بازیهای المپیک؛ 'دوومیدانی راه نجاتم از دار و دسته تبهکاران بود'

بازیهای المپیک؛ 'دوومیدانی راه نجاتم از دار و دسته تبهکاران بود'
بی بی سی فارسی
بازیهای المپیک؛ 'دوومیدانی راه نجاتم از دار و دسته تبهکاران بود'
  • کریگ نلسون
  • بی‌بی‌سی
۱۱ مرداد ۱۴۰۰ - ۲ اوت ۲۰۲۱

منبع تصویر، Darren Campbell

توضیح تصویر،

کمپبل (راست) در المپیک ۲۰۰۰، مدال نقره ۲۰۰ متر و در المپیک ۲۰۰۴، مدال طلای ۴ در ۱۰۰ متر را کسب کرد

برای نسلی از علاقه‌مندان به دو و میدانی، دارن کمپبل نماد این ورزش در انگلیس بود.

مدال نقره المپیک ۲۰۰۰ در ۲۰۰ متر و مدال طلای چهار در صد متر او در المپیک ۲۰۰۴، احترام و شهرت فراوانی برایش به ارمغان آورد.

با این وجود سالها انگیزه درونی‌اش از دید عموم پنهان مانده بود.

  • قصه پرچمدار المپیک عراق؛ جرقه فرار از 'به کلینتون نگاه نکن' شروع شد
  • ویمبلدون؛ بیست سال از پیروزی حماسی فدرر مقابل سمپراس گذشت
  • جورج بست؛ چگونه اسطوره منچستریونایتد راهی تیمی محلی شد
  • لوئیس انریکه؛ تراژدی دردناکی که پشت صحنه سفر سرمربی اسپانیا به یورو ۲۰۲۰ قرار دارد

این داستان زندگی دوگانه او و چگونگی ظهورش به عنوان یک نوجوان با استعداد در مسابقات دوومیدانی است، درحالی‌که همزمان عضو یک باند تبهکار بود.

چگونه سرنوشت، یک سرقت برنامه‌ریزی شده از یک میخانه را خنثی کرد، چگونه از درگیری با چاقو در مرکز شهر جان سالم به در برد و سرانجام چرا به دنبال کشته شدن دوستش از منچستر فرار کرد؟

کمپبل که اکنون ۴۷ ساله است، در طول زندگی حرفه‌ای خود به ندرت از دوران نوجوانی و جوانی خود در حومه جنوبی منچستر صحبت کرده است.

در حالی که او آماده می‌شد تا به‌عنوان مربی تیم دو و میدانی بریتانیا، جوانان این کشور را در بازی‌های المپیک توکیو هدایت کند، تصمیم گرفت "خوب، بد و زشت" زندگی خود را به منظور الهام بخشیدن به دیگران، تعریف کند.

کمپبل و خواهر کوچکترش سوفیا را مادرشان، ماروا، در یک آپارتمان دو خوابه در حومه جنوبی منچستر بزرگ کرد.

او برای اولین بار در سیزده سالگی در یک مراسم اهدای جوایز ورزشی با پدرش ملاقات کرد. همان موقع تصمیم گرفت نام خانوادگی پدری - گرانت - را به نفع مادرش، کمپبل، کنار بگذارد.

کمپبل می‌گوید: "به مادرم گفتم، یک روز مشهور می‌شوم و نمی‌خواهم آن روز پدرم سهمی داشته باشد و اعتباری برای خود کسب کند، زیرا در غیر این‌ صورت باید به همه دنیا توضیح دهد چرا ما نام‌های مختلفی داریم."

کمبل متولد ۱۹۷۳ است. او از کودکی به همه می‌‌گفت روزی در المپیک شرکت خواهد کرد.

او از مسابقات کارل لوئیس در المپیک ۱۹۸۴ لس‌آنجلس الهام گرفت، جایی که دونده مشهور آمریکایی در ۱۰۰ متر، ۲۰۰ متر، پرش طول و چهار در ۱۰۰ متر امدادی، مدال طلا گرفت.

مادر کمپبل منبع قدرت و الهام پسرش بود. او مادری سختگیر بود و کمپبل به شدت از او می‌ترسید. اما چون مادرش مجبور بود اغلب دو یا سه جا کار کند، کمپبل مدت زمان زیادی را با دوستان مختلف که بعضاً مشکل‌دار بودند، سپری می‌کرد.

او می‌گوید: "در ابتدا گروهی متشکل از چند دوست بودیم. اما متأسفانه، هرچه زمان می‌گذشت، بیشتر به یک باند تبدیل می‌شدیم. خود را در برابر همه می‌دیدیم و اینگونه هویت خود را پیدا می‌کردیم."

" نمی‌گویم بچه‌های بدی بودیم، زیرا واقعاً نبودیم. اما هرچه بزرگ‌تر شدیم به راه‌های مختلفی کشیده شدیم."

"شما محصول محیط زندگی خود هستید، وقتی آنچه دور و بر خود می‌بینید باندهای بزه‌کاری، جرائم مسلحانه، چاقوکشی و قاچاق مواد مخدر باشد، شما هم به این راه‌ها کشیده می‌شوید."

"وقتی دعوا و درگیری زیادی دور و برتان باشد، باید یاد بگیرید چگونه از خود و دوستانتان دفاع کنید و به همین دلیل هم بود که ما تبدیل به یک باند شدیم و روز به روز اوج گرفتیم."

منبع تصویر، Darren Campbell

توضیح تصویر،

کمپبل (راست) با دوستانش مارلون (چپ) و تامی (وسط) همچنان در ارتباط است و دوستان نزدیک باقی مانده‌اند

در حالی که زندگی کمپبل به سمت تاریکی پیش می‌رفت، دو و میدانی او در حال شکوفایی بود.

کمپبل در تیم‌های جوانان و در ادامه در مدرسه چه در سطح منطقه‌ای و چه ملی موفق بود. با این حال، در شانزده سالگی، رویای حضور او در المپیک کاملاً دور از ذهن به نظر می‌رسید.

تنها دغدغه‌اش، مقداری پول بود که توی جیبش بگذارد و به همین دلیل موافقت کرد تا در سرقت از یک میخانه شرکت کند.

او می‌گوید: "مدام به فکر این بودیم چگونه می‌توانیم در سریع‌ترین زمان به پول برسیم."

"یک نفر ایده سرقت از میخانه را مطرح کرد. اینکه می‌توانیم پس از اتمام زمان کاری به آنجا برویم و در آخر شب غارتش کنیم. اما برای من این یک طرح دیوانه‌وار به نظر می‌رسید."

  • چگونه نسل طلایی فوتبال اسپانیا جهان را فتح کرد؟
  • داستان جذاب رابطه تونی و رافائل نادال: پسر خجالتی چگونه 'گاو خشمگین' شد
  • قهرمانی ۴ دقیقه و ۳۸ ثانیه‌ای شالکه در بوندس‌لیگا؛ 'ایمانم را به خدای فوتبال از دست دادم'
  • زک ایستر؛ جوانی که مغزش را اهدا کرد تا دیگران دچار سرنوشت او نشوند

"وقتی که سوار بر دوچرخه‌ام به آن‌جا می‌رفتم، نگاهم را به آسمان‌ها انداختم و گفتم "نشانه‌ای به من نشان بده".

"کمی بعد بود که دوچرخه‌ام پنچر شد و از آنجا که طبق نقشه چون من سریع‌ترین بودم، باید با پول‌ها فرار می‌کردم، احساس کردیم نمی‌توانیم به این شکل جلو برویم."

"من همیشه آن لحظه را یک لحظه جادویی می‌بینم و بسیار خوشبختم که هرگز چنین اتفاقی دیگر رخ نداد. زندگی من ممکن بود کاملاً متفاوت شود."

"زیرا اگر می‌توانستم در دفعه اول بر ترس خود غلبه کنم، دفعات دوم، سوم و چهارم بعد دیگر خیلی راحت‌تر انجام می‌شدند. اما من آن روز را چرخشی در زندگی خود می‌بینم."

منبع تصویر، Darren Campbell

توضیح تصویر،

کمپبل (وسط) پس از کسب عنوان قهرمانی ۱۰۰ متر جوانان بریتانیا در سال ۱۹۸۹، سالی که سرقت میخانه برنامه‌ریزی شده بود

در آن زمان کمپبل تلاش می‌کرد راهی برای خروج از باند پیدا کند.

او می‌گوید: "مثل این بود که در دو دنیای مختلف زندگی می‌کردم. از یک طرف دو و میدانی بود و از طرف دیگر دوستانی بودند که با آن‌ها بزرگ شده‌ بودم، از من محافظت کرده و متقابلاً من هم از آنها محافظت کرده بودم."

"احساس می‌کردم چیز زیادی از دست نمی‌دهم، اما نسبت به آینده زندگی‌ام ساده‌لوح بودم. مطمئناً تصور نمی‌کردم ظرف دو سال آینده، نماینده کشور باشم."

ورزش جدی می‌شد، اما باند او نیز جدی می‌شد و خشونت‌ها افزایش می‌یافت.

در تابستان ۱۹۹۱و در ۱۷ سالگی، او در مسابقات قهرمانی نوجوانان اروپا در تسالونیکی یونان در ماده ۱۰۰ و ۲۰۰ متر مدال طلا گرفت.

اما در بازگشت، او در یک نزاع خیابانی در منچستر از ضربه چاقو نجات پیدا کرد. او می‌گوید: "اعضای یکی از باندها، من و دوستم را در مرکز خرید دیده بودند. دوستم یکی از دوستانشان را مورد ضرب و شتم قرار داده بود و آنها قصد تلافی داشتند."

"یکی از آنها چاقو کشید و سعی کرد مرا بزند. اما به موقع کتم را در آوردم و چاقو تنها کتم را پاره کرد. خوشبختانه توانستیم فرار کنیم. عضویت در باند و اختلاف با باندهای دیگر، باعث ‌می‌شود در موقعیتی قرار بگیرید که هر لحظه انتظار داشته باشید جان خود را از دست بدهید."

اگر این چاقوکشی تلنگری تکان دهنده برای کمپبل بود، قتل تی، فرزندخوانده مادرش و یکی دیگر از اعضای باند، ضربه ویرانگری به او زد.

"بسیار سخت بود. این اتفاق به من نشان داد زندگی چقدر شکننده است و به راحتی می‌توان یک نفر را از دست داد. بنابراین من را به شرایطی رساند که انتخاب کنم آیا در منچستر بمانم یا نه؟ زیرا مادرم شنیده بود که من در لیست هدف هستم. وقتی از من خواست منچستر را ترک کنم، فقط می‌دانستم که باید بروم."

به دنبال موفقیت بیشتر در مسابقات قهرمانی نوجوانان جهان در سال ۱۹۹۲ در سئول کره جنوبی، جایی که او در ماده ۱۰۰ متر و ۲۰۰ متر مدال نقره و در ۴ در ۱۰۰ متر امدادی مدال طلا کسب کرد، کمپبل مورد توجه قرار گرفت و پیشنهادات پشت سر هم می‌آمد. او سرانجام تصمیم گرفت که با مالکوم آرنولد، مربی کالین جکسون، به نیوپورت، جنوب ولز برود و آموزش ببیند.

او از مربی‌اش به عنوان "بهترین مربی جهان" یاد می‌کند و با عشق از آن دوران یاد می‌کند.

البته کمپبل بلافاصله وارد دنیای حرفه‌ای دو و میدانی نشد و به دلیل خبرهای بدی که در مورد به رواج داروهای نیروزا در سطح بالای این ورزش به گوش می‌رسید، تصمیم گرفت به سمت فوتبال برود. اما تجربه خوبی در فوتبال نداشت و فهمید اگر می‌خواهد در ورزشی موفق شود، آن دو و میدانی است.

کمپبل در سال ۱۹۹۵ در کنار لینفورد کریستی، کالین جکسون، جیمی بالچ و پاول گری به تمرینات تمام وقت در جنوب ولز بازگشت. او در مسابقات قهرمانی انگلیس سال بعد در ماده ۱۰۰ متر چهارم شد و به عنوان عضوی از تیم ۴ در۱۰۰ متر برای بازی‌های المپیک ۱۹۹۶ در آتلانتا انتخاب شد.

بازی‌های المپیک برای کمپبل با ناکامی همراه بود و چوب امدادی در نیمه نهایی از دست او افتاد.

اما نتایج او به آرامی بهتر می‌شد. او یک مدال نقره در ماده ۱۰۰ متر مسابقات قهرمانی انگلیس در سال ۱۹۹۷ و به دنبال آن مدال برنز مسابقات جهانی در همان سال را کسب کرد.

کمپبل سپس موفقیت بزرگ خود را در سال ۱۹۹۸ با کسب عناوین قهرمانی در سطح ملی و اروپایی در ۱۰۰ متر، همراه با طلای مسابقات قهرمانی اروپا و بازی‌های کشورهای مشترک المنافع جشن گرفت.

زندگی کمپبل سرانجام در مسیر درستی قرار گرفته بود. در همان سال او با همسرش، کلیر، آشنا شد.آن‌ها اکنون سه فرزند دارند و در نیوپورت زندگی می‌کنند.

او هرگز ریشه‌های خود را فراموش نکرده است و در تمام طول زندگی با دوستان کودکی و اعضای سابق باند، لینکس و مارلون، در ارتباط نزدیک بوده است.

  • بیگ داگ؛ سخت‌ترین و عجیب‌ترین مسابقه‌ای که تصور می‌کنید
  • جام جهانی ۲۰۲۶؛ آیا آمریکا در زمین خود می‌درخشد؟
  • رکسانا بیگم؛ سفر شگفت‌انگیز زنی که اجازه نداشت باشگاه برود اما قهرمان جهان شد
  • نگاهی به فوق ستاره بسکتبال جهان، لبرون جیمز چگونه پادشاه شد؟

او معتقد است که خصوصیات مبارزه‌طلبانه او در جوانی، نقشی اساسی در موفقیت‌هایش در سطح بین‌المللی داشته است.

کمپبل به آرزوی همیشگی خود رسید. او در فینال ۱۰۰ متر المپیک ۲۰۰۰ سیدنی حضور داشت و به مقام ششم رسید. او در آن بازی‌ها در ۲۰۰ متر مدال نقره گرفت و چهار سال بعد در المپیک آتن در مسابقات ۴ در ۱۰۰ متر مدال طلا را به دست آورد.

در زمان بازنشستگی در سال ۲۰۰۶، او در مسابقات جهانی دو مدال برنز و یک مدال نقره، ۳ مدال طلای و یک نقره در قهرمانی اروپا و دو مدال طلا و یک برنز در مسابقات کشورهای مشترک المنافع به دست آورد.

برای هر ورزشکاری، به دست آوردن مدال طلای المپیک بسیار دشوار است. اما برای کمپبل، علاوه بر خوشحالی کسب مدال طلا، این لحظه حس مضاعفی داشت.

منبع تصویر، Rex Features

توضیح تصویر،

دارن کمپبل، در سال ۲۰۱۸، در خانه و در حال بهبود پس از خونریزی مغزی و درک بیشتر ارزش زندگی

او می‌گوید: "وقتی به طلای المپیک رسیدم، دلیل عدم حضورم در جشن تیم آن بود که مثل سیل اشک می‌ریختم. انگار تمام خاطرات خوب و بد و حتی زشت زندگی‌ام برایم زنده شده بود. چقدر خوشبخت بودم که موفق شده بودم همه را پشت سر گذاشته و به آرزوهایم برسم."

"اشک‌هایم فقط برای خودم نبود. بلکه برای دوستان قدیمی‌ام بود که در طول سال‌ها با من بودند. موفقیت من موفقیت آن‌ها است. من این گونه نگاه می‌کنم و به همین دلیل بسیار خوشحالم که آنها هم مثل من آن روزها را پشت سر گذاشته‌اند."

"ممکن است آنها توفیقی که من به عنوان یک ورزشکار داشته‌ام را نداشته باشند، اما من آنها را مانند دیگران موفق می‌دانم، زیرا می‌دانم شروع مجدد آنها در زندگی چقدر دشوار بوده است. خوشحالم که از پس آن برآمده‌ایم و هنوز اینجا هستیم."

به همین دلیل کمپبل تصمیم گرفته است که زندگی‌نامه خود را بنویسد: "احساس می‌کنم مهم است گذشته خود را پنهان نکنم تا نشان دهم در زندگی هر چیزی امکان پذیر است. در زندگی مهم نیست از کجا شروع می‌کنید، مهم جایی است که آن را به پایان می‌رسانید."

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: سلسائو یک پای فینال المپیک/ برزیل در پنالتی‌ها از سد مکزیک گذشت