ایدئولوژی ساختارشکنی، از خوانش‌های فرانسوی ِ نیچه شکل گرفت، پِیر آندره تاگِیف، برگردان از علی شبان - Gooya News

پیشگفتار مترجم:

'' گول نخورید: ذهن‌های بزرگ، ذهن‌های شکاک هستند. (.....) استقامت، آزادی ِ بر آمده از قدرت و سرشار کننده ِ ذهن، با شک وُ تردید خود را به ثبوت می‌رسانند. اعتقاد‌ها و ایمان‌هایمان، زندان ما هستند. (.....) ذهنی که چیز بزرگ می‌خواهد، و نیاز به ابزاری برای دستیابی به آن دارد، لزوماً شکاک است. برای توان مند بودن، باید از هر اعتقادی رهایی یابید تا بدانید چگونه آزادانه نگاه کنید.'' نیچه - کتاب دَجال برگ ۵۴.

آیا نیچه (۱۸۴۴-۱۹۰۰)، واقعاً همه چیز و مخالف آن را گفته است؟ آیا درست است که دیدگاه‌های او به آن اندازه تغیر کرده بودند که تشخیصِ اعتقاد وُ باورش غیر ممکن شد؟ و آیا به همین خاطر است که هر کس به راحتی و مطابق با تمایلاتِ صمیمی خود، یک نیچه می‌سازد؟ و سرانجام اگر به همه این پرسش‌ها پاسخ مثبت بدهیم، و با چهره‌های گوناگونی که او از خود عرضه کرده است؛ میتوان به این باور رسید که هر کسی به آن شکلی که توانسته - چون آهنگری - نیچه ِ خود را از کوره ِ ذهنش بُرون داده است؟ از کدام نیچه می‌خواهیم سخن به میان آوریم: نیچه‌ی نویسنده، شاعر، فیلسوف؟ نیچه‌ی مسافر، پیامبر و یا انسانی پوشیده ِ چهره؛ حتی با سیمائی آشکار؟ و یا راه نوردی در سیلس ماریا «۱» و شیفته یونان وُ موسیقی شناسی موشکاف؟

در اکتبر ۲۰۲۱- از ژاک بُوورِس «۲» (۱۹۴۰-۲۰۲۱) کتاب پر ارزشی به علاقه‌مندان ِ کنجکاو نیچه تحت ِ عنوان ِ '' صاعقهِ نیچه و گمراهی پیروانش'' در پاریس منتشر شد. نویسنده این کتاب که از فیلسوفان ِ نام آشنای فرانسوی است، برای اولین بار، لودویگ ویتگنشتاین «۳» (۱۸۸۹-۱۹۵۱) را به فرانسوی‌ها معرفی کرد؛ کسی که ازعقلانیت به طور عام، و به طور خاص، از موشکافی ِ برون گرا در فلسفه دفاع کرد. ژاک بُوورس به فرهنگ و زبان آلمانی آگاهی کامل داشت و از ۲۰۱۴، آثارِ بسیاری از نیچه را که در تمام عمرش مرور کرده بود، باز بینی و به علاقه‌مندان ِ این فیلسوفِ آلمانی، عرضه کرد. کتاب ِ صاعقه ِ نیچه و گمراهی پیروانش، آشنائی عمیقِ این فیلسوفِ فرانسوی را با کوه تکه‌ها ئی که نویسنده‌ی «چنین گفت زرتشت» از خود به جا گذاشته بود نشان می‌دهد. و حتی گزاره‌های فراوانی از آثارِ او توسط این پزوهشگر ِ نیچه، باز ترجمه شده است. هدف او به هیچوجه این نبود همه‌ی آنچه را که درباره این فیلسوفِ آلمانی نا گفته مانده، بگوید (که البته چه کسی قادر به انجام آنست؟)؛ بلکه او می‌خواست برخی از ویژه گی‌های اصلی ِ اندیشه او را به روشنی آشکار کند تا سوء تفاهم هائی که اکنون گسترده شده است، بر طرف شود. این روشنگری، حول ِ دو محور اصلی سازماندهی شده است که به طورِ کلی می‌توان آن‌ها را «حقیقت» و «سیاست» نام گذاری کرد.

ژیل دُلوز «۴» (۱۹۲۵-۱۹۹۵)، و پیشتر از او، میشل فوکو «۵» (۱۹۲۶-۱۹۸۴) و بسیاری از مفسرانِ کنونی انها، نیچه را به عنوانِ گور کنِ بزرگ ِ ایده‌ی حقیقت معرفی کرده‌اند. زیرا او هرگونه توهمات ژرفی را که تلاش می‌کند ادعای عینی بودن ِ علم، منطق و حتی فلسفه را به ثمر برساند، محکوم می‌کند. و بسیاری از این نقدِ تندروانه به این نتیجه رسیده‌اند که اکنون مطالبه برای رسیدن ِ به حقیقت، به کناری گذاشته شده است. و حتی گروهی از این هم فراتر رفته و میگویند که به کوشش ِ نیچه، هدف والای به دست آوردن ِ حقیقت، به فراموشی سپرده شده و حتی به شکل یک واقعیت ساده از بین رفته است. و از این پس، فیلسوفان می‌توانند رهائی از دست یابی به حقیقت را جشن بگیرند!

دوریان آستور «۶»، یکی از بزرگترین پژوهشگران ِ معاصر ِ فرانسوی ِ آثارنیچه است که سالِ ۲۰۱۷ در ۹۸۸ برگ، اثری سُترگ به نامِ '' دیکسیونرِ نیچه ''را به دنیای کتاب عرضه کرد. او در این فرهنگ نامهِ ویژه نیچه، به آنچه در موردِ این فیلسوف آلمانی، پرسش بر انگیز و پاسخ نیافتنی بود، پرداخته است. و افزون براین، دوریان آستوردر این کتاب، به همه‌ی آنچه که این فیلسوف توانسته صد وُ بیست سال پیش، در مورد ِ ارزش‌ها، متافیزیک، حقیقت وُ علم زیر وُ رو کند اشاره کرده است. او معتقد است که باید نیچه را درست وُ دقیق خواند. و توجه فراوان نمود به آنچه که او از نژاد و اَبر انسان حرف به میان آورده است. و تنها بدین گونه است که می‌شود فهمید که او میخواست چه بگوید؛ و به بد فهمی‌ها وُ درک ِ تفاوت‌های اساسی از گفته‌هایش پی بُرد.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: ایدئولوژی ساختارشکنی، از خوانش‌های فرانسوی ِ نیچه شکل گرفت، پِیر آندره تاگِیف، برگردان از علی شبان - Gooya News