اخیر و بحثهای جاری، محمدرضا نیکفر - Gooya News
ابراهیم رئیسی رئیس شد. هیئت دولت را نمیتواند به هیئت مرگ تبدیل کند و از این نظر نباید از او ترسید. بیشتر باید خودش بترسد. تا کنون حکومت ناتوانی خود را به حساب نایکدستی میگذاشت، اکنون یکدست شده است و ابراهیم رئیسی مسئول نمایش توانایی حکومت یکدست ولایی است. دوگانهی اصولگرا-اصلاحطلب / تندرو-معتدل دیگر چندان معنایی ندارد.
پیش از اینکه کاندیداهای این دور از انتخابات مشخص شوند، یک محور عمدهی بحثها احتمال تسلط مستقیم نظامیان بر قوهی مجریه بود. این بار نسبت به دورههای پیشین گرایش به اینکه هستهی سخت نظام رکن ریاست جمهوری و هیئت وزیران را در دست گیرد، قویتر به نظر میرسید. مدیریت دستگاه نظامی و امنیتی به این هستهی سخت تعلق دارد. اما در همین دورهی طرح مستقیم موضوع کاندیداتوری سرداران معلوم شد که میان آنان همصدایی وجود ندارد و نمیتوانند بر روی یک فرد خاص توافق کنند. روحانیت هم نشان داد که حاضر نیست در این مقطع حساس از نظر مدیریت رهبری آینده دومین منصب مهم نظام را از دست بدهد. رئیسی، هم نهاد دولتی دین را راضی میکند هم دستگاه امنیتی را. انتخاب ابراهیم رئیسی یک گزینش استراتژیک شاخص است.
طبقه حاکم [1] پشت سر ابراهیم رئیسی است. همهی امتیازوران اصلی نظام ولایی - کارگزاران دایرهی مرکزی، مدیریتکنندگان بهرهوری از رانتهای ولایی، و حلقههای پیوند رانتهای سیاسی و اقتصادی − از این انتخاب استراتژیک خوشحال هستند.
تغییر رژیم؟
«رژیم» را معمولا برای اشاره به قدرت حاکم به کار میبریم، آن هم در معنایی منفی. اما رژیم در سیاستشناسی در اصل شیوهی حکمرانی معنا میدهد: شیوهی دستهبندی امور، تقسیمکار، چهرهنمایی و منش بیرونی طبقه حاکم.
در جمهوری اسلامی، پس از دورهی گذار نخستین، سه نوع رژیم را تجربه کردهایم:
- رژیم هیئتی: طبقه حاکم ساختار و رفتار یک هیئت سینهزنی را دارد. ظاهراً اُخوت برقرار است، روابط مراتب ولایی را دارد، به نظر همه چیز بینظم میآید اما کارهای اصلی آنچنان که باید پیش میروند.
- رژیم باتدبیر: طبقه حاکم میکوشد روند امور را اصلاح کند و با مدیریت بهتر چرخ امور را بچرخاند.
- رژیم مصلحتگرا: طبقهی حاکم میکوشد شرایط داخلی و خارجی را در نظر گیرد. به جامعه و نیازهای آن در محاسبات خود توجه دارد و از این نظر در اصلاح امور میکوشد.
دوره احمدینژاد نمونهی یک رژیم هیئتی است. مکتب تدبیر را رفسنجانی گشود. حسن روحانی از شاگردان آن است. اصلاحطلبان طرفدار رژیم مصلحتگرا هستند.[2]
اکنون گویا به سمت نوع چهارمی از «رژیم» پیش میرویم: رژیم قوی در شکلی مشدّد. همهی شکلهای کارگزاری و اعمال قدرت در نظام ولایی مقتدرانه بودهاند. رژیم قوی در دورهی جدید میخواهد با اقتدار بیشتری به تمشیت امور بپردازد.
دو مسئلهی اصلی در نظام
شعار انتخاباتی ابراهیم رئیسی چنین بود: «دولت مردمی، ایران قوی». به دو مسئلهی اصلی نظام در این شعار اشاره شده است. آن دو مسئله اینهایند: ۱) شکاف فزاینده میان حاکمیت و مردم، ۲) سستی حاکمیت به دلیل بحران اقتصادی، فساد و سوء مدیریت، درگیریهای داخلی و تنش در روابط جهانی.
ماجرای رأیگیری اخیر ابعادی از شکاف میان دولت و ملت را به نمایش گذاشت. ابراهیم رئیسی طبق آمار رسمی از کمترین درصد پشتیبانی در میان کل واجدان حق رأی در همهی دورههای ریاست جمهوری برخوردار است. کسانی که در انتخابات شرکت نکردند یا رأی باطله دادند، اکثریت مردم را تشکیل میدهند. آنان در موضع امتناع از پشتیبانی، تقابل یا آمادگی برای تقابل ایستادهاند. حتا همه رأیهایی را که به نفع رئیسی در صندوقها ریخته شدهاند، نمیتوانیم به عنوان پایهی حمایت مردمی پایدار از او تلقی کنیم. برخی به وعدههای او دل بستهاند و به نظر نمیرسد که به او برای انجام این وعدهها فرصت زیادی بدهند.
آنچه مردم را از حاکمیت جدا میکند، مجموعهای از مسائل است که در بافت زندگی درهم رفتهاند. مدام بر گسترهی مشکلات افزوده میشود. بحران زیستمحیطی در درجهی نخست در شکل کمآبی میرود که دامنهی مشکلات را از حد تا کنون تجربه شده فراتر برد. فقر و محرومیت به اعتراض راه میبرد و اعتراضْ ضرورت، آزادی برای اعتراض و تشکل را به سطح تجربهی روزمره میکشاند.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: تأملاتی درباره رأیگیری اخیر و بحثهای جاری، محمدرضا نیکفر - Gooya News
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران