نقش و سهم چپ در به قدرت رسیدن خمینی، شهاب برهان - Gooya News

طیف گسترده مخالفان انقلاب ۵۷، از سلطنت باختگان و سلطنت طلبان گرفته تا طرفداران پشیمان شده انقلاب که "رحمت به کفن دزد اولی" می‌گویند، در یک هماوائی جمعی از طریق وسائل تبلیغی متعدد و بس قدرتمندی که در اختیار دارند، همچنان و بیش از پیش چپ‌ها را مسئول به قدرت رسیدن خمینی و جهنم جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند. در کشوری همچون ایران که در آن حافظه جمعی وجود ندارد ونسل‌های جوان گرفتار در جهنم رژیم فاشیستی اسلامی، تجربه و خاطره شخصی از دوران پیش از انقلاب و از جریان انقلاب ندارند، تحریف تاریخ، آسان ترین کار است، اما اثبات تحریف و اقناع مردم به حقیقت تاریخ، به کارعظیم تهیه و تدارک اسناد و شواهد معتبر، و از آن بمراتب دشوارتر، به واداشتن توده‌های میلیونی مردم به مطالعه، تفکر، تأمل و آموختن نیاز دارد. در مملکت نفرین شده ما هنوز که هنوز است برای اکثریت مردم، " علی همای رحمت" است و انوشیروان، پادشاه عادل!
آیا چپ‌ها آنچنان نفوذ و قدرتی در توده‌ها داشتند که سی چهل میلیون را به خیابان بکشند و یک سال و نیم در خیابان نگهدارند؟ اگر چپ‌ها چنان قدرتی داشتند که خمینی را به قدرت برسانند چرا خودشان قدرت را در دست نگرفتند؟!
برای اثبات تحریف شدگی نقش چپ در به قدرت رسیدن خمینی و استقرار رژیم اسلامی، یک کار بزرگ و سنگین تحقیقی برای جمع آوری اسناد گذشته لازم است. این اسناد به وفور وجود دارند و تنها یک یا چند صاحب اراده و همت برای جمع آوری و تدوین و تنظیم و نشر آن‌ها باید پیدا شود. من در این نوشته تنها به شیوه استدلالی به این تحریف تاریخ می‌پردازم.
[ در همینجا برای رفع هر سؤتفاهمی لازم می‌دانم تذکر بدهم که این نوشته در باره تاریخ چپ نیست خوانندگان انتظار داشته باشند من به بررسی و تحلیل همه جانبه و نقادانه چپ و بیان کاستی‌های نظری و اشتباهات تاکتیکی‌اش در دوره پیش و پس از انقلاب بپردام. من در نوشته‌ها مصاحبه‌های دیگری تا اندازه‌ای در باره ضعف‌ها و خطاهای چپ نوشته و گفته‌ام. نوشته حاضر روی یک موضوع معین و محدود متمرکز است و آن اتهام مسئولیت چپ در به قدرت رسیدن خمینی و ایجاد رژیم فاشیستی جمهوری اسلامی است].
در این بحث، باید تاریخ چپ ایران را از زمان مطرح شدن خمینی در عرصه سیاسی ایران مورد بررسی قرارداد: دوره اول، از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲تا ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ را دربرمی گیرد. در جریان خرداد ۴۲ که شورش در حوزه علمیه قم و تبعید خمینی به ترکیه و سپس به عراق را در پی داشت، در نتیجه استبداد خونریز و خفقان سیاسی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هیچ حزب و جریان سیاسی چپ در ایران وجود نداشت. نه " نیروی سوم" سوسیال دموکرات علنی خلیل ملکی، نه محافل دانشجوئی و روشنفکری چپ از بلوای خمینی و شعارهای ارتجاعی او حمایت نکردند. حزب توده در خارج از کشور نیز به تبعیت از سیاست خارجی شوروی که در خط حمایت از " انقلاب سفید شاه" قیام خمینی را ارتجاعی و «حرکت فئودال‌ها و روحانیون مرتجع و مخالف اصلاحات» ارزیابی کرده بود، از آن حمایت نکرد. تا زمان پیدایش جنبش چریکی در ۱۳۴۹ خلا یک جریان سیاسی مطرح چپ وجود داشت و سازمان چریکهای فدائی خلق و دیگر گروه‌های چپ چریکی نظیر "آرمان خلق" و "ستاره سرخ" و... هرگز از خمینی که از عراق فعالیت می‌کرد حمایت نکردند و خمینی اصلا در محل توجه اغلب این جریانات چپ نبود. بیژن جزنی هم که هوشیارانه به پتانسیل نفوذ توده‌ای خمینی اشاره کرده بود، هرگز به هیچ شکلی از او حمایت نکرد. در گرایشات چپ کنفدراسیون دانشجوئی خارج از کشور هم، برخلاف شاخه‌های اسلامی و ملی گرای کنفدراسیون، همین منوال بود.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: یادی از بیدادگاه خسرو گلسرخی